ارتباط با ما

اطلاعیه و پیامها لینک ها

درباره آزادگی

مقالات شماره جدید

مسئله ملی و فدرالیسم

ملا حسنی

بایگانی

سید ابراهیم نبوی

حقوق بشر

دانشجو

 

ضرورت عمل عاجل

قانون مهاجرت مهمترين مسائل در زمينة مهاجرت و پناهندگي را لاينحل گذاشته است. نبايد موازين اجرايي و بخشنامه‌هاي مربوطه را صرفاً به بروكراسي وزارتخانه‌ها واگذار نمود. دولت فدرال و دولتهاي ايالتي بايد براي مسائل حل‌نشده پاسخ بيابند.

n ضوابط اعطاي اجازة اقامت: ما نياز به موازيني داريم كه دربرگيرندة حق ماندن و اخذ اقامت براي اشخاصي باشد كه سالهاست دولدونگ دارند.

n ضوابط مربوط به موارد ويژه: موارد ويژه‌اي كه در قانون مهاجرت براي اعطاي اقامت  قيد گرديده‌اند، بايد فوراً به اجرا گذاشته شوند.

n دسترسي به بازار كار: دستيابي به بازار كار از طريق بخشنامه مشخص مي‌گردد. دولت فدرال ممكن است اولويت‌بندي كه تبعيض‌آميز است از ميان بردارد. د.گ.ب.، بزرگترين اتحادية شاغلان آلمان، خواستار اين شده است كه بعد از سه سال اقامت (كه تاكنون 6 سال بوده) به مهاجرين اجازة كار عادي داده شود. براي دولدونگي‌ها هم بايد اشتغال ممكن گردد.

n زندگي سياه (بدون اقامت): سياست اجازه ندارد سرنوشت كساني را كه بدليل نداشتن اقامت قاچاقي زندگي مي‌كنند مورد بي‌اعتنايي قرار دهد. كليساها و سازمانهاي مدافع حقوق بشر سالهاست خواستار تغيير رويكرد سياست در اين مورد هستند. كميسيون زوسموت هم توصيه كرده بود كه حداقل مدرسه رفتن بچه‌هاي اين گروه از خارجيان از طريق الغاي صريح اجبار معلمان به معرفي اين كودكان به ادارات مربوطه ممكن گردد و جنايي قلمداد نمودن ياري‌كنندگان آنها ملغي شود.

n حبس براي بازگرداندن: شش سال قبل حزب سوسيال‌دمكرات آلمان و حزب سبزها در قرارداد ائتلاف خود نوشتند كه دست كم مدت حبس خارجي براي بازگرداندن وي (Abschiebehaft) را با توجه به اصل تناسب هدف و وسيله مورد بررسي مجدد قرار مي‌دهند. انسانها را تا يك سال و نيم در زندان نگه‌داشتن، بدون اينكه جرمي مرتكب شده باشند، توجيه‌ناپذير است.

n خارجي‌ستيزي و نژادپرستي: ضرورت يك قانون ضد تبعيض مدتهاست كه وجود دارد. مهلت اجراي «موازين كلي اروپا» از اواخر 2003 پايان يافته است. تبعيض‌زدايي بخش مهمي از مبارزه بر عليه خارجي‌ستيزي و نژادپرستي مي‌باشد.    

 

سه شرط ِ عقل

صبا راهی

راستی بغیر از یک دیوانه چه کسی جرأت می کند از حقایق , صحبت کند و از چیزهائی بگوید که ممکن است دیگران را خوش نیاید  . باری اگر« دیوانگی » با شجاعت وصداقت همراه است پس نمیتواند آنقدر ها هم که می گویند بد باشد!

   در دنیای پر ازدهام ما چه کسی می تواند مرز ِ واقعی بین ِ دیوانگی و عقل را معلوم کند و بگوید مجنون کیست و عاقل کدام است. از کجا مرز ِ جنون شروع می شود و آیا طیف ِ میان ِ عقل و جنون , مرز ِ قاطعی هم دارد تا دقیقا از همانجا میان عاقل ها و دیوانه ها , دیوار ِ بلندی بکشند ؟

مهم  این است که عقل را چگونه تعریف کنیم؟

   آیا مطابق ِ قواعد بودن و رفتارکردن به آنها , نشانه ی عقل است و خارج از آنها بودن , علایم دیوانگی ست؟

قواعد هم که یکی و دوتا نیست , کدامشان؟

خود ِ این سؤال به نظر باید یکی از علایم ِ دیوانگی باشد چرا که « آدم ِ عاقل » در وحله ی نخست , سؤال نمی کند و این اولین « قاعده » ی عقل است.

  « عمل کردن ِ بی چون و چرا» . گویا این از نشانه های عقل ِ سلیم است . بیچاره مغز ِ انسان که گاهی با طوطی و اسب و سگ و گربه هم مقایسه میشود . مادر به بچه اش می گوید : ببین سگ هم تربیت می شود و تو تربیت نمی شوی . اگر عقل , عمل کردن به قواعد ِ مرسوم زندگی باشد و دیوانگی, سرپیچی از آنها پس همه ی انسانهای پیشرو  که به نحوی خواسته اند در جائی , چیزی را تغییر بدهند , در حقیقت , دیوانگی کرده اند . خب دیوانگی کرده اند اینکه معلوم است .

اگر دنیای ما مثل ِ دنیای ِ مورچه ها ضوابط ِ ذاتی و تغییر ناپذیری دارد , پس آنان که این نقش ِ ذاتی , این سرنوشت ِ محتوم را انکار کنند و نظم ِ مقدس را بهم بزنند آیا دیوانه نیستند و نباید به عنوان دیوانه, مورد ِ خشم دیگران قرار بگیرند و خورده بشوند ؟ چرا! احتیاج به خوردنش نیست آنقدر عرصه را برایش تنگ  و سخت می کنند که خودش , خود بخود تحلیل می رود . کافی ست همه سرجای خودشان مثل ِ سنگ , سفت و سخت بایستند , گوش و چشم شان را ببندندو بگذارند تا ملکه , ارباب , خان , سردار , امام , و چه می دانم هر کس که قرار است به جای ِ همه و برای همه تصمیم بگیرد , کار ِ خودش را بکند .

آخر سیاست چه ربطی دارد به همه ی مردم ؟

هرکسی باید کار ِ خودش را بکند. آن که کارگر است باید کار کند و چرخ ِ تولید را بگرداند و آنکه سیاستمدار است باید به کار ِ خودش برسد و برای اینکه دسترنج ِ کارگر چگونه خرج شود برنامه بریزد!  آیا اگر کارگر کارش را بد انجام بدهد سیاستمدار میآید به جایِ او کار کند؟

خوب معلوم است که نه .  پس عیسی به دین ِ خود , موسی به دین ِ خود. اما راستی اگر سیاستمدار کار ِخود را بد انجام داد چه می شود؟

فکر کنم باز این سؤال از آن دست سؤالهائی ست که نشانه ی دیوانگی دارد.

 نظم , نظم . سرپیچی نکردن از نظم ِ مقدس . شوخی هم ندارد , انکار شدنی هم نیست . احترام و تابعیت ِ بی چون و چرا از قواعد . این اولین درس ِ راز ِ بقاست و حفظ ِ بقا به هر قیمتی  شرط ِ عقل است ! این دومین « قاعده » است.

  البته در دنیای  ِ وحش نه در دنیای ِ انسانها.

 

قبلی

برگشت

بعدی