اطلاعیه و پیامها | لینک ها | مقالات | شماره جدید |
بایگانی |
دغدغهي ديگر مردم تركمن اين بود كه آيا در نامگذاري استان جديدالتاسيس نامي از تركمنها به ميان خواهد آمد؟ تركمنها به نامهايي چون "گرگان و تركمنصحرا" "گلستان و تركمنصحرا" " گرگان و گنبد" يعني نامي كه موجوديت آنها را در اين استان نشان دهد علاقهمند بودند. اما در عمل هيچيك از خواستههاي آنان تحقق نيافت. با اينكه گنبد از نظر جغرافيايي مركز استان تازه تأسيس را شكل ميداد و از نظر وسعت و جمعيت و امكانات نيز كمتر از گرگان نبود، با اصرار گرگانيها، گرگان مركز استان گلستان تعيين شد. از ديگر سو در نامگذاري استان نيز هيچ نشاني از تركمنها كه نيمي از جمعيت استان را تشكيل ميدادند، وجود نداشت؛ درحاليكه نام استان سيستان و بلوچستان نشانگر زيست دو قوم شاخص ايراني در آن استان است؛ اين مزيت از تركمنها دريغ شد كه اين موضوع عواقب سوء ديگري نيز در پي دارد، از آنجا كه در گرگان جمعيت تركمنها كم است، از وجود آنها در پستهاي كليدي استفاده نميشود و مسؤولان ادارات كل حتماً بايد از غيرتركمنها منصوب شوند. صدا و سيماي استان گلستان برنامههاي فارسي اجرا ميكند اما كمترين اهميت را به بخش تركمني ميدهد و زماني بسيار محدود حدود 3-2 ساعت در هفته به برنامهي تركمني اختصاص مييابد. يعني با مركز استان قرار گرفتن گرگان، تركمنها عملاً در حاشيه قرار گرفتند. | آيا واقعاً اگر استاني بهنام تركمنصحرا وجود داشت باز هم برنامههاي استاني را برنامههاي فارسي شكل ميدادند؟ البته بر زبان آوردن عبارت استان تركمنصحرا در اين برهه بهخوديخود موجب بدبيني و حساسيتهاي شديد ميشود. در تبليغات انتخابات رياست جمهوري "دكتر جلال جلاليزاده" عضو شوراي مركزي جبههي مشاركت طي يك سخنراني به نفع آقاي معين در "آق قلا" و در بخشي از سخنان خود در جواب به يكي از حضار گفت: " .اميدواريم كه در آينده يك استان تركمننشين داشته باشيم." اين سخن تا چند روز حرف بسياري از محافل شده بود و حساسيت بسياري از افراد متحجