محض دستگیری آغاز می شود و معمولا بعد از به
دست آمدن اطلاعات و یا سوختن قرارها و تخلیه اطلاعاتی فرد دستگیر شده از
زیر فشار به جریان محاکمه منتقل می شود. در این شرایط زندانی در مدتی محدود(
تا زمان تخلیه اطلاعاتی) تحت فشار بسیار سنگین و معمولا زندان انفرادی قرار
دارد. وی را در زندان انفرادی قرار می دهند تا نتواند از وضع بیرون و
تشکیلات با خبر شود. در این نوع اعتراف گیری شکنجه سنگین اعمال می شود که
گاه تا سرحد مرگ پیش می رود، به همین دلیل تشکیلات قرار می گذارد که هر عضو
دستگیر شده بعد از طی زمان سوختن اطلاعات مقاومتش را بشکند و اطلاعات سوخته
را لو بدهد. این روش تقریبا در تمام سیستم های پلیسی( اعم از سیاسی و جنایی
و انواع جرم های سنگین) وجود دارد. در ایران نیز این روش همیشه و در حال
حاضر نیز برای جرایمی مانند جنایت و جرایم اجتماعی و مواد مخدر وجود دارد و
در موارد مانند ترور و جاسوسی واقعی نیز از این روش استفاده می شود.
دوم: شیوه دوم اطلاعات که از دنیای کمونیسم و توسط کا گ ب شروع شد و توسط
پلیس سیاسی کشورهای دیگر ادامه یافت و در ایران نیز بطور خاص سالها مورد
استفاده قرار گرفت، شیوه اعتراف گیری به منظور تخریب و ویرانسازی فرد
زندانی است. در این شیوه( که برای مخالفین سیاسی و فرهنگی استفاده می شود)
زندانی تحت فشار شدید قرار می گیرد تا اطلاعاتی علیه خودش و دوستانش بدهد و
سپس او را وادار به نوشتن و گفتن این اطلاعات برای عامه مردم می کنند. علت
گرفتن این نوع اعتراف چند چیز است:
الف: تخریب زندانی و شکستن اسطوره او و ویران کردنش نزد دیگران. با استفاده
از این باور عمومی جامعه ایران که کسی که اعتراف می کند خائن است. این باور
از گروههای نظامی و سیاسی مانند حزب توده، سازمان مجاهدین خلق، سازمان
چریکهای فدائی خلق و گروههای مسلح مبارز قبل از انقلاب ایجاد شد و بعدا در
جریان تسویه حسابهای درونی گروههای سیاسی وارد باور اجتماعی شد. تفاوت مهمی
که در این ماجرا وجود دارد این است که فردی که در جریان مبارزه مسلحانه و
یا سیاسی دیگران و تشکیلات را لو می دهد و اعتراف می کند، باعث گرفتاری
دیگران و حتی مرگ آنها می شود، و لذا باید مقاومت کند. اگر یک چریک آمادگی
تحمل شکنجه های غیر انسانی را ندارد حق ندارد اطلاعات گروهی را که مشغول
عمل مسلحانه هستند داشته باشد. اما در مورد یک نویسنده یا سیاستمداری که
مشغول مبارزه قانونی و یا علنی است، اعتراف کردن به زور تنها به زیان خودش
تمام می شود. نکته مهم اینجاست که برخی از نیروهای اسبق و یا موجود گروههای
مسلحی مانند مجاهدین خلق و جریان نیمه مخفی نیمه علنی مانند حزب توده، که
بسیاری از رهبران شان زیر فشارهای مرگبار شکنجه مجبور به اعتراف و لو دادن
دیگران و همکاری با نیروی امنیتی شدند، با یک مقایسه تلاش می کنند تا با
ویران کردن کسانی که نویسنده یا سیاستمدار علنی هستند به نحوی خود را تبرئه
کنند و یا مقاومت نیروهای سابق خود را یادآوری کنند.
این در حالی است که یک مبارز مسلح وظیفه دارد مقاومت کند و اگر نکند باعث
ضربه به دیگران می شود ولی نویسنده ای مثل سعیدی سیرجانی یا فرج سرکوهی
وقتی اعتراف می کند تنها علیه خویش عمل می کند. لابد این سووال پیش می آید
که اعتراف یک نویسنده و یا یک نیروی علنی سیاسی باعث ایجاد تردید در کسانی
می شود که به یک شیوه و نوعی مبارزه اعتقاد دارند. اتفاقا موضوع مهم همین
جاست. تا وقتی چنین باوری وجود دارد، بازجویان اعتراف خواهند گرفت و شکنجه
خواهند داد. من بر این باورم که یک بار باید این باور را رها کنیم و بگوئیم
کسی که اعتراف کرده است تحت فشار به این وضع تن داده است. اگر این باور را
علنی کنیم هم جریان اعتراف گیری را پایان خواهیم داد و هم مانع حذف کسانی
از صحنه سیاسی خواهیم شد که نه اهل مبارزه تند بودند و نه قهرمانی که
تاسرحد مرگ مقاومت می کند. افرادی که به ستم و جور تحت فشار قرار گرفتند تا
شخصیت شان نابود شود. اگر این باور را رها کنیم دیگر سیامک پورزند و احسان
طبری و کیانوری و بسیاری دیگر به دلیل اعترافات شان از تاریخ سیاسی ایران
به زباله دانی نخواهند افتاد.
