ارتباط با ما

اطلاعیه و پیامها لینک ها

درباره آزادگی

مقالات  بایگانی

مسئله ملی  و فدرالیسم

ملا حسنی

شماره جدید

 

حقوق بشر

دانشجو

همین شخصیت استثنائی زمینه را برای تشکیل جمهوری کردستان و پشتیبانی از آن آماده نمود. بنظر من اگر توده های خلق کرد به اندازه یک دهم امروز آگاهی سیاسی - اجتماعی و بویژه درک وسیعتری از هویت ملی می داشتند، با دست آوردهائی که این جمهوری در عمر کوتاه خود برای مردم به ارمغان آورده بود، می توانست هنوز هم پا بر جا باشد. پیشوا قاضی محمد در توصیه نامه ده ماده ای به ملت کرد می گوید: "تا شما متحد نشوید، هرگز پیروز نخواهید شد .........."

پیشوا قاضی محمد بر چوبه دار

3 - دست آوردهای جمهوری کردستان چه بودند؟

دست آوردهای این جمهوری که در تاریخ خلق کرد، فقط امروز در کردستان عراق می توانیم آن را لمس کنیم، در آن زمان بی نظیر بودند. از جمله، آموزش به زبان مادری، اداره امور منطقه به دست خود کردها، کوشش در با سواد نمودن زنان و برداشتن اولین قدمها درراه آزادی آنان، کوشش در بهبودی اوضاع اقتصادی مردم، با وصف تحریم مطلق آن از طرف حکومت مرکزی و بستن تمام راههای ورود مواد غذائی و لوازم و نیازمندی های مردم به کردستان، حفظ امنیت در مناطق تحت کنترول، تضمین آزادی و نشر روزنامه و مجله به زبان کردی تا حد امکانات موجود و غیره. معلوم بود، با تمام محدودیت هائی که در برابر یک حکومت منطقه ای ایجاد می شد، آنهم درآن برهه اززمان و با آن مدت بسیار کوتاه (11 ماهه) و با آنهمه کارشکنی های برخی از خودیها که در ادامه به آنها اشاره خواهیم کرد، اقداماتی بیش از اینها نمی توان انتظار داشت.

 4 - علل شکست جمهوری کردستان چه بود؟

عوامل متعددی را برای شکست ما کردها نه فقط در دوران جمهوری کردستان، بلکه در بسیاری از ادوار، می توان نام برد. از جمله نداشتن اتحاد بین خود ما، نا آگاهی به برخی مسایل کلیدی، مانند نشناختن هویت ملی، اطلاعات سطحی ازتاریخ جنبشهای کرد، خوش باوری به دشمنان، قبیله گرائی، ترجیح دادن منافع شخصی بر منافع ملی و اجتماعی و امکان نیافتن برای پروراندن و رشد فرهنگی و غیره. به همه اینها باید نیرنگ دشمنان و کوشش در به زیر یوغ نگهداشتن ما را اضافه نمود. بهمین دلیل هم، پیشوا در وصیت نامه اش بر آموزش و فرا گیری و اتحاد کردها و دوری از بخل و خیانت و همکاری با دشمنان تأکید ورزیده بود.

