اطلاعیه و پیامها | لینک ها | مقالات | بایگانی |
شماره جدید |
نگرانیهای جهان غرب در مورد برنامههای اتمی ایران و حمایت از تروریزم به نتیجه نخواهد رسید. جمهوری اسلامی قابل اعتماد نیست و مماشات با آن تنها به معنای ادامه سیاستهای ضد دموکراتیک و افزایش خطر آن برای صلح جهانی خواهد بود. اروپا نیز باید مانند آمریکا صریحا تغییرات ساختاری و دموکراتیک در رژیم حاکم بر ایران را خواستار شود. اکنون که نیروهای دموکرات ایران حول شعار واحد رفراندوم تدوین قانون اساسی از طریق مجلس موسسان به نوعی وفاق ملی دست یافتهاند وقت آن رسیده است که وفاق مشابهی را در جامعه بین المللی سازمان دهند. باید به جامعه بین المللی نشان داد که نگرانیهای مربوط به ایران در زمینه فعالیتهای اتمی و سلاح های کشتار جمعی و تروریزم بدون یک تحول ساختاری دموکراتیک در ایران بر طرف نخواهد شد و مماشات با این رژیم به افزایش این خطرات منجر خواهد گرید. باید از جامعه بین المللی خواست که رسما از خواست عمومی مردم ایران برای یک تحول دموکراتیک حمایت کنند. علاوه بر این، باید به آنان یادآور شد که برای تامین این هدف لازم است از هر اقدام مداخله جویانه حذر کنند و تنها به حمایت از جنبشهای آزادیخواهانه و دموکراتیک مردم ایران برخیزند. جنبش رفراندوم بتدریج باید این ظرفیت آن را پیدا کند که وفاق بین المللی حمایت از تغییر دموکراتیک در ایران را سازمان دهد. باید به جامعه جهانی نشان داد که انتخابات در چهارچوب جمهوری اسلامی نادموکراتیک است و از جامعه جهانی خواست که آن را به رسمیت نشناسد. از جمله از جامعه جهانی باید خواست تا اعلام کند انتخابات مجلس هفتم را نمیپذیرد و انتخاباتی را که برای تعیین رییس جمهور در فقدان آزادی انتخاب برای مردم ایران در پیش است نیز معتبر نخواهد دانست. پذیرش این موضع از سوی جهان خارج نقش تعیین کننده ای در انزوای رژیم جمهوری اسلامی خواهد داشت و فشار جهانی برای تغییر در آن را بالا خواهد برد - فشاری که اگر با سازمان دهی جنبش رفراندوم همراه گردد موفقیت آن را تسریع خواهد بخشید. وفاق اروپا و آمریکا بر لزوم تحولات دموکراتیک در ایران، وزنه عمل مشترک دیپلماتیک را در برابر عمل یک طرفه نظامی آمریکا افزایش خواهد داد، و تسریع در پیروزی جنبش رفراندوم بهترین عامل بازدارنده بازهای جنگجوی آمریکایی از اجرای نقشههای نظامی آنان علیه ایران خواهد بود. نگاهی به تاریخچه نهضت ملی مردم ايران نهضت ملی مردم ايران که پس از شهريور ۱۳۲۰ شکل گرفت، مرحله ای مهم و بنيادين در مبارزات ضداستعماری مردم خاور زمين بود. اگرچه اين جنبش سرانجام با کودتای نظامی ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ شکست خورد، اما طی چند سال توانسته بود بر ارکان و مناسبات استعماری ضربه سهمگينی وارد سازد. اين جنبش در ارتقای آگاهی سياسی و بسيج توده های گسترده مردم در راستای آرمان های ملی نقشی مهم و فراموش نشدنی ايفا کرد. هدف غايی جنبش واگذاری بی کم و کاست قدرت سياسی به مردم در سايه يک نظام عادلانه و قانونمند بود. کتاب تازه دکتر فخرالدين عظيمی به عنوان "حاکميت ملی و دشمنان آن" تلاش در معرفی برخی از گوشه ها و جوانب پنهان اين جنبش است. کتاب نخست در پيشگفتاری فشرده و پرمايه، به اهداف سياسی دولت دکتر محمد مصدق برای احقاق حقوق ملت ايران نگاهی تازه می افکند