ارتباط با ما

اطلاعیه و پیامها لینک ها

درباره آزادگی

مقالات شماره جدید

فدرال و فدرالیسم

ملا حسنی

بایگانی

 

حقوق بشر

دانشجو

 

 

در استكهلم شركت نكرد. اما متن سخن‌رانى وى، در يك نوار ويديويى ضبط و 7 دسامبر در مراسم مقدماتى آكادمى نوبل به نمايش‏ گذاشته شد. اجازه بدهيد با اشاره به بخش‏هايى از سخن‌رانى هارولد پينتر، تحت عنوان «هنر، حقيقت و سياست» وقايع مهم سال 2005 را پايان ببريم:

در سال 1958 نوشتم: مرز آشكارى ميان واقعيت و غيرواقعيت وجود ندارد، اين نكته شامل حقيقت و كذب هم مى‌شود. حتما نبايد چيزى حقيقى يا كاذب باشد. مى‌تواند هم حقيقى و هم كاذب باشد.

من هنوز باور دارم كه اين ادعا معنا دارد و براى كنكاش‏ واقعيت در هنر معتبر است. بنابراين به عنوان يك نويسنده بدان باور دارم، اما به عنوان يك شهروند نه. به عنوان شهروند، من بايد بپرسم: حقيقت چيست؟ كذب كدام است؟حقيقت در نمايشنامه هميشه يك معضل خواهد ماند. هر‌گز نمى‌توان آن را به شكل قطعى يافت، اما به ناچار مى‌بايست در پى‌اش‏ جستجو كرد. جستن، آشكارا انگيزه كوشش‏ ماست... حقيقت ناب اما اين است كه در هنر دراماتيك هرگز چيزى به عنوان تنها حقيقت يافت نمى‌شود. حقيقت‌هاى زيادى وجود دارند. اين حقيقت‌ها با يكديگر در چالشند، همديگر را باز مى‌نمايانند، ناديده مى‌گيرند، به ريشخند مى‌گيرند و در برابر هم كورند. گاهى حس‏ مى‌كنيم بر حقيقت لحظه‌اى چنگ انداخته‌ايم و در دستش‏ داريم، اما، آن حقيقت از ميان انگشت‌هايمان سر مى‌خورد و ناپديد مى‌شود...

زبان سياسى آن‌گونه كه سياست‌مداران آن را به كار مى‌گيرند، در اين قلمرو جايى ندارد. زيرا بيش‏تر سياست‌مداران، براساس‏ شواهد، علاقه‌اى به جستن حقيقت ندارند. علاقه آن‌ها معطوف به قدرت و حفظ آن است.

براى حفظ قدرت مى‌بايست انسان‌ها در بى‌تفاوتى و ناآگاهى به سر برند، مى‌بايست در ناديده گرفتن حقيقت زندگى كنند، حتا در ناديده گرفتن حقيقت زندگى خودشان. بنابراين ما در محاصره شبكه تارهايى تنيده از دروغ هستيم و از آن تغذيه مى‌كنيم.

همان‌طور كه هر يك از حاضران مى‌دانند، حمله به عراق اين‌گونه توجيه شد كه صدام حسين به سلاح فوق‌العاده كشتار جمعى دسترسى دارد، كه تعدادى از آن‌ها مى‌توانند در عرض‏ 45 دقيقه شليك شوند و انهدام وحشت‌انگيزى به بار آورد. به ما اطمينان دادند كه اين عين حقيقت است. حقيقت اين نبود. به ما گفتند عراق با القاعده رابطه دارد و در جنايت 11 سپتامبر 2001، در نيويورك، سهيم است. حقيقت اين نبود. به ما گفتند عراق امنيت جهان را تهديد مى‌كند. به ما اطمينان دادند كه اين عين حقيقت است. حقيقت اين نبود.

حقيقت كاملا چيز ديگريست. حقيقت به اين نكته مربوط مى‌شود كه ايالات متحده چگونه مى‌خواهد نقش‏ خود را در جهان درك كند و چگونه مى‌خواهد آن را تجسم ببخشد...

پس‏ از جنگ جهانى دوم، ايالات متحده از هر ديكتاتورى نظامى دست راستى در جهان پشتيبانى كرد، در بسيارى موارد خود آن‌ها را روى كار آورد. من اشاره مى‌كنم به اندونزى، يونان، اوروگوئه، برزيل، پاراگوئه، هائيتى، تركيه، فيليپين، گواتمالا، السالوادور، و البته شيلى. باعث و بانى موج ترور و وحشت در شيلى آمريكا بود، جنايتى كه هرگز نمى‌توان تطهير كرد و بخشود.

