اطلاعیه و پیامها | لینک ها | مقالات | شماره جدید |
بایگانی |
صدايش ميليون ها عرب به خيابان ها ريختند و کانال سوئز ملی شد و ...[ مکث طولانی] حالا بگذريم... ببينيد. در مساله بحران هسته ای ايران، که در حقيقت بحرانی هم نيست بلکه چالشی است که از دو سال پيش به وجود آمده است. يک گروه مجری آن بودند با تعويض دولت همان برنامه را گروهی ديگر دارند اجرا می کنند، يک برنامه مدون و معلوم وجود دارد که توسط تصميم گيرندگان کشور طراحی شده است. همان برنامه در زمان دولت آقای خاتمی اجرا شد و همان هم ادامه دارد. بی هيچ تغييری؟ بله بدون تغيير، اما البته طبيعی است که وقتی مجريان تغيير کردند سعی می کنند ابتکارهای تازه و جزئی هم در کار بياورند. هنوز هيچ اتفاقی نيفتاده است که جنگ را جلو بيندازد و يا به عقب ببرد. برنامه اعلام شده ادامه مذاکرات و اعتماد سازی است. گيرم با کشورهای بيش تر و با تحرک بيش تر. اما درست در همين زمان حريف با تبليغات وسيع و داستان سازی های تخيلی مشغول به القای اين فکر شده است که عده ای تندرو آمده اند و قصد دارند عمدا و حساب شده جنگ به راه بيندازند. به معنای ديگر می خواهند القا کنند که ايران حق ندارد و تمامی حق و استدلال متعلق به آمريکاست اثبات ميانه روی به فرض درست بودن اين صورت مساله، چرا دولت کاری در جهت اثبات ميانه روی خود نمی کند. بلکه برعکس در بيش تر تغييرات با جانشين کردن چهره های تندرو، به آن تبليغات – به قول شما – دامن می زند. اين هم خود نوعی تبليغات است. کدام چهره های تندرو، مگر هر کس با گروهی که نامش را گذاشته اصلاح طلب موافق نبود تندروست. آخر چطور شد عده ای که خودشان سر و اساس تندروی در کشور بودند، گروگان گرفتند، و تندروی های اول انقلاب را دامن زدند حالا شده اند متر و اندازه ميانه روی. ولی فقط ماجرا در مخالفت آن ها با اصلاح طلبان نيست، خودشان سخنانی دارند و استدلال هائی دارند و طرح هائی دارند. مردم را به اين آسانی نمی توان فريفت. اين چنين نيست که به خاطر تبليغات خارجی مردم شهری ايران – به قول شما- کسانی را بی خودی تندرو بدانند، به هر حال هر کس سابقه و پيشينه ای دارد. ديروز و امروزی دارد. وقتی شما تمام تغييرات را بر اين اساس انجام داديد که کسانی برسر کار آيند که دست کم در هشت سال گذشته از تمام تندروی ها، بستن و زدن و توقيف و قتل و بحران سازی ها دفاع کرده اند و بلکه عامل آن بوده اند، چطور توقع داريد که مردم همه اين ها را بگذارند و به استدلال شما گوش کنند. من از مردم نمی گويم. مردم که با دولت و حکومتند. من از فرهيختگان و روشنفکران می گويم که دارند نخواسته فضا را به سوی تندروی هل می دهند. اما چنين پيداست که دولتمردان تازه برای تندروی منتظر بهانه و دليلی نيستند. انتخاب ها را نگاه کنيد. پديدار شدن شرايط امنيتی و نظامی در کشور را ببينيد. جذف باسابقه ها را ملاحظه کنيد که داريد با آن ها جوری رفتار می کنيد که انگار اوپوزيسيون و يا ستون پنجم دشمن بوده اند. مديران جديد همين را می گويند و به آن افتخار می کنند. برنامه های اعلام شده آقايان و طرح های مجلس را نگاه کنيد اما قبول کنيد که تا به حال عملی صورت نگرفته است و تغييری داده نشده است. رييس جمهور رفته و در