اطلاعیه و پیامها | لینک ها | مقالات | شماره جدید |
بایگانی |
آیا تند بودن به عنوان روش یک نویسنده چیز بدردبخوری است؟ آیا همانطور که بقول خود گنجی زندان او را رادیکال کرد، آزادی او را ملایم و نرمخو نخواهد کرد و او شبیه به دیگرانی که همین حالا دارند می نویسند نخواهد شد؟ آیا اگر 20 روز دیگر گنجی مقاله ای در مورد انتخابات منتشر کند مقاله اش با نوشته حجاریان یا آقاجری یا تاج زاده متفاوت خواهد بود؟من فکر می کنم اگر گنجی از زندان آزاد شود بتدریج فراموش می شود، همان فراموشی که سانسور بر نویسنده ساکن ایران تحمیل می کند، همان فراموشی که بر سر تاج زاده و شمس الواعظین و آقاجری و امیر انتظام هم می آید. در این حال اگر فضایی مانند انتخابات نباشد، طبیعی است که این فراموشی بسیار شدید خواهد بود. در این حالت یا می شود شخصی مانند امیر انتظام که ما فقط در انتخابات یادش می افتیم گویی که این آدم سالانه فقط دو هفته وجود دارد، یا می شود مانند حجاریان که اگر از داخل ایران نوشته هایش منتشر شود، هر ننه قمری در داخل و خارج به خودش جرات می دهد او را فقط بخاطر اینکه زنده مانده است مامور سابق رژیم بداند و او را تئوریسین جمهوری اسلامی بداند. تقریبا مهم ترین کسانی که این روزها از گنجی دفاع کردند و برایش شعر سرودند و او را تنها چهره بزرگ سیاسی ایران دانستند، همانهایی هستند که چهار سال قبل یا دو سال قبل یا یک سال قبل یا دو ماه قبل او را شکنجه گر سابق، اصلاح طلب حکومتی و خاتمی چی می خواندند و مطمئنم که اگر گنجی آزاد شود همین حرف ها را بازهم درباره اش خواهند زد. تازه این در حالتی است که حکومت در مقابل فشارهای جهانی و مردمی عقب نشینی کند. در این حالت یک فرضیه جدی وجود دارد و آن اینکه اصولا اعتصاب غذای گنجی نه برای آزادی او، بلکه یک روش مبارزه مدنی در مقابل نظام است. بسیاری از دوستداران گنجی چنین روشی را عنوان کرده اند. معنی این حرف این است که این مبارزه مدنی باید از دو سو گسترش یابد، اول با اعتراضات داخلی و دوم با فشارهای خارجی، در حالت مفروض اول و دوم گنجی قبل از اینکه این فشارها به نتیجه برسد می میرد، اما اگر این فشارها به نتیجه برسد و گنجی آزاد شود، آیا این فشارها ادامه پیدا می کند؟ آیا عقب نشینی حکومت در مورد گنجی باعث می شود که حکومت ایران دچار بحران جدی شود؟ آیا کسانی که فرضیه اعتصاب غذا برای مقاومت مدنی را با مشابهت این حرکت با حرکت گاندی و ماندلا و دیگران عنوان می کنند، یک درصد احتمال می دهند که حکومتی که سه ماه قبل حداقل توانسته است شش میلیون رای فداکار را سازماندهی کند، در مقابل این اعتراضات جا بزند؟ آیا در بهترین حالت ممکن است که صدهزار نفر به خیابان بیایند؟ اگر گمان می کنیم که مردم حاضرند برای گنجی در اجتماعات صدهزار نفری یا چند ده هزار نفری در خیابان حضور یابند آیا دلیلی هم برای این ادعا داریم، یا آیا نمونه ای را در ایران سراغ داریم که در سال های اخیر این اتفاق افتاده باشد؟ و در مورد فشارهای خارجی، آیا در بهترین حالت اروپا و آمریکا بعد از آزادی گنجی و به این دلیل فشارها را به ایران خواهند افزود؟ و اگر این فشارها افزایش یابد، در شرایط موجود منجر به توسعه دموکراسی در ایران می شود؟ دموکراسی با احمدی نژاد و مجلس هفتم و هاشمی شاهرودی و خامنه ای و شورای نگهبان؟ آیا اینقدر ساده ایم که فکر می کنیم آدمهایی که میلیاردها پول صرف کردند و احمدی نژاد را رئیس جمهور کردند در مقابل فشارهای جهانی به این راحتی عقب می نشینند؟ من معتقدم این فرضیه که اکبر گنجی با اعتصاب غذا می تواند جنبش اجتماعی را رهبری کند و در اثر این واقعه جنبشی منجر به اتفاقی جدی در ایران شود، محال است، و معتقدم بخاطر این محال نمی شود کسی جانش را بخطر بیاندازد یا دیگران از او انتظار داشته باشند تا آخرین گام مقاومت کند و در حقیقت از او بخواهیم بمیرد. اگر گنجی حتی با فشارهای داخلی و جهانی هم آزاد شود، تنها اتفاقی که می افتد این است که گنجی هم می شود مثل رضاعليجانی، هدی صابر و تقی رحمانی و حجاریان و کدیور و آقاجری، دیگر از او حرفی نمی شنویم، جز همین حرف هایی که از دیگرانی که نام بردم می شنویم. و معتقدم اساسا انرژی یک جنبش مدنی به شکلی که توسط بعضی از نیروهای سیاسی تعریف شده است، در حال حاضر به دلایل مختلف از جمله نومیدی پس از انتخابات در ایران وجود ندارد. فرض چهارم: گنجی با حکم حکومتی عفو شود.