اطلاعیه و پیامها | لینک ها | مقالات | شماره جدید |
بایگانی |
|
حلفه" به فروش مي رسند. يعنی که خريداران عمدتا مسلمان هستند.اغلب دختران ايراني، که در بازار جنسی جنوب خليج فارس کار می کنند، نه تنها نسبت به جايگاه و شغل خود آگاهي دارند که کاملا به طور رسمي و با هدف معلوم وارد اين کشورها مي شوند. اما در باره پاکستان اين موضوع متفاوت است. يکي ديگر از کارشناسان با توجه به تحقيقاتي که درباره قاچاق دختران ايراني به پاکستان انجام داده،اعلام کرده است که: "99 درصد دخترانی که در بازار پاکستان فروخته می شوند از خانواده هائي هستند که در حاشيه شهرها سکونت دارند. اغلب پدران اين دختران معتاد هستند که 90 درصد آنها به شغل هاي کاذب مشغولند .سن اين دختران نيز از 7 سال تا 14 سال است. قاچاقچيان پس از خريد اين دختران از پدرانشان، ابتدا آن ها را بعنوان فرزند خوانده قبول کرده و بعد از 10 سالگي به سمت پاکستان براي کار و بردگي جنسي روانه مي کنند".بر اساس اين تحقيق که حاصل گفت وگو با 15 دختر نوجوان است که مدتي را در پاکستان گذرانده اند: "دختران از طريق تاييد سطحي يکي از آشنايان دختر توسط خانواده پسران خواستگاري مي شود. سپس شير بهايي به خانواده عروس مي دهند و به بهانه اينکه مراسم عروسي در زاهدان برگزار مي شود، با ميني بوس و با دست و پاي بسته اين دختران را از مرز خارج مي کنند. و جالب اينکه هيچگاه در هيچ ايستگاه ، پليس هويت اين دختران از رانندگان وسايل نقليه نمي پرسد. بعد از انتقال به پاکستان، آنها يکي دو روز در ميان خانواده پسر مي مانند و بعد بهره کشي جنسي آن ها آعاز مي شود. گزارش انجمن دفاع از قربانيان خشونت نشان می دهد که اگر در هر مرحله ای مقاومتي از سوي دختران ظاهر شود باواکنش پرخاشگرانه و خشونت خانواده پسر مواجه مي شوند. نوع کار اين دختران نيز بيشتر بهره کشي جنسي با مرداني است که اعضاي خانواده داماد به خانه مي آورند. کنترل دختران آنقدر شديد است که امکان فرار آن ها ميسر نيست". همه ماجرا اين نيست اين، اما همه ماجرا نيست. به گفته برخي از کارشناسان تا وقتي مقامات رسمي با شناسائی پديد به تهيه آماری درباره اين بازار قاچاق دست نزنند، ابعاد فاجعه اي را که روز به روز گسترده تر مي شود. سال پيش به دنبال انتشار اسامي هشت ايراني، از سوي عفو بين الملل، که در زمينه قاچاق دختران به امارات جنوبی خليج فارس فعال بودند، محافل مخالف جمهوری اسلامی از دست داشتن بعضي از شخصيت هاي متنفذ در حوادثی مشابه خبر دادند. اين اخبار ظاهرا از نمونه هائی مانند خانه ريحانه در کرج مايه می گيرد که دو سال پيش دادگاه متهمان آن برگزار شد. اين ماجرا سال 79 در جريان پيگيري هاي خانواده يک دختر فراري به وسيله ماموران اطلاعاتي فاش شد. ماموران پس از دستگير و اعتراف دو تن از ماموران محلی به مرکزي به نام "خانه ريحانه" رسيدند که براي اسکان موقت دختران فراري تاسيس شده بود. يکی از قضات دادگاه انقلاب کرج و مسوول خانه ريحانه در تحقيقات بعدی دستگير و محکوم شدند. نمونه ديگر مربوط به داستان افسانه نوروزی بود که بعد از کشته شدن فرمانده انتظامی منطقه کيش توسط وی که به تن فروشی اشتغال داشت، آشکار شد که ارتباطی مشکوک بين فحشا و فرماندهان نظامی و انتظامی مناطق جنوبی وجود دارد.اينک بايد منتظر شد و ديد دولت محمود احمدي نژاد که با شعار رفع فقر و فساد بر سر کار آمده و در مسائل اعتقادی خود را متعصب تر نشان می دهد، در پاسخ به دختر دانشجويي که چند روز پيش در پاي صفحه مربوط به خبر قيمت دختران ايراني در سايت آفتاب پيغام تلخي را نوشته چه خواهند کرد. آن دختر در پيغامش نوشته:" من يكي از اين دختران هستم كه در دوبي به اين روز افتاده و امروز زندگي بدي دارم و بايد بدانيد اينهمه تسهيلاتي كه امارات براي ايرانيان بوجود آورده بدون برنامه نيست ... ما پول زندگي و دانشگاه و خرج خانواده را با 3 ماه ويزاي توريستي كه بعضي از آقايان خاص و با نفوذ براي ما از ايران ميگيرند در مياوريم . در ايران هم هر جا كه براي كار ميرويم بايد با مدير عامل به دوبي بياييم يا با خودش باشيم وگرنه اخراج ميشويم . فساد در همه جا رواج پيدا كرده است حتي بعضي از دوستان من که در يك حراج شركت كرده بودند، بعد سر به نيست شدند. خانه از پاي بست ويران است". فدرالیزم از چه طریق و با چه بهایی؟ دكتر حسين باقرزاده آگاهان سیاسی در این امر متفقالقولند كه علت اصلی دوام حكومت ارتجاعی و خشونتبار جمهوری اسلامی را باید در ضعف اپوزیسیون سراغ گرفت. اگر در سالهای اول پس از انقلاب، جمهوری اسلامی از حمایت بخش قابل ملاحظهای از مردم برخوردار بود و به اعتبار همین حمایت توانست نیروهای اپوزیسیون را با قساوت تمام قلع و قمع كند، در یك دهه اخیر و به خصوص پس از شكست جنبش اصلاحی این حمایت به شدت كاهش یافته است. اكنون دیگر بر اساس متراژهای گوناگون (از نظرخواهیهایعمومی گرفته تا انتخابات چند سال اخیر و از اظهارات آگاهان سیاسی گرفته تا برخوردهای عمومی مردم در كوچه و خیابان و وبلاگها) میتوان نتیجه گرفت كه حامیان رژیم جمهوری اسلامی یك اقلیت بسیار كوچك ١٠-٢٠ درسدی از مردم ایران بیش نیستند و اكثریت قاطع مردم خواهان تغییرات ساختاری در نظام موجود هستند. در این شرایط، تنها ضعف اپوزیسیون است كه رژیم جمهوری اسلامی را بر پا نگهداشته و ادامه وضع موجود را ممكن كرده است.این «وضع موجود» البته فقط استمرار سیاستهای گذشته جمهوری اسلامی نیست. اكنون جمهوری اسلامی از نظر داخلی تحت سلطه ارتجاعیترین جناح روحانیت حاكم در طول حیات خود قرار گرفته است و به سرعت جامعه ما را به طرف سقوط و فاجعه سوق میدهد. فساد حكومتی همراه با فقر و نابسامانیهای مرگبار اجتماعی روز به روز تشدید میشود. از نظر بینالمللی نیز ایران اكنون بیش از هر زمان دیگر در نیم قرن اخیر در خطر دخالت خارجی از سوی قدرتهای بزرگ قرار گرفته است. در این شرایط، ضعف اپوزیسیون برای سازماندهی یك حركت ملی در برابر جمهوری اسلامی نه فقط روند دموكراتیزه كردن نظام سیاسی ایران را به عقب میاندازد و بلكه میتواند به بهای فاجعه نظامی خانمانسوزی برای مردم ایران تمام شود. ایران در خطر است و این خطر وظیفه سنگینی بر دوش نیروهای اپوزیسیون ایران گذاشته است. نیروهای اپوزیسیون غالبا پذیرفتهاند كه هیچ كدام به تنهایی قادر نیستند در برابر جمهوری اسلامی به عنوان بدیلی مؤثر سر برآرند و پیكاری ملی را سازمان دهند. از این رو ندای اتحاد و ائتلاف از هر سویی به گوش میرسد. غالب این نداها، اما، در نهایت فقط به قطبسازیها و بلوكبندیهای سیاسی راه میبرد. برخی مبانی اتحاد و ائتلاف را طوری تعریف میكنند كه تنها بخشی از اپوزیسیون همسوی خود را در بر بگیرد. و برخی دیگر با خود محوری انتظار دارند كه دیگران به اتحاد تعریف شده آنان بپیوندند. معدودی نیز هستند كه صرف نظر از گرایشهای سیاسی و ایدئولوژیك خود مبانی دموكراتیك و حقوق بشری را به عنوان ملاك وحدت عمل نیروهای سیاسی پیشنهاد میكنند كه البته كمتر مورد استقبال قرار میگیرد. در فرهنگ سیاسی اپوزیسیون هنوز مشكل جمهوری اسلامی ایران به عنوان یك مسئله ملی جا نیفتاده است تا متناسب با آن، گرایش به سوی حركت ملی دموكراتیك جا باز كند. شكلگیری قطبها و بلوكهای سیاسی البته به نوبه خود میتواند پدیده مثبتی باشد. در واقع در فضای سیاسی متشتت اپوزیسیون هر نوع اتحاد سیاسی یا عملی كه نیروهای مختلف را به هم نزدیك كند و از درجه تشتت آنان بكاهد به گسترش روحیه همكاری كمك میكند، و از این رو باید از آن استقبال كرد. در عین حال باید گفت كه یك قطببندی سیاسی وقتی میتواند مثبت تلقی شود كه در راستای شكلگیری یك حركت ملی به كار گرفته شود و نه در برابر آن. آنان كه به قطببندیهای سیاسی به عنوان شكل نهایی ائتلافهای اپوزیسیون نگاه میكنند به وضوح ضرورتهای یك حركت ملی و لزوم شكلگیری آن را درك نكردهاند. در شرایطی كه ادامه حیات جمهوری اسلامی استقلال و آزادی ایران را به خطر انداخته است و جنگ و خرابی كشور ما را تهدید میكند قطببندیهای سیاسی تنها در صورتی میتوانند پاسخگوی نیاز روز باشند كه به عنوان گامهایی در راه شكلگیری یك حركت ملی سازمان پیدا كنند.به عبارت دیگر، چه در سطح حزبی و سازمانی و چه در سطح اتحادها، تاكید بر هویت سیاسی و ایدئولوژیك نباید به عنوان مانعی در برابر ائتلافهای وسیعتر تا گسترش آن در یك حركت ملی قرار گیرد. این حق هر تشكل است كه بر هویت سیاسی و ایدئولوژیك |