در اين سرزمين‌ها صدها هزار انسان كشته شدند. آيا راست است؟ آيا واقعا مى‌شود همه اين‌ها را به پاى سياست خارجى ايالات متحده نوشت؟ پاسخ اين است: آرى، درست است، همه اين جنايت‌ها پاى سياست خارجى آمريكا نوشته مى‌شود. اما طبيعى است كه مردم در اين‌باره چيزى نداند.هرگز رخ نداده است. هيچ چيز زمانى رخ نداده است. حتا زمانى كه رخ مى‌داد، رخ نمى‌داد. مهم نبود. مسئله كسى نبود. جنايات ايالات متحده سيستماتيك، مداوم، بى‌رحمانه و شريرانه بود. اما تنها انسان‌هاى كمى درباره آن سخن مى‌گويند. اين هر هم بايد بر عهده آمريكا گذاشت. آمريكا نسبتا خوب ياد گرفت كه چگونه در سراسر جهان قدرت را زير نفوذ خود بگيرد و از آن‌سو، به عنوان نيروى نيكى در جهان، نمايش‏ و بالماسكه راه بياندازد. يك عمل درخشان، حتا زيركانه و بسيار موفق هيپنوتيزم...تهاجم به عراق، راهزنى بود، عمل پر جار و جنجال تروريسم دولتى بود كه اهانت مطلق به قوانين بين‌المللى را به نمايش‏ مى‌گذاشت. اين تهاجم يك اقدام نظامى خودسرانه بود بر پايه تلى از فريبكارى و دروغ و اعمال نفوذ رايج رسانه‌ها بر افكار عمومى، حركتى بود در جهت تثبيت كنترل نظامى و اقتصادى آمريكا در خاورميانه زير پوشش‏ آزادسازى، يعنى آخرين حربه، پس‏ از اين كه همه توجيهات ديگر آمريكا ديگر توجيه‌پذير نبود. نمايشى مهيب از قدرتى نظامى كه مسئول نقض‏ عضو و مرگ هزاران هزار تن از مردم بى‌گناه است.

ما براى مردم عراق شكنجه، بمب خوشه‌اى، اورانيوم تخليه شده، كشتار بى‌شمار، انهدام بى‌منطق و بى‌هدف، فلاكت، حقارت و مرگ برديم و نامش‏ را گذاشتيم «ارمغان آزادى و دمكراسى براى خاورميانه».

آدم بايد چند انسان را بكشد تا به عنوان قاتل گروه‌هاى انسانى و جنايت‌كار جنگى واجد شرايط شود؟ يك صد هزار؟ به نظر من وقتى كه «بيش‏ از حد لازم» بكشد. از همين‌رو، به منظور اجراى عدالت، بوش‏ و بلر بايد در دادگاه جنايى بين‌المللى محاكمه شوند. اما بوش‏، زيرك بود. او اصلا دادگاه جنايى بين‌المللى را به رسميت نشاخت. او تهديد كرد كه اگر قرار باشد سرباز و يا سياستمدار آمريكايى به دادگاه كشانده شود، او ناوگان‌هاى دريايى را به جنگ خواهد فرستاد. اما تونى بلر، دادگاه جنايى بين‌المللى را به رسميت شناخته و از همين‌رو، براى اجراى محاكمه در دسترس‏ است. اگر دادگاه بخواهد ما مى‌توانيم آدرس‏ او را بدهيم. آدرسش‏ هست خانه شماره 10 داونينگ استريت، لندن...

ايالات متحده، در سراسر جهان، داراى 702 پايگاه نظامى در 132 كشور است، كه البته سوئد در اين ميان استثنايى ارجمند است. ما دقيقا نمى‌دانيم كه آن‌ها چگونه به آن‌جا راه پيدا كرده‌اند، اما به هر رو آن‌جا هستند.ايالات متحده داراى 8000 موشك اتمى داير و فعال است. 2000 تا از آن‌ها در حالت آماده‌باش‏ قرار دارد و فورى مى‌تواند، در عرض‏ 15 دقيقه، پرتاب شود...هزاران هزار انسان در ايالات متحده، اگر نه ميليون‌ها انسان، بنا بر شواهد، از دولت خويش‏ شرمگين و خشمگين هستند، اما اوضاع نشان مى‌دهد كه آن‌ها قدرت سياسى يگانه‌اى را به نمايش‏ نمى‌گذارند، هنوز نه. اما باز هم نگرانى، نبود امنيت و ترسى كه ما هر روز در ايالات متحده شاهد رشدش‏ هستيم، ناپديد نخواهد شد...

هنگامى كه به آينه نگاه مى‌كنيم، مى‌پنداريم تصويرى كه از ما منعكس‏ مى‌شود، حقيقى است. اما اگر يك ميلى‌متر حركت كنيم، تصوير دگرگون مى‌شود. ما در واقع تنها انعكاس‏ بى‌نهايت تصاوير را مى‌بينيم. گاهى نويسنده بايد آينه را بشكند. زيرا حقيقت در آن‌سوى آينه، به چشمان ما خيره مى‌شود.من بر اين باورم كه با وجود همه تضادها، ناهمخوانى‌ها و پديده‌هاى غريب در واقعيت _‌بنا بر اراده سخت، انحراف‌ناپذير و گريزناپذير روشنفكرى‌_ وظيفه حياتى ما پديدار مى‌شود. ما به عنوان شهروند بايد حقيقت واقعى را در زندگى‌مان و در جامعه‌مان تعريف كنيم و نشان دهيم. اين وظيفه، به ناگزير، امرى ضرورى است.

اگر اين اراده در روياى سياسى ما تجسم نيابد، اميدى به برگرداندن آن‌چه كه تقريبا از كف داده‌ايم، نيست، يعنى همانا شرف انسان.

 

قبلی

برگشت

بعدی