اطلاعیه و پیامها | لینک ها | مقالات | شماره جدید |
بایگانی |
|
اصلاح نه تغییر ﺁری ؟ ابوالحسن بنی صدر ﺁیا « اصلاح طلبها » به این نتیجه رسیده اند که « گفتمان اصلاح طلبی » دیگر برد ندارد و مردم ایران خواستار تغییر هستند ؟ و ﺁیا کسانی که به ﺁقای احمدی نژاد رأی داده اند، به تغییر رأی داده اند ؟ اگر پاسخ این دو پرسش ﺁری باشد ، با « فکر جمعی جبار » جدیدی که دارد ساخته و پخش می شود، تناقض پیدا می کند . توضیح این که « اصلاح طلبها » از توجیه ها که در باره « انتخابات » ساخته اند، از جمله این توجیه است که مردم ایران از تنش سیاسی خسته و بیزار شده اند . طی 8 سال، انقلاب را مساوی خشونت گرداندند و خود را سخنگوی مردم گرداندند و گفتند : مردم از خشونت بیزارند و راه دیگری جز اصلاحات نمی ماند . و اینک، از سوئی می گویند : مردم خواستار تغییر هستند - که بدون تنش و بیشتر از ﺁن رویاروئی با استبداد حاکم شدنی نیست - و از سوی دیگر، مدعی می شوند مردم از تنش سیاسی خسته شده اند ! و از ﺁن سو، « اصول گرایان » از مزایای یکدست شدن سه قوه می گویند و می نویسند . یکبار بعد از کودتای خرداد 60، گفتند و نوشتند که « نظام یکدست شد » ، باردیگر، در پی مرگ ﺁقای خمینی و تصرف دو مقام « رهبری » و ریاست جمهوری ، گفتند یکدست شدیم . و این سومین بار است که در پی کودتای مافیاهای نظامی – مالی ، از یکدست شدن « نظام » و محاسن ﺁن، سخن به میان می ﺁورند! بدین سان ، هر دو دسته از حقیقت می گریزند و در عالم مجاز، فکرهای جمعی جبار می سازند و خود را زندانی ساخته های خویش می کنند و با سانسور هر نقدی که ﺁنها و مردم را از دنیای خیال و مجاز به عالم واقعیت بازﺁورد، می کوشند ارتباط عقل جمعی را با واقعیتها قطع و در مجازها زندانی نگاه دارند : اصلاحات شکست خورد یا نخورد ؟ 1 - « اصلاحات شکست خورد » فراوان تکرار می شود . « نظام حاکم اصلاح بردار نیست » نیز بسیار تکرار می شود . هر دو « فکر » ، غفلت از واقعیت ، نیمی از حقیقت و بنا بر این، بزرگ ترین دروغها هستند . زیرا * طی 8 سال ، اصلاحاتی که ممکن بودند، در نظام حاکم انجام گرفتند . و هیچگاه اصلاحاتی به این وسعت، در یک رژیم استبدادی بعمل نیامده بودند . به تکرار ، توضیح دادم که در هر نظام ، اصلاحی ممکن است که کارﺁئی ﺁن نظام را به حداکثر رساند . اصلاح نظامی چون ولایت مطلقه فقیه به فعلیت بخشیدن به ولایت مطلقه « رهبر » تحقق پیدا می کند . در طی 8 سال، هر اندازه از « ولایت مطلقه فقیه » که هنوز از قوه به فعل در نیامده بود، فعلیت یافت . تا جائی که یک ﺁلت فعل ، با تقلبی بزرگ و ﺁشکار، ریاست جمهوری یافت . ﺁقای خامنه ای که عقده شاه سابق را دارد، جای او را گرفت . جز این که بمراتب بیشتر از او، ﺁلت فعل مافیاهای نظامی – مالی است . راست بخواهی، حکومت خاتمی نیز بتدریج در « ولایت مطلقه » او ، « ذوب شد » . چنانکه سه انتخابات مفتضح را ، هر سه « بفرموده رهبر » ، همین حکومت انجام داد . بودجه ای که بیشترین امکان را در اختیار مافیاهای نظامی – مالی قرار داد و از ﺁن در « انتخابات » نیز استفاده کردند، نیز ، توسط همین حکومت تنظیم و به تصویب مجلس مافیاهای نظامی – مالی رسانده شد . مجلس و همین حکومت « اصلاح طلب » بودند که « حکم حکومتی » را پذیرفتند و اجرا کردند و اختیارات « رهبر » در قانون اساسی ، نه سقف که کف اختیارات او گشت ! 2 - کلمه اصلاح بمعنای عملی ناسازگار با « ولایت مطلقه فقیه » ، شدنی نبود و نشد . « ﺁزادی منفی » یا فضای پندار و گفتار و کردار ﺁدمیان ، به سخن دیگر، ﺁزادی بیان ، ﺁزادی قلم، ﺁزادی احزاب ، ﺁزادی جریان اندیشه و ﺁزادی جریان اطلاعات ، واقعیت نیافت . در عوض ، مقدمات « الگوی چینی » ، ﺁنهم در حد قابل تحمل برای « ولایت مطلقه فقیه » ، فراهم شدند . نظیر ، سهل انگاری مهار شده نسبت به پوشش جوانان که از ﺁزادی ، صورتی بیش ندارد . در حقیقت ، اصلاح بمعنای اجرای اصول به عمل در نیامده قانون اساسی ، دروغ بزرگی بود . چرا که غیر از واقعیتی که ترکیب « نظام ولایت مطلقه فقیه » است و با رعایت حقوق انسان و ﺁزادی ها ناسازگار است ، وقتی دو ولایت ، یکی ولایت جمهور مردم و دیگری ولایت مطلقه فقیه ، در اصول قانون اساسی به ترتیبی تنظیم شده اند که اولی هیچ امکان تحقق ندارد و دومی یهنی بسط قدرت ولایت مطلقه ، امکان دارد، سخن از « بهره یابی از تمامی ظرفیت قانون اساسی » ، بمیان ﺁوردن ، خود و مردم را فریفتن است . نسبت این دو ولایت ، نسبت تضاد است و ممکن نیست بتوان آنها را با هم جمع کرد . 