ما باید بایستیم و به آنکه تحت فشار اعتراف کرده است خوش آمد بگوئیم و از
او بخواهیم مدتی استراحت کند تا خود را بازسازی کند و به زندگی سیاسی اش(
اگر خواست) بازگردد. یک بار به بازجوی شکنجه گر بگوئیم که اعترافات را باور
نمی کنیم. بگوئیم که برای ما، سعیدی سیرجانی بعد از اعتراف هم همان نویسنده
توانا و محقق بزرگی است که پیش از آن بود. بگوئیم که فرج سرکوهی بعد از
اعتراف همان سردبیر بزرگ آدینه بود که زحمتی بزرگ را سالها انجام داد.
بگوئیم امید معماریان و روزبه امیر ابراهیمی برای ما همان آدمهایی هستند که
پیش از نامه نویسی بودند. ما باید اعلام کنیم که هر کسی که تحت فشار قرار
می گیرد و رنج اقدام علیه خود را تحمل می کند، حق دارد برای بیرون آمدن از
زیر فشار اعتراف کند و ما باید اعلام کنیم که او تحت فشار بوده است، حتی
اگر خودش بگوید که تحت فشار نبوده است. وقتی کسی مانند امید معماریان از
شهر تهران محو می شود و پس از دو ماه از زندان انفرادی بیرون می آید، این
خودش فشار است، به او خوش آمد بگوئیم و اعلام کنیم که اعترافاتش را به
عنوان حرف هائی که تحت فشار زده شده است می شنویم و نمی پذیریم و اجازه نمی
دهیم یک بازجوی لجن زورگو یک شخصیت انسانی ارزشمند را به لجن بکشد.
ب: اعتراف گیری علیه دیگران جهت ضربه زدن به جناح های سیاسی: گاهی اوقات
اعتراف گیری نه برای ویرانسازی یک فرد، بلکه به قصد لکه دار کردن دیگران
صورت می گیرد. در این حالت از میان نیروهای فعال اجتماعی که در جبهه و جناح
مشترک قرار دارند فرد یا افرادی با مشخصات ویژه انتخاب می شود: کسی که از
پشتیبانی سیاسی جناحهای قدرت برخوردار نباشد، کسی که دارای نقاط ضعف شخصی
باشد( مثلا در مورد یکی از اعتراف کنندگان اخیر فشار از طریق نگرانی او
برای مادر بیمارش صورت گرفت، در یک مورد دیگر رابطه عاشقانه و کاملا مشروع
زندانی که باعث دلتنگی او برای نامزدش می شد به عنوان نقطه ضعف انتخاب شد،
در مورد غ. ک. که نامه عفوخواهی نوشت وضع بیمار فرزندش به عنوان نقطه ضعف
مورد استفاده قرار گرفت. در برخی موارد مصرف مشروبات الکلی، داشتن روابط
اخلاقی ای که از نظر جمهوری اسلامی ناپسند است به عنوان نقطه ضعف استفاده
شد.) و یا به لحاظ فردی شخص ضعیفی باشد( داشتن ضعف جسمی مانند پیری و یا
بیمار بودن و نحیف بودن زندانی)، چنین افرادی انتخاب می شوند و مورد فشار و
بازجویی قرار می گیرند، این افراد ابتدا، چنان که توضیح خواهم داد، تحت
فشار و ترس و تنهایی و یا شکنجه جسمی وادار به اعتراف اخلاقی علیه خود می
شوند و سپس از آنها خواسته می شود برای فاش نشدن اسرارشان، علیه موضع سیاسی
خود و یا دیگران حرف بزنند. معمولا در این شرایط زندانی احساس تنهایی می
کند و احساس می کند همه کسانی که بیرون و آزاد هستند او را رها کرده و تنها
گذاشته اند.
او را وادار می کنند تا علیه دیگران موضع بگیرد تا مسائل خصوصی اش یا مسائل
خانواده اش فاش نشود و خود از زیر فشار بیرون بیاید. در این شرایط زندانی
فکر می کند بعد از بیرون آمدن از زندان از کسی که علیه او حرف زده عذرخواهی
خواهد کرد و یا اینکه همه خواهند دانست که او تحت فشار چنین اعترافاتی را
کرده