از اینکه با دل پر خون از نا آگاهی و در نتیجه فرصت طلبی برخی از خود ما کردها صحبت میکنم و این نقل قولها را می آورم، دلایل تاریخی فراوان در دست است. هنگامی که مثلا برخی ازرهبران قبایل بخاطر مقام فرمانداری شهر یا منطقه ای و یا هدایائی مانند یک تفنگ شکاری با امضاء سلطانی وعکس حکاکی شده یک پرینس حاضر می شدند رهبر جنبشی مردمی را به بیگانگان بفروشند، پرمسلم است که این نوع رهبر قبیله نه به دلیل خیانت، بلکه به دلیل نا آگاهی مطلق، هیچ به عواقب فاجعه بار اعمالش نمی اندیشیده و نمی دانسته که چه ضایعه و لطمه بزرگی بخودش و خلق خودش وارد می آورد! نمونه های بارز این اعمال نا آگاهانه فراوانند. آنگونه که در تاریخ غم انگیز ما آمده، در یک و نیم قرن پیش برای مثال، رفتار عزالدین شیر در برابر عمویش، امیر بدر خان بدلیسی و همکاری او با سلطان عثمانی وحدود 75 سال بعد رفتار برادر شیخ محمود برزنجی و بابکرکور و نظیر اینان در مقابله باجنبش شیخ محمود وهمکاری تنگاتنگ آنان با انگلیسی ها و حدود 20 سال بعداز آن، رفتار رهبران عشایر دهبکری وشکاک ومامش و هرکی و غیره، که بظاهر هم پیمان با جمهوری کردستان و قاضی محمد بودند و آنطور وا نمود می کردند که در خدمت اهداف خلق خود می باشند و در مصدر کار هم قرار داشتند، اما متأسفانه در نهان با رژیم تهران نامه نگاری می کردند و خود را غلام حلقه بگوش در بار شاه می خواندند و آماده هر نوع فداکاری برای دشمن بودند، می توان نام برد. آیا نام این اعمال را چه می توان گذاشت، بغیر از نا آگاهی و ندانم کاری، چیز دیگری می توان به آن گفت؟! بدون اغراق هیچ کدام از آنان حتا مفهوم واژه خیانت را هم نمی فهمیدند و اگر به شیوه ای به آنها فهمانده می شد که اعمالشان یک نوع خیانت بخود و ملت است، هرگز حاضر به چنین خوش خدمتی به دشمن خلق کرد نمی شدند. در هر حال همین اعمال بی خردانه زمینه شکست برای همه جنبشها و از جمله جمهوری مردمی کردستان را در ایران فراهم نموده بود و رهبران نامدار آن را به دست دشمن سپرد. از آنجا که دشمنان خلق کرد در ایران  از نفوذ عمیق این رهبران در میان توده های مردم آگاه بودند و با وصف آنکه هیچ دلیل قانع کننده ای برای محکومیت آنان نداشتند، اما از ترس و وحشت از نفوذ معنوی آنان و به دستور اربابان خود و برای باصطلاح زهر چشم گرفتن از خلق کرد، می بایستی آنان را از همان تهران و به دستور مستقیم شاه محکوم به مرگ کنند و به یک عده افسر ناسیونالیست به عنوان هیئت قضات مأموریت بدهند که در اسرع وقت به کردستان و مهاباد رفته و این دستور عاجل را در همان شهر به اجرا در آورند. آنگونه که اسناد به ما میگوید: همراه این هیئت قضات صحرائی بمنظور محاکمه ظاهری قاضی ها، یک افسر خبرنگار مجله ارتش بنام سروان کیومرث صالح که خواهر زاده سپهبد جم شوهر شمس خواهر شاه بود و مورد اعتماد دربار هم قرار داشت، برای تهیه گزارش محرمانه بمهاباد فرستاده شده بود. امروز ما پس از پنجاه و نه سال شاهد رو شدن برخی از اسرار این محاکمات هستیم. درواقع طرح و تکرار محتوای این اسناد غم انگیز است، اما بیانش لازم و ضروری. در اینجا برخی از نظرات این سروان صالح را از این اسناد در رابطه با سران ایل و عشیره می آوریم:"این خبرنگار در شماره « 44 تا 64 » همین ماهنامه واقعه های سال « 1943 تا 1946 » کردستان و آذربایجان را بطور مفصل آورده و اسرار مهمی را منتشر و بعضی ها را بایگانی نموده است. در بیشترین شماره های ماهنامه, نامه های وفاداری و دلسوزی رئیس طائفه دهبکری، علی یار اسعد و رئیس عشیره مامه ش  قرنی آقا عشایر و رشید بگ هه رکی و حسن تیلو و قوقیاس مامه دی، و نوری بگ بگزاده و محمدامین چپی هه رکی و حمزه قادری مامه ش وغیره برای شاه و دربار آن منتشر گردیده ویا درآرشیو ارتش بایگانی شده است. اما عجیب تر از همه پیوندی عمر خان شکاک است به دربار شاه که دراین مدت که عمرخان امیر لشکر حکومت کردستان هم بوده از سقز و اطراف، نزدیک به 17 نامه برای مطمئن کردن دربار، حاکی از دلسوزی خود برای شاه ایران فرستاده و خود را به عنوان سرباز دربار شاه دانسته و مجری اوامر و فرمان دربار معرفی نموده است . این نامه ها در حال حاضر در آرشیو ارتش ایران محافظت می شود. جای تأمل است که سردار دهبکری، علی یار در یکی از نامه ها چگونگی رفتنشان با قاضی محمد به باکو و آذربایجان روسیه و جلساتشان بدون کم و کسر بطور

 

قبلی

برگشت

بعدی