اطلاعیه و پیامها | لینک ها | مقالات | شماره جدید |
بایگانی |
انجام نداده بودند و سابقه بزهکاری نيز نداشتند که طبيعتا بی پايه بودن اتهامات مقامات دولتی را اثبات می کند. وکيل خانواده دو نوجوان ژان پير مينارد می گويد سوال اين است که چرا جوانانی که هيچ قانونی را نشکسته اند پليس را چنين تهديدی برای امنيت خود می شمارند؟ چرا با چنين وحشتی از پليس می گريزند. يکی از ساکنين محله های کليشی سو بوا به روزنامه فيگارو گفت: ,پليس در محلات ما نقش کابوی را بازی می کند و به ارعاب ما می پردازد. اما وقتی ما به آن ها احتياج داريم، سرو کله شان پيدا نمی شود., ممکن است گفته شود علت برخورد پليس اين است که بزهکاری در اين مناطق زياد است. درست است، همانطور که بيجه ها در دامن فقر و شرايط غيرانسانی در پاکدشت پرورش پيدا می کنند، درمحلات حاشيه نشين در فرانسه نيز قانون شکنی بالاست. اما نه همه پاکدشتی ها بزهکارند و نه همه حاشيه نشينان پاريس. تازه در مورد بزهکاران نيز نه طرح هايی مثل ستاد مبارزه با جرايم خاص و احکام ميرغضب هايی مثل مرتضوی و شاهرودی مبنی بر اعدام و دستگيری های گسترده و در شهر چرخاندن، و نه خط و نشان کشيدن های آقای سارکوزی راه حل مبارزه با بزهکاری است. بزهکاری در تهران در دامن فقر دو ميليون حاشيه نشين در حاشيه شهر بوجود می آيد و در پاريس به علت وجود جهان چهارم در دل جهان اول. کليشی سن بوا، سن سن دو ني، ايولين و ساير محلات شورشی خيلی دور از پاريس قرار ندارند. آن ها گتوهای پاريس هستند و جزيی از پاريس بزرگند ، آنها ,جهان سوم, در قلب جهان اول هستند. کليشی سن بوا محل شروع شورش يکی از فقيرترين شهرک های حومه پاريس است. 80 در صد ساکنان آن مستاجران ساختمان های بتونی بلندی هستند که 50 سال است تعمير نشده است. نيمی از جمعيت آن زير 25 سال سن دارند و بيکاری جمعيت در اين جا بيش از 20 برابر سراسر کشور است. 10 درصد رقم بيکاری در کل فرانسه و بين 18 تا 25 درصد در اين محله . 30 محله ديگری که شورش به آن ها سرايت کرده وضع بهتری ندارند. وقتی ارقام بيکاری بر اساس تقسيم بندی اجتماعی و جغرافيايی مقايسه شود، واقعيت تلخ خود را بيشتر به نمايش می گذارد. به نوشته بی بی سی رقم بيکاری کسانی که مدرک دانشگاهی دارند در کل فرانسه 5 در صد است، اما آن ها که تبار آفريقايی دارند 26.5 در صد بی کاری دارند. رقم بيکاران در برخی محلات را 50 درصد ذکر کرده اند که تمرکز فوق العاده بيکاران در يک محل را نشان می دهد. اين وضعيت رغبت بسياری از دانش آموزان را برای ادامه تحصيل از بين می برد و رقم بالايی از شاگردان بدون اين که مدرک پايان تحصيل بگيرند مدرسه را ترک می کنند. بعلاوه بسياری از کسانی که جزو بيکاران به شمار نمی آيند، کاری که برای بدست آوردن روزی انجام ميدهند با حداقل انتظارات برحقشان متناسب نيست. صادق 31 ساله ساکن محله سنت دنی در شمال پاريس به هنری آستير گزارشگر وب سايت خبری بی بی سی می گويد اخيرا شغلش را رها کرده است. او برای بقالی های سنت دنيس بار می برد. او می گويد از اين که جعبه های سنگين را از پله های ساختمان بالا ببرد ذله شده است. انسان بايد اين پله ها را ديده و يکی دو بار از آن ها بالا رفته باشد تا معنای حرف او را بفهمد. صادق که فارغ التحصيل دبيرستان است به هنری آستير می گويد آرزو دارد در بازار تلفون و کار کند ولی مطمئن است اين آرزويی محال است: ,با اسمی که من دارم؟!, يک سازمان ضد نژاد پرستی گزارش داده است که بعضی شرکت ها تنها کسانی را برای بازار يابی استخدام می کنند که تا چند نسل فرانسوی الاصل باشند و علت را ضرورت آشنايی به فرهنگ فرانسوی ذکر می کنند. اين در حالی است که طبق قانون تبعيض نژادی ممنوع است. البته در عمل می توان تبعيض نژادی را اعمال کرد بدون اين که قانون را مخدوش نمود. فقر و نژاد پرستی در گتوهای اروپا در هم آميخته اند. علت عدم ادغام اروپايی مهاجر تبار، سياست های نوليبرالی و فقر زاست.آن ها خارجی ميمانند،حتی بعد از چند نسل، چون فقير ميشوند. به عبارت روشن تر چون سياست های فقر زای نوليبرالی از تبعيض نژادی تغذيه می کند، آن ها را خارجی نگه می دارد . ايجاد شهروندان درجه يک و دو محصول اين سياست هاست و مهاجران بهترين طعمه آن و کثير ترين جزء فقيران. ساميه عماره ,عکس اين صفحه, که يک کارگر 23 ساله پاريسی است به هنری آستير می گويد:,آن ها از ادغام صحبت می کنند. اما اين جوانان فرانسوی اند. چرا نياز به ادغام هست؟