ارتباط با ما

اطلاعیه و پیامها لینک ها

درباره آزادگی

مقالات  بایگانی

 

مسئله ملی  و فدرالیسم

ملا حسنی

شماره جدید

سید ابراهیم نبوی

حقوق بشر

دانشجو

 
 

شهید خطاب کرد و او را مبلغ شهید پروری دانست، مگر سازمانی که گلسرخی پیش از انقلاب خود را از آن میدانست تشکلی از دین باوران بوده باشد، امثال سعید سلطانپور ...  نیز شهید نیستند اینها مقتول هستند."

ب.بحث فلسفی در مورد شهید:

با کمی ارفاق ایدئولوژیکی بایستی اذعان کرد که در فلسفه مبارزه در عصر دیکتاتوری در کشوری مثل ایران همبستگی خلق، با ایمان به تضاد های طبقاتی محتمل و جاری موجود در آن، چون از آبشخور یک هدف معین یعنی فلسفه سرنگونی که ربط مستقیم به فلسفه زندگی دارد آب میخورد چندان که باید و شاید نمی تواند در اعماق ایدئولوژیکی مبارزه مضمون ها و لغات و کلمات و تضاد های آن غرق شود، زیرا که فلسفه تخت شکنجه برای ماتریالیستها به همان اندازه پهن است که برای مذهبی و سکولار، وفلسفه تیرک  اعدام سنگینی بار فلسفه قساوت حکومتگران را به شهادت هزاران هزار چشم در هنگامه اعدام ، حلاج واره ای  را چه ما اورا شهید بنامیم و اجازه دفنش را در قبرستان فکرمان و شهرمان  بدهیم و یا ندهیم به یک نسبت حمل کرده است .

فلسفه دیکتاتوری، انسانی را به شهادت رسانیده وفلسفه شهد زندگی را بر کام او زقوم کرده است. فلسفه مبارزه با دیکتاتوری به من روشنفکر ، به من هنرمند ، به من سیاسی، به من کارگر و به من کارمند ووو می آموزد  که بنی آدم و حلاج وارگان تاریخ را اعضای پیکر خود بدانم وگرنه مجبورم به حکم فلسفه قساوت ، سنگ قبر دیگر تفکرات را اگر نه در واقعیت که با مسامحه گونه ای در ذهنم بعنوان کافرو زندیق  بشکنم.

پ. بحث ایدئولوژیکی در مورد فلسفه شهادت

مذهبیون معتقد هستند که انسان از حماء مسنون و گل رُس ساخته شده و تنها روح خدا در آن دمیده شده و سپس به حرکت خویش ادامه داده است، تعداد دیگری فلسفه وجودی حرکت تکامل بیولوژیک رااز ابتدای خلقت بعلاوه حماء مسنون و گل رُس میپذیرند، و حرکت دیالکتیک را نیز بر آن منطبق میدانند.

مذهبیون این انسان را پس از فوت به دنیای لاهوتی برای یگانه شدن با خدا عودت میدهند، (انا لله و انا الیه راجعون.) باز گشت همه بسوی خداست.

مذهبیون معتقدند که شهید چون پس از مرگ به دنیائی لاهوتی برده میشود و بر اعمال زنده گان نظارت دارد شهید، یعنی شاهد زنده خوانده میشود. بخشی از مذهبیون که معتقد به تکامل و دیالکتیک نیستند ادامه حضور انسان شهید را از راه آیات کتب آسمانی و احادیث به قدرت خدائی و چیز هائی نسبت میدهند که عقل و علم انسان به گفته آنان به آن نرسیده و چون انسان انسان است و آفریده دست خداوند هیچگاه هم به آن معلومات دست نخواهد یافت.

مذهبیون معتقدند که ماتریالیست ها چون معتقد به اصالت ماده هستند و با از بین رفتن وجود و ماده و یا جسم همه چیز ماده پایان یافته است پس گذاشتن نام شهید برای یک فدائی ماتریالیست ریشه در آبشخوری مذهبی دارد.

در تفکر ماتریالیستی چون تکامل در چهار چوب دیالکتیک یک نوزائی متواتر را همیشه در دست آفرینش دارد و هر پدیده کهنی پدیده جدید و نوزاد جدید خود را برای رسیدن به تکاملی برتر ارائه میدهد در فلسفه دیالکتیک میتوان معتقد به این بود که چون پدیده جدید در یک تفکر فلسفی کلیت پدیده قدیم بعلاوه پدیده جدید را  همراه خود حمل میکند کلیه پدیده های قبلی در پدیده متولد شده جدید حاظر و شاهد هستند.

یعنی در یک مثال فرهنگی بایستی گفت که حضور حاضر خسرو گلسرخی به لحاظ فلسفی در صحنه بیدادگاه شاه بعنوان یک پدیده جدید دیالکتیکی که زائیده عارف قزوینی ها و صور اسرافیل ها ، دهخدا ها، لاهوتی ها فرخی یزدیها و شعرای صدر مشروطیت است با دفاعیات خود چنان تک تک آنان را  زنده میکند که گوئی همگی آن بزرگان شاهدان جنایات تاریخی دیکتاتور ها در آن دادگاه حضور فلسفی دارند. و سعید سلطانپور است که مجموعه فلسفی اینان را در کف میگیرد و در صحنه تاریخ به شهادت برمیخیزد.

یعنی حضور حاضر شهید خسرو گلسرخی بعنوان شاهد زنده در بطن پروسه تکامل دیاکتیک چون کلیه " ارزشهای "گذشته گان را با خود حمل کرده و در نقطه اعدام آن ارزشها را در فریزر تاریخ فریز کرده است،هرکس ماهی ارزشهای وی را از فریز تاریخ مبارزات مردم ایران در هر زمانی در آورد تازه است و شاهد و ناظر. ارزشهای جاری و ساری شعرا و نویسندگان انقلابی یک جامعه شاهد لحظه به لحظه اعمال و حرکات اسفندیار منفردزاده ها و نوید اخگر ها خواهند بود ، شما قدم از قدم بردارید آن ارزشها هستند که یا با شما همراهی میکنند و یا سینه به سینه شما میشوند.

 پس چون ارزشهای فرهنگی کلیه گذشتگان بطور علمی میتواند در حضور حاضر هر کدام از ما تبلور داشته باشد فلسفا و طبق قانون دیالکتیک میتوانیم معتقد باشیم

مذهبیونی که به دیالکتیک و تاریخ تکامل معتقد نیستند بایستی پس از از بین رفتن انسانهایشان آنان را مقتول بنامند چون بر اساس قانون خلق الساعه با مرگ انسان همه چیزش نیز از بین خواهد رفت و هیچ تکاملی بر ارزشهای آفریده شده توسط وی  در صحنه طبیعت موجودیت نخواهد داشت.

 با جادو و جنبل و آیات آسمانی هم نمی شود وقتی انسان وجود ندارد و تکاملی هم موجود نیست  پیشرفتی وجود داشته باشد و ارزشی ناظر بر پهنه طبعیت تکامل را گواهی دهد .

 فلسفه وجود ارزش مبارزاتی که دور و بر یک انسان انقلابی با شناختی تکاملی رشد میکند در چهار چوب دیالکتیک زاینده پدیده های نو و متکاملتر است نه فلسفه های ارتجاعی قرون وسطی ئی هواداران خمینی که فلسفه شهید پروری معتقد هستند.

آن چگونه شخصی است که انقلابیون و فلسفه  و تفکر آنان را دانسته و یا ندانسته در کنار خمینی و رژیم اسلامی مینهد و با یک چوب میراند؟ چرا فلسفه شهید پروری خمینی و هواداران و بسیجیانش با احترام به شهدای آزادیخواه ایران در کنار هم قرار میگیرند؟ و به مهر" سنت شهید پروری" ممهمور میشوند؟

اسفندیار منفرد زاده! تو به من بگو اگر خسروگلسرخی و سعید سلطانپور  شهید زمانه و شاهد روزگار ما نیستند و مردگانی فلسفی و مقتولانی فراموش شده هستند، پس شعر من و آهنگهای تو از کدام آبشخورامروز سیراب میشود؟ و من و تو با کدام پشتوانه ارزشی شهادت طلبانه تاریخی به این رزم مقدس در مقابل این رژیم خونریز سر و جان سپرده ایم؟

در سالیان گذشته روزی شنیدم که گفتند در شهر یوتبرگ  سوئد در جلسه بزرگداشت سعید سلطانپور شرکت کرده ای و او را بزیر تیع تفکراتی استحاله شده کشیده ای و مبارزه قهری را بر سر شهید خرد کرده ای، آنروز نامه مفصلی در نقد آن عملکردت نوشتم و امیدوار بودم که از آن راه باز گردی.

خودت میدانی و برایت در گذشته داستان حمله ساواک را در ابتدای دهه 1350 خورشیدی به منزلمان  تعریف کرده ام ولی این بار برای خوانندگان این نوشتار تکرار میکنم.

در ابتدای دهه 50 در حمله ساواک به محل زندگیمان در تهران و ضرب و شتم بسیار ، روزی یکی از رفقا که بسیار از این حمله وحشیانه و آن زجر و شکنج ها آسیب روحی و جسمی دیده بود نوار صدای فرهاد راکه آن ترانه معروف را میخواند و در شروعش همه تصور میکردند میگوید سیاهکل ، سیاهکل را  به گوشش چسبانیده بود و بمن هم میگفت خوب گوش کن انرژی

 

صفحه قبل

برگشت

صفحه بعدی