سازمان ملل از مهرورزی گفته است. آن قدر از مهرورزی گفته که خودشان گفته اند انشا بود و بی اثر. آن وقت اين نشانه جنگ طلبی است. خلاصه پرونده بسيار خوب اگر بخواهيم وضعيت فعلی پرونده ايران را در جمله ای خلاصه کنيم چيست اين که جمهوری اسلامی بنا به استدلال پذيرفته شده حقوقی می گويد تاسيسات اصفهان جزء پروسه غنی سازی اورانيوم نيست. تا به نطنز نرسد، آن پروسه شکل نمی گيرد. اين را همه قبول دارند. اما آمريکا و اروپا بنا به ديدگاه های سياسی خود دارند می خواهند روی ما را کم کنند و در حقيقت می گويند حق با کسی است که غلبه دارد. ما هم اين را نپذيرفته ايم. اما مذاکرات را قطع نکرده ايم. باز هم اعتمادسازی می کنيم. باز هم سعی می کنيم از رفتن پرونده به شورای امنيت جلوگيری کنيم. دولت می خواهد به وعده هائی که برای خدمات ورفاه به مردم داده عمل کند معلوم است که از تحريم و جنگ استقبال نمی کند. اما زير بار زور هم نبايد برود. اين را راست و درست به مردم بگوئيد می گوئيم. اما در عين حال چنان نمی گوئيم که به معنای آن باشد که از جنگ و تحريم می هراسيم بلکه بايد ثابت کنيم که از جنگ و تحريم ديگران بيش تر زيان می بينند. همين را مطمئن نيستيم اما مطمئن باشيد بالاخره دنيا يک دو دو تا چهارتائی دارد. پنير نيست که جورج بوش کارد خود را در آن فرو کند. آمريکائی ها هنوز گرفتار عراق و افغانستان هستند، چطور ممکن است به جنگی ديگر تن بدهد. اما اگر محاسبه
شما غلط بود. تصديق می کنيد که ريسک بزرگی است. می توانید با
اطمينان بگوئيد دولت جديد در صدد جنگ نيست اگر فردا بلندگوهای دولت اين را تکذيب کردند و بر خلاف آن نوشتند و گفتند چی نمی نويسند نه. مگر کار مملکتداری شوخی است. اين گفتگو بعد از ظهر روز چهارشنبه صورت گرفت. در حالی که بررسی پرونده ايران در هيات رييس آژانس بين المللی انرژی اتمی به امروز که پنجشنبه باشد مانده، هيچ چيز معلوم نيست. همه به نوعی نگرانند و حق هم دارند. یک نمونه کوچک از عدم امنیت اجتماعی اقدس جواد پور 7 مهر 1384 ساعت:03.36 سايت خبري تحليلي انتخاب: امين ۷ سال بيشتر ندارد. او بايد مثل بسيارى از كودكان ديگر خودش را براى رفتن به مدرسه آماده كند، اما روى انگشتانش آنقدر چكش كوبيده، آنقدر ميخ به آنها فرو كرده اند آنقدر بازوانش را گاز گرفته و با آتش سيگار سوزانده اند كه نمى تواند قلم به دست بگيرد. به نوشته "ايران"، «امين» نمى داند شادى چيست، امين نمى داند چگونه بايد خنديد، امين تنها گريه كردن در تاريكى طويله اى را در محله اى دور افتاده از باغهاى شهر رى آموخته است. پسرك با جثه كوچكش حالا روبرويم نشسته است. نگاهم را از چهره اش مى دزدم، توان نگاه كردن به كبودى صورتش را ندارم. نگاهم را به زمين مى دوزم، پاهاى ضعيف شده و بى توانش قلبم را به درد مى آورد. امين به خاطر شكنجه ها و تغذيه بد مادر و ناپدرى افغانى اش در ۷ سالگى دچار پوكى استخوان و فلج از دو پا شده است.
يكى از مددكاران انجمن خيريه ابا صالح المهدى در مورد امين و زندگى اش مى گويد: در اطراف شهررى مركزى وجود دارد كه به خاطر بد سرپرست يا بى سرپرست بودن خانواده ها فقر شديدى برآنها حاكم است و انجمن خيريه اباصالح المهدى آنها را با كمك هاى خيرين تحت پوشش
|