و نشان می دهد که اين پيکار در شرايطی بس دشوار و بغرنج به پيش رفته است: "نگارنده کوشيده است تصويری از تلاشهايی به دست دهد که از يک سو برای به کرسی نشاندن حاکميت ملی ايران و از سوی ديگر برای دست نيافتنی کردن اين هدف و برانداختن دولت مصدق صورت گرفت؛ نقشی از نيروهای درگير، اهميت نسبی آنها و پيوندهای ستيزه گران بومی و بيگانه، ترسيم کند و جنبه هايی از کارنامه سياسی دولت مصدق را نيز بکاود." "بررسی نقش، ترکيب، و انگيزه های ياوران مصدق، و به ويژه مخالفان او، و ارزيابی قلمرو يا حوزه اقتدار و امکانات و دشواري های گوناگونی که وی در روزگار نخست وزيری پيش رو داشت، درک دوران مهمی از زندگی سياسی ايرانيان را آسانتر می کند. بدون ژرفانگری در چند و چون آنچه به مرداد ۱۳۳۲ انجاميد، درک بسياری از دگرگونيها و کاميابيها و ناکاميهای بعدی ناممکن است. اين پژوهش بر تازه ترين سندها و منبعهايی تکيه دارد که تا کنون از آرشيوهای انگلستان و امريکا يا از منابع ايرانی به دست آمده است." (ص ۲۴-۲۵) بررسی همه جانبه و ژرف کاوانه روشن می سازد که نهضت ملی ايران جنبشی ريشه دار و پردامنه بود که نمی توانست به ضرب چند عمليات توطئه گرانه و يک اقدام کودتايی از پای در آيد. دولت مصدق به مثابه والاترين تبلور جنبش، از بدو تولد با کلاف درهم پيچيده ای از عنادها و ستيزه ها و خرابکاری ها روبرو بود و در برابر جبهه گسترده ای از سرسخت ترين دشمنان داخلی و خارجی قرار گرفت. مخالفان مصدق در سراسر دوران ۲۸ ماهه زمامداری او حتی يک روز از ستيزه جويی با او دست برنداشتند و تا حکومت او را سرنگون و خودش را در بند نديدند، آرام نگرفتند. دشمنان بومی و بيگانه مصدق کتاب فهرست بلندبالای دشمنان مصدق را بر می شمارد و در فصل های جداگانه کتاب آنها را معرفی می کند. در يک سر اين طيف گسترده و رنگين سرسپردگان بی نقاب استعمار و وابستگان به دربار قرار داشتند و در سر ديگر آن کسانی که به نام دين خواهی و ميهن پرستی به ستيز با رئيس دولت قانونی برخاستند. به عقيده نويسنده کتاب مخالفان بومی و بيگانه مصدق تنها در يک پيوند و همکاری نزديک و هماهنگ توانستند حکومت مصدق را براندازند. او بر اين نکته انگشت می گذارد که هدف استعمارگران، تنها چنگ انداختن بر ذخاير و ثروت های ملی ايران نبوده است. هدف اصلی و شايد مهمتر آنها "از ميان بردن يا اعتبارزدايی از آرمان هايی بود که مصدق به بر کشيدن و تحقق آنها کمر بسته بود. هدف کودتا - که تنها به پشتوانه همدستی و هماهنگی نيروهای بيگانه و ياوران بومی آنها به نتيجه رسيد - فقط اين نبود که موضوع نفت به دلخواه کشورهای غربی حل شود. هدف اصلی ديگر اين بود که آرمانها و تلاشهای ايرانيان برای حصول حاکميت ملی و پيشرفت به سوی جامعه ای دموکراتيک ناکام بماند." (ص ۲۳۰) تصويری که کتاب از محمدرضا پهلوی ارائه داده، نيز با تصوير آشنايی که کمابيش در اذهان وجود دارد، متفاوت است. دربار او البته کانون توطئه و خرابکاری است، اما خود او با حاکمی جبار و مقتدر فاصله دارد. رفتار او را اغلب با ترديد و تزلزل و گاه با حزم زيرکانه همراه می بينيم. "شاه به اين نتيجه رسيده بود که بقای سياسی او از طريق رعايت ظواهر مشروطه خواهانه، تظاهر به بيطرفی، و خودداری از مقابله با احساسات ملی، بهتر تأمين خواهد شد. او آماده بود هر اقدامی را عليه مصدق تأييد کند |