اطلاعیه و پیامها | لینک ها | مقالات | بایگانی |
شماره جدید |
بس ساده توضیح داده شده اند، که بدون تردید مانند آیات قرآنی هیچ نیازی هم به تفسیر یک آیت الله ندارد! در هرحال بنده برای آگاهی خوانندگان عزیز از نو یک تعریف کوتاهی از آن ها را می آورم: قوم عبارتست از گروهی از انسانها با وجه اشتراک سرزمین، زبان وفرهنگ وروحیات، وخلق وملت دو واژه بامفهوم سیاسی آن، هم دارای چنین وجه مشترکی هستند که درادامه این مطلب، بیشتر توضیج داده خواهد شد. پس اگر ملت یک پدیده فرهنگی تاریخی است، قوم نیز بهمان اندازه نزدیک به چنین پدیده ایست. در اینجا ملت را در پیوند تنگاتنگ با تشکیل دولت دانستن خواننده را به گمراهه کشاندن و زبانم لال یک سفسطه است. چون ملیتهای زیادی وجود دارند که در لوای سیستم فدرالیسم و یک دولت می زیند. نا گفته پیداست که یک ملت می تواند و حق دارد یک دولت مستقل را با خواست و رأی مردمش تشکیل دهد، ولی این تئوری درست نیست که اگر یک ملت به تنهائی دولتی تشکیل نداد، دیگر ملت بحساب نمی آید! چه بسا ملتی دولتهای متعددی را تشکیل دهد، مانند ملت عرب. پس دو وجه اصلی یا پایدار، یعنی زبان و فرهنگ نقش تعیین کننده در هویت یک ملت دارد. کردها نیز با وصف اینکه بین چهار کشور تقسیم شده اند، یک ملت واحد هستند و به تنهائی هم دولتی را تشکیل نداده اند. چیزیکه این صاحب نظر گرامی را مجبور کرده، تعریفی دیگر به غیر از این ارائه دهند، تفسیر و تحلیلش را می گذاریم برای خود ایشان و آن کسانی که اینگونه تحول در افکار خویش را بوجود آورده اند. در واقع چیزی که غیر قابل تحمل است و انسان را در این دوره بیش از حد زجر می دهد، آن نیست که فلان نا آگاه و دنباله رو یک شعار ویژه، و یا فلان سلطنت طلب و مسلمان آگاه، ولی عوامفریب، بخورد مردم می دهند و مثلا در این رابطه طرح هر خواستی را از طرف ملیتهای تحت ستم، به تجزیه طلبی تعبیر می کنند و با این سلاح کهنه و زنگاری نیز دیگر ملیتهای غیر حاکم را می کوبند. انسان از آن رنج می برد که آن کسانی که دهها سال زیر پرچم یک حزب چپ و پیش رو و مترقی فعالیت سیاسی نموده و از موجودیت و حقوق خلقهای ایران دفاع کرده و معتقد بوده که ایران برای مثال، یک سر زمین کثیرالملله است. اما امروز به یک باره آنهم پس از پنجاه سال مبارزه سیاسی و دیدن ناملایمتها، تازه "در میان این و آن، امروز را غنیمت می شمارند" و 180 درجه تغییر عقیده داده و نه اینکه با آرمان والای خلقها وداع گفته اند، بلکه گذشته خویش را نیز نفی فرموده و اکنون با همان سازی می رقصند که دهها سال است، هواداران رژیم دیکتاتوری سابق و ناسیونالیستهای مرکزیت گرا آن را نواخته و مینوازند. به این جمله زیر نیز که از قلم همین هموطن صاحب نظر، تراوش نموده است، بادقت توجه فرمائید: "فدراسیون اقوام در ایران در وضعیت جغرافیای سیاسی کشور، در لحظات بحرانی و ضعف حکومت مرکزی، می توا ند استقلال و تمامیت ارضی ایران را دچار مخاطره نماید."(!!!) من بسیار مایلم، ازاین صاحب نظر گرامی که بانگرانی خاصی از تمامیت ارضی ایران صحبت میکنند، بپرسم، اگر ملتی و یا به قول خودشان برخی از اقوام در زیر لوای سیستم دمکراتیکی که از آنهم زیاد حرف زده می شود، خواستند از حق مسلم خویش استفاده نموده و با انتخابات و رأی آزاد، قصدجدائی داشتند چکار بایدکرد؟ اگر شما نوعی در برابر آنها متوصل به زور بشوید، همین دمکراسی را زیر سئوال نمی برید؟! بدون شک چرا، زیرا آن دمکراسی که در آن حق رأی آزاد را از ملتی بگیرد، دیگر معنی و مفهومی نخواهد داشت. بهر حال ما نظیر این جمله "دفاع از تمامیت ارضی" فوق را صدها بار از دهان سر دم داران محافظه کار و ارتجاعیون مملکت شنیده ایم و برای ما تازگی نداشته و ندارد. اما تعجب ما در آنست که یک هموطن مترقی با نگرانی به آن اشاره می کند. آیا این هموطن و صاحب نظر گرامی مدافع تمامیت ارضی ایران (البته به قیمت پایمال شدن حقوق دیگران) که زمانی یک چپ مترقی بوده است، مانند بقیه محافظه کاران از خود نمی پرسد، آخر چرا باید در هنگام ضعف حکومت مرکزی مسئله تجزیه و بخطر افتادن تمامیت ارضی کشور مطرح شود؟! آیا اگر حکومت مرکزی قلدر و زورگو نباشد و حقوق حقه ملیتها را در چارچوب یک کشور کثیرالملله و یا به قول خود ایشان کثیرالقوم، رعایت نماید و افراد دیگر خلقها و شهرستانی ها را نادان و شهروندان درجه دوم بحساب نیاورند (همان گونه که برخی از شخصیتهای هوادار حکومت مقتدر و مرکزی چنین تره ای خورد کرده و می کنند)، مگر این ملیتهای غیر حاکم دیوانه هستند که در هنگام ضعف حکومت مرکزی، تمامیت ارضی سر زمین خود را به خطر بیاندازند؟! آیا نگارنده جمله فوق فکر نمی کند، اگر بجای ترس از به خطر افتادن استقلال و تمامیت ارضی، خود را با مسئله شناسائی حقوق مساوی برای دیگر ملیتها یا بقول خودشان اقوام، مشغول نمایند، همانگونه که در این جمله نیم بند اما مثبت زیر که می گویند: قویا خواستار رفع هر گونه تبعیض و ستم از اقوام ساکن ایرانیم. که به ویژه در زمینه فرهنگی و آموزش زبان مادری و بکار گیری آن در امور محلی از سوی دولتها اعمال می شود."، بسیار مثمرثمر تر خواهد بود و بدین وسیله با شدت تمام از به اصطلاح تجزیه ایران نیز جلو گیری خواهند کرد؟ و هیچ نیازی هم نخواهد بود که استقلال و تمامیت ارضی را در خطر دائم ببینند؟! اگر ما کمی فکر کنیم و هرآنچه را که برای خودمان و خلق خود آرزو می کنیم، بر دیگر خلقها یا اقوام نیز روا بداریم، بدون تردید دیگر نیازی نخواهد بود این همه نیرو را بهدر بدهیم که دیگران را به جبهه خود بکشانیم. چه بسا این جنگ قدرت و حیف میل نیرو است که پس از هرتحولی یا انقلابی، سود جویان گلچین و مستبدان خشن بر جامعه ما حاکم می شوند و ماها دست از پا دراز تر به تماشا می نشینیم. همانگونه که در پیش ذکر شد، ما قلم به دستان خلقهای اقلیت چون غیر از قلم خود وسیله مادی و معنوی دیگری در دست نداریم، متأسفانه این کار به وظیفه تبدیل شده که کلی از وقت خودرا هم صرف پاسخ گوئی ومقابله با سفسطه ها و عوامفریبی های داخلی و خارجی در رابطه باخواستها و حقوق خود بنمائیم. برای نمونه ما در بیش از نیم قرن گذشته، در راه خنثا نمودن اثر مخرب و منفی شایعه معروفی که مأموران خارجی در جامعه ایران، هنگام تشکیل جمهوری کردستان در مهاباد، پراکندند و رسانه ها و روزنامه های آن زمان رژیم هم با آب و تاب از تجزیه کشور دم می زدند و کردها را تجزیه طلب میخواندند، کلی نیرو صرف نموده ایم. با این وصف با کمال تأسف هنوزهم بسیاری از هموطنان به این شایعه دروغ و تهمت آمیز باور دارند و در مغز اکثر آنان حک شده که، جمهوری کردستان، اولا حکومتی دست نشانده شوروی بوده و دوما قصد تجزیه طلبی داشته است! سند محاکمه قاضی ها که دهها سال از طرف ارتش محمد رضا شاهی مخفی نگهداشته شده بود، خود بهترین گواه در رد این دروغ پردازیهای مأموران خارجی و داخلی است. پس ما اکنون نیز خود را بیش از پیش موظف می دانیم، نه اینکه فقط این واقعیت را به هوطنانمان بگوئیم که این تبلیغات زهر آگین هیچ پایه درستی نداشته است و یک هیستری ضد شوروی سابق و جنگ قدرت بین متفقین بوده، بلکه باید کلی انرژی و نیرو بگذاریم و مقالات نادرستی را مثلا نظیر مقاله "در باره مساله |