3 - بنا بر این ، شکستی در کار نبوده است . اصلاحات سازگار با ولایت مطلقه فقیه به عمل درﺁمده اند و تصور اصلاح حتی بمعنای محدود کردن ولایت فقیه به اختیارهای مندرج در قانون اساسی ، اگر از راه باور بوده، خیال باوری بیش نبوده است . با وجود این ، فضای سیاسی کشور باز شده است . چرا که رژیم مافیاهای نظامی – مالی ، زور، بمعنای یکی در برابر همه گشته است . این سخن که رأی دهندگان به ﺁقای احمدی نژاد ، به تغییر رأی داده اند ، دروغ و راست است : دروغ است زیرا جهت تغییر هر نظامی ، تغییر محور و ساخت ﺁنست . اگر بنا بود مردم رأی داده باشند و به تغییر رأی داده باشند ، ﺁقای احمدی نژاد نباید رئیس جمهوری شده بود . اما راست است زیرا از کم شمار رأی دهندگان او ، جمعی از این رو به او رأی داده اند که پوششها از میان برداشته شوند و تقابل مردم با استبداد حاکم، مستقیم و شفاف بگردد . به تجربه می دانسته اند که تغییر بنیادی وقتی میسر می شود که رژیم، زور ناب، یکی در برابر همه بگردد . و جمع دیگری تصور کرده اند در رژیم دوگانگی وجود دارد و تغییر را در از میان برداشتن دوگانگی تصور کرده اند و رأی داده اند . این جمع کم شمار دو خطا کرده اند : یکی این که از تجربه ربع قرنی غافل شده و از یاد برده اند که هر قدرتی از قانون تقسیم به دو و حذف یکی از دو پیروی می کند . بنا بر این ، به ذات خویش، دو گانگی ساز است . دو دیگر این که در حکومت « اصلاح طلبان » مافیاهای نظامی – مالی قوت گرفتند و روی به تصرف دولت ﺁوردند . علت هم این بود که این « اصلاح طلبها » از دوگانگی با رژیم به یگانگی با ﺁن استحاله کردند . به ترتیبی که دستگاه دولت در اختیار مافیاهای نظامی – مالی قرار گرفت و ﺁنها با استفاده از این دستگاه و دستگاه ولایت مطلقه فقیه، دولت را به تصرف خود در ﺁوردند . 4 – اینک یک طرف زور یا مافیاهای نظامی – مالی و طرف دیگر مردم ایران هستند و حجابی هم در میان نیست، شفاف کردن هرچه بیشتر هویتهای سیاسی ، شفاف کردن هرچه بیشتر وضعیت سیاسی داخلی و خارجی ، شفاف کردن هرچه بیشتر هویت رژیم مافیاهای نظامی – مالی ، شفاف کردن هرچه بیشتر اندیشه های راهنما که با جامعه ملی پیشنهاد می شوند ، شفاف کردن هر چه بیشتر « فکرهای جمعی » جبار ی که همه روز ساخته و به عمل در می ﺁیند، از بایسته ترین کارها است . چرا که اگر حکومت بر « قتلهای زنجیره ای » پرده نمی کشید و سازمان ترور را در وجود چند تروریست فرو نمی کاست که در واواک، به فرموده سازمان ترور ، مأموریت انجام می دادند ، اگر ... سازمان ترور به رهبری خامنه ای دولت را تصرف نمی کرد . طرفه این که امروز نیز ، رفتار سخت ضد ﺁزادی و ضد حقوق انسان و ضدحقوق ملی ایرانیان رابا این فکر جمعی جبار توجیه می کنند که اگر ما بگوئیم احمدی نژاد تروریست است ، امریکا از ﺁن استفاده می کند !! ﺁیا در طول 25 سالی که شما حقیقت را کتمان می کردید، امریکا این رژیم را تروریست نمی خواند ؟ ﺁیا بخاطر ﺁنکه « به حاشیه رانده نشوید » نیست که این توجیه را ساخته اید ؟ ﺁیا شما ندیدید که با کتمان حقیقت بود که کودتای خرداد 60 میسر شد ؟ با کتمان حقیقت بود که طولانی کردن جنگ به مدت 8 سال ممکن شد ؟ با کتمان حقیقت بود که ثروت بزرگ کشور به غارت مافیاها رفت و دولت ابزار رانت خواری ﺁنان گشت ؟ و هنوز از تجربه درس نمی گیرید و فکر نمی کنید کتمان حقیقت است که دست قدرت خارجی را برای بازی با سرنوشت کشور باز می کند و نه بیان حقیقت . چرا که کتمان حقیقت، جامعه را از بدیلی که از حقوق انسان و حقوق ملی نمایندگی کند، محروم می سازد و به قدرت خارجی امکان می دهد بدیل وابسته ایجاد کند و بر کشور بسط ید کامل پیداکند. |