,به گفته يک فرانسوی مهاجر تبار ديگر,پس کسانی هستند که ادغام می کنند و کسانی هستند که ادغام می شوند, * سارکوزی راست می گويد, اما ... شورش اخير پاريس هرطور شروع شده باشد، و نقش سخنان سارکوزی هرچه باشد، او حق دارد و قتی می گويد 30 سال آتش زير خاکستر است که در اين محلات منفجر شده است. اما مساله اين است که سارکوزی خود نه تنها از سياست های 30 ساله دفاع می کند، بلکه خواهان اجرای اين سياست ها به شيوه شوک تراپی است. گاردين در سرمقاله خود بعد از شورش اخير در مورد سارکوزی نوشت:,زبان او هميشه راست افراطی است وهمين مساله است که او را به سياستمدارمورد علاقه رسانه ها تبديل کرده است, اگرچه گاردين يادآوری می کند حتی او سارکوزی هم عليرغم زبان و سياست های افراطی اش در فکر برنامه های اجتماعی است اما در عين حال تاييد می کند که در مورد سارکوزی حتی:,اين ظن وجود دارد که از حوادث اخير خوشحال باشد چون می تواند از آن در مبارزه انتخاباتی با رقيب خود دومينيک ويلپين استفاده کند.,به عبارت ديگر سياستمداران محافظه کار نه تنها از سياست هايی دفاع می کنند که به فقر و تبعيض نژادی منجر می شود، بلکه بعد عواقب وخيم اين سياست ها را به وسيله ای برای ترويج نژاد پرستی به عنوان اهرمی برای جمع آوری رای تبديل می کنند. آنوقت آيا بزهکار کسانی هستند که عليه اين همه تقلب و اين سياست های فاجعه بار سرانجام دست به شورش می زنند؟ هرقدر بزهکاری و بی قانونی در ميان حاشيه نشينان و قربانيان سياست های هار بازار زياد باشد، ناديده گرفتن نقش سياستمداران در ايجاد اين شرايط فاجعه بار، لاپوشی بزهکاری سياستمداران است. اين قانون مندی در مورد همه سياستمداران محافظه کار و ضد مردمی صادق است که از نتايج و عواقب سياست های خود برای دامن زدن به ايدئولوژی های واپس مانده و سرکوب قربانيان و مطيع کردن مردم استفاده می کنند. رژيم اسلامی ايران که با پيشرفته ترين مظاهر غرب مخالفت می کند، در به اجرا گذاشتن سياست های واپس گرايانه و فوت و فن های مزورانه ای که در غرب جاری است، استعداد غريبی از خود نشان داده است. هم در اجرای سياست تعديل اقتصادی و ايجاد شکاف عظيم طبقاتی و فقر گسترده و هم در استفاده از قانون تحمل صفر به بهانه مبارزه با ,اوباش و تفاله ها,. اختلاف ساير سياست مداران محافظه کار طرفدار بازار در ميان اصلاح طلبان و يا اپوزيسيون فقط و فقط در اين است که ولايت فقيه مانع خوب به اجرا گذاشتن شلاق بازار است. فرق پاريس و لندن وتهران در اين مورد، تفاوت بين خود سياستمداران اين چنينی نيست. تفاوت در ساختار دمکراتيکی است که مردم در دمکراسی های غربی ايجاد کرده اند و اجازه نمی دهند حاکمان وقت و بی وقت با سرب داغ معترضان را خفه کنند و از مجازات مصون بمانند. حاشيه نشينی بستر مناسبی برای رشد بزهکاری هست، امادر عين حال محلی است که آرزوی سوزان برابری و دسترسی به يک زندگی انسانی هم در آن بيش از هر جای ديگر در دل ها شعله می کشد. يک خبرنگار در گزارش خود در مورد شورش پاريس نوشته است يکی ازجوانان ساکن يک محله شورشی به او گفت شعار های ما شعارهای انقلاب کبير فرانسه است آزادي، برابری و برادری... ميل به برابری را نمی توان کشت و اگر راه مدنی ابراز و اعتراض و سازماندهی بروی اين اساسی ترين گرايش انسانی بسته باشد، مردم بالاخره راهی برای به نمايش دادن آن پيدا می کنند. در انقلاب ايران اين تمايل به صورت اميدهای واهی به خمينی خود را به نمايش گذاشت و مشابه آن در ميان حاشيه نشينان پاريس و لندن کم نيست . اما تمايل سرکوب شده به برابری و احقاق حق ميتواند به صورت شورش های خشونت بارجوانان عاصی ظاهر شود که مقامات، رسانه ها و قانون و پليس را پشتيبان خود نمی بينند، بلکه احساس می کنند همه اين ها در حال يک تلاش جمعی اند که زندگی را بر ساکنان وادی های فقر و نابسامانی جهنم کنند. آن ها سعی می کنند با اين شورش ها حال سياستمداران را جا بياورند. اين امر که عاقبت اين شورش ها به کجا کشيده می شود مساله ای است که به عوامل مختلف بستگی دارد. اما يک چيز قطعی است. آن ها مچ بزهکاران واقعی را که مسبب نابسامانی های اجتماعی هستند باز می کنند. |