در این حالت اکبر گنجی با پیشنهاد خاتمی، موافقت هاشمی شاهرودی و با حکم حکومتی رهبر آزاد شود. در این حالت همه مان همان برخوردی را که با حکم حکومتی معین کردیم با گنجی می کنیم. بسیاری از نیروهای سیاسی گنجی را از خود خواهند راند و از اینکه او زنده مانده است غمگین خواهند شد. و گنجی نیز به این فکر خواهد کرد که ایکاش شش ماه زندان را تحمل می کرد و جسمش را در اثر این فشار سی و شش روزه تا چند سال دچار مشکل نمی کرد و بطور طبیعی آزاد می شد. فرض پنجم: گنجی با عفو مشروط آزاد شود. گنجی طاقتش طاق شود و کوتاه بیاید و تحت فشار به موضع ضعف بیفتد و درخواست عفو مشروط کند، در این حالت اولا خودش با خویش خواهد گفت: چرا من این کار را دو سال و نیم قبل نکردم؟ و دیگران نیز به او به چشم بریده نگاه می کنند. در یک لحظه حقانیت از تمام نوشته هایش رخت برمی بندد، مانیفست جمهوری خواهی اش تماما می شود کتاب ضاله و همه او را از حافظه شان حذف می کنند و به دنبال قهرمانی دیگر می گردند تا چند روزی هم با او سرگرم و دلگرم شوند و یادمان باشد که وقتی گنجی را نه به عنوان یک اندیشمند یا صاحب نظر و روزنامه نگار، بلکه به عنوان یک قهرمان می بینیم، دیگر برای ما فرقی نمی کند که قهرمانی که مقاومت می کند انصافعلی هدایت است یا ناصر زرافشان یا آرش سیگارچی. این جمله من به معنی توهین به این افراد نیست، بلکه به این معنی است که وقتی گنجی به عنوان قهرمان نگریسته شود، معیار مقایسه ما در مورد او با سایر قهرمانان کیفیت اندیشه او نیست بلکه میزان طاقت او در کتک خوردن یا استقامت او برای غذا نخوردن یا شهامت او برای برخوردهای تند با رهبری و حکومت است. و باور کنید بسیاری از نیروهایی که گنجی را صرفا قهرمان ملی می دانند هنوز فرق او را با منوچهر محمدی نمی دانند. در صورت دادن تقاضای عفو، گنجی می شود مثل کرباسچی و یادمان باشد که وقتی کرباسچی از زندان آزاد شد ما ملت چه بلایی به سرش آوردیم.. از سوی دیگر گنجی در دوسال گذشته کاملا از حافظه سیاسی نیروهای اجتماعی حذف شد، در طول سال گذشته(1383) براساس بررسی من در وب سایت گویا فقط 9 خبر در مورد گنجی در یک سال منتشر شد، در همین مدت 31 خبر از انصافعلی هدایت، 22 خبر از ناصر زرافشان، 19خبر از آرش سیگارچی و 14 خبر از دختر خانم جوانی به نام شیوا نظر آهاری چاپ شد و همچنین بیش از 20 خبر از دادگاههای گروهی از کارگران سقز که به مدت چند روز بازداشت شده بودند، در وب سایت گویا منتشر شد. یعنی به عبارت دیگر تعداد کل اخبار گنجی در سال گذشته به نصف خبرهای مربوط به گنجی در طول یک روز دوران اعتصاب او نبود. این سرنوشت همه زندانی هایی است که مشغول زندان کشیدن می شوند و اگر کسی از آنان حمایت نکند و یا خودشان از جانشان مایه نگذارند به چنین فراموشی دچار می شوند. آیا وضع احمد باطبی در حال حاضر چنین نیست؟ آیا در تمام سال جاری پنج خبر هم در مورد باطبی منتشر شده است؟ آیا اگر باطبی دست به اعتصاب غذا بزند او را آزاد نمی کنند؟ آیا این به آن معنی نیست که ما وقتی شخصیت سیاسی مان را به زندان می فرستیم و از او انتظار داریم در آنجا مقاومت کند، خودمان غیرمسوولانه او را رها می کنیم و دیگر هرگز به یادش نمی افتیم؟ و آیا این مساله بزرگترین انگیزه برای بریدن زندانیان سیاسی نیست؟ و جدا سووال می کنم، خود زندانیان بگویند که وقتی به زندان رفتند و در زندان شاهد این شدند که علیرغم مقاومت آنان مردم فقط از آنها انتظار دارند که درخواست عفو نکند، اما خودشان حاضر نیستند حتی دو ساعت هم برای حمایت از زندانی شان بازداشت شوند، چه احساسی داشتند؟ فکر می کنید آیا در شهر تهران 200000 نفر طرفدار آزادی گنجی از زندان نبودند؟ فکر می کنید اگر این تعداد از مردم برای آزادی گنجی تظاهرات می کردند در نهایت حکومت مجبور نمی شد که گنجی را به سرعت آزاد کند؟ فکر نمی کنید علت اینکه 200000 نفر برای دفاع از زندانی سیاسی به خیابان نمی روند این است که در صورت رفتن به یک تظاهرات غیر قانونی ممکن است صد نفر از این 200000 نفر به مدت یک هفته یا دو هفته بازداشت شوند؟ فکر نمی کنید که کسانی که حاضر نیستند یک هفته بازداشت شوند یا یک باتوم بخورند حق ندارند که از زندانی شان بخواهند که شش سال زندان بکشد و وقتی سه روز کتک خورد و شکنجه شد کوتاه بیاید؟ در زندان اوین ضرب المثلی است که می گویند خاک زندان اوین سرد است، مردم بعد از اینکه رفتی به زندان
|