اطلاعیه و پیامها | لینک ها | مقالات | شماره جدید |
بایگانی |
مانيفست آزاديخواهي حامد رمضان چالكي E-mail: hamed.chalki@gmail.com دین در ایران دغدغه پیشرفت و تکامل شاید مهمترین و اصلیترین دغدغه و هدف انسان از ابتدا تا به امروز بوده وخواهد بود.اگر یک بار دیگر به نظریه داروین مراجعه کنیم که اعتقاد دارد:"تکامل در غیر انسان یعنی نباتات و حیوانات بصورت مادی و فیزیولوژیک و بدنی بوده است: نباتات گسترش یافته ، بعد آمیب ها و حیوانات بوجود آمده اند و هر نوعی به نوع کامل ترش تبدیل شده است، آنگاه انسان اولیه که کاملترین حیوان بوده است تکامل یافته . مثلا موی کف دستش ریخته ، پیشانی اش وسیع شده ، و چانه اش عقب رفته ودمش افتاده و روی پایش ایستاده و انسان بوجود آمده است."و اما از این لحظه به بعد تکامل این انسان نه از نظر بدن بلکه در درون و در معنای انسان ادامه پیدا خواهد کرد این تکامل در زبان، فرهنگ و تمدن اتفاق افتاده است و پیشرفتهای علمی . بعد از شروع یکجا نشینی و سپس شهر نشینی و متمدن شدن بشر لزوم وجود قانون برای اداره شهر مهمترین دلیل برای شروع مباحث دینی بوده است زیرا به دلیل عدم پیشرفت علمی مهمترین شرایط برای حکومت از سوی حاکمان برقراری حکومت بوسیله قراردادهای دینی بوده است نیز زمانی که علم بشر تکامل نیافته بود و خود را تسخیر شده نوع دیگری که هیچ شناختی نسبت به او نداشته می پنداشت مناسب ترین زمان برای قائل شدن خداهای مختلف برای امور ناشناخته ای مانند باد، باران، سیل، زلزله ، و ... بوده است. و این چنین شده تا نهادهای ایجاد شده -نهاد خانواده ، قبیله ، شهر ... و سپس دولتشهرها و کشورها - از باورها و اعتقادات مردم در قبل از شروع این روند – روند متمدن شدن – برای اداره امورشان استفاده نمایند و ادیان مختلف مدون و کانالیزه تر شدن در جهت ساماندهی وضعیت جامعه . و اما تاثیر پیشرفت علم در این اعتقادات بیشتر بدین صورت بود ه است که با شناختها و آگاهی هایی که بشر در طول زمان نسبت به امور اطراف پیدا می کرد اتصال انسان به این قدرت ماورایی بتدریج کاسته شد و تعداد خدایان به مرور کمتر شد، مثلا متوجه شد که بارش باران بسته به این دلایل علمی می باشد و دیگر قربانی کردن برای خدای باران معنا و مفهومی نمی تواند داشته باشد که البته با گسترش علوم خدایان نیز جای خود را به یکدیگر می سپردند مثلا خدای طاعون جایگزین خدای باران می شد و ... با این دید و بر این پایه و اصول می شود نتیجه گرفت که دین از ابتدا فقط وسیله ای بوده است برای پناهگاه انسان و حفاظت فکری او نسبت به امور ناشناخته ودردهای فکری و ذهنی او. همانطور که مارکس می گوید: "مذهب افیون توده هاست " و این خصلت – افیون- دقیقا همان چیزی است که حکومتها و حاکمان برای قبولاندن اندیشه های خود در جامعه برای استثمار مردم و استمرار قدرت خود نیاز داشتند و اینچنین کارویژه های دین در طول زمان تغییر پیدا می کند . منطقه ماوراء النهر و کشور ایران دارای قدیمی ترین تمدنها و حکومتها در جهان می باشندو این شرایط و اعتقادات در این منطقه ی جغرافیایی دیرینه ای بسیار گسترده تر و عمیقتر دارد. دین های شاخص در ایران را می شود با این دسته بندی ها شناخت: آيين مهر، زرتشتي و سپس دين اسلام. با این مقدمه می خواهیم بپردازيم به كارويژه هاي دين، بخصوص در ايران معاصر. بعد از به قدرت رسيدن شاه اسماعيل صفوي دين و مذهب رسمي در ايران را اسلام و شيعه معرفي مي كند و دقيقا از همان زمان شيعه به صورت جدي تر و با برنامه ريزي تر وارد سياست - در ايران -مي شود و با گسترش روحانيون مذهبي در ايران اين نوع طرز تفكر قدرت واستحكام خاص مي يابد. با ضعف تدريجي قدرت شاهان و عظمت آنها از زمان صفويه در ميان مردم، حكومتها با استفاده از رو حانيون درباري به سلطه خود ادامه مي دادند.هرگاه پادشاه قدرت بيشتري مي يافت نقش روحانيون كمرنگترمي شد و بلعكس. مانند نقش روحانيون در زمان نادر شاه افشار و همين نقش در زمان قاجاريه ؛ كه اين ضعف شاهان و قدرت گرفتن روحانيون به تدريج باعث شد تا اين باور در ميان مذهبيون به وجود آيد كه آنها خود مي توانند هم حکومت و هم وسيله حکومت را در دست گيرند و با نگاهي به تاريخ معاصر تا قبل از انقلاب 57 شاهديم كه به دليل اينكه روحانيون ديني هميشه بوده اند و اين حكومتها بوده اند كه عوض مي شدند- مانند: صفويه ،افشاريه ، زنديده ، قاجاریه و پهلوي - روحانيون در بين عوام صورتي پذيراتر پيدا كردند، زيرا مستقيما وحداقل در ظاهر نقشي در حكومت نداشتند و در عين حال و در ظاهر همراه مردم در كنار آنان حركت مي كردند، كه همين عامل باعث شد تا پايگاه هاي مردمي قوي تري نسبت به قبل براي خود دست وپا كنند وبا نفوذ در بطن جامعه ، روح و افكار جامعه را به نفع خود و به طرف خود جلب كنند و از اين طريق مردم را در شرايط زماني مختلف همراه خود نمايند و نيز عامل مهم ديگردرفراهم شدن اين شرايط را نيز براي روحانيون مي شود در ضعف هاي دستگاههاي حكومتي دانست . به عنوان مثال ، قرارداد "تالبوت" در زمان قاجار كه با اعتراض "ميرزاي شيرازي" همراه شد و مردم نيز همراه و همصداي روحانيون بعد از صدور فتوا به مخالفت با حكومت پرداختند ، اين پايگاههاي اجتماعي را ريشه دار تر و عميق تر كرد. عامل ديگر نيز مذهبي بودن وضعف فرهنگي و بسته بودن شرايط فرهنگي محیط و به تبعيت از آن تك تك افراد جامعه بود كه پذيرش اين قشر خاص از جامعه را صحيح جلوه می داد . با قوت گرفتن اين جنبش، انقلاب 57 كه از تأثير روحانيوني از قبيل "روح الله خميني" - كه جايگاه خاصي در بين مردم داشت - نيز مبرا نبود، باعث تغيير موقعيت روحانيت شد وروحانیون موفق شدند بعد از سالها فعاليت در رأس هرم حكومتي قرار بگيرند. با در نظر گرفتن اصول زير به بررسي نقش روحانيون در جامعه ی ايران بعد از انقلاب 57 مي پردازيم : ميان حكام و روحانيون در همه نظامهاي سنتي كم و بيش توافق و سازش وجود داشته است، حكام سنتي مي بايست به مذهب و سنن احترام بگذارند زيرا در غير اين صورت با اعتراض پاسداران سنت و مذهب بويژه روحانيون مواجه مي شوند. در جوامع مدرن نيز نهادها و گروههاي مذهبي و روحانيون از جمله گروههاي قدرت به شمار مي روند.اما در جامعه مدرن دخالت روحانيون در مذهب و سياست تحت تأثير شرايط جامعه ی نو، شكل تازه اي پيدا كرده است. بويژه بنيادگرايي مذهبي خود واكنشي در برابر تهديدات جامعه مدرن و فرايند تخريب نظام قديم جهان بوده است . بدين سان با غير ديني شدن زندگي اجتماعي و سياست (سكولاريزم) در عصر جديد احتمال دخالت مذهب و روحانيون در سياست افزايش مي يابد. بطور كلي احتمال دخالت روحانيون در سياست بطور مستقيم به عوامل چندي بستگي دارد: 2 هرچه داعيه هاي سياسي و اجتماعي مذهب بيشتر باشد، احتمال دخالت روحانيون در زندگي سياسي بيشتر مي شود. 3 هرچه روحانيون يك مذهب به عنوان يك نيروي سياسي از نظر تاريخي موقعيت ممتاز و قوت بيشتري داشته باشند ، احتمال دخالت مستقيم و گسترده آنها در سياست افزايش مي يابد. 4 هرچه امكان تغيير و تفسير پذيري مذهب و تطبيق آن با شرايط متحول تاريخي بيشتر باشد ، توانايي روحانيون براي مداخله مستقيم در سياست افزايش مي يابد. 5 هرچه نهادهاي مذهبي سازمان يافته تر و منسجم تر باشند، توانايي روحانيت براي دخالت در سياست بيشتر مي شود. اصول و دلايل مطرح شده در سطوح بالاتر را، هم مي شود در جريان انقلاب 57 در نظر گرفت و هم بعد از اين انقلاب و زماني كه روحانيون بصورت مستقيم قدرت را در دست گرفتند. دين اسلام باالفطره ديني است مبتني بر اصول سياسي خاص و يا بهتر است بگوييم دين اسلام از آغاز يك "تئوكراسي" بوده است و مذهب شيعه خود ماهيتا سياسي بوده و نظريه سياسي شيعه بر اساس انديشه لطف الهي نسبت به خاندان بني هاشم قرار داشت و از ابتدا نزد آنها انديشه پادشاهي الهي رايج بوده است. و نيز دين اسلام با توجه به دسته بندي احكام به احكام اوليه و ثانويه اين قدرت و اختيار را به روحانيون مذهبي داده است تا در شرايط مختلف قرائت هاي مختلفي از اين دين براي پيش برد اهداف خود ارائه نمايند و همچنين به دليل نفوذ زياد اعتقادات ديني و مذهبي در بين مردم ايران و تعدد مراكز ديني و خصوصا رواج و گسترش بيش از اندازه اين پايگاه ها در حكومت حاضر ايران و ايام خاص ديني در تقويم ايراني؛ شرايط بسيار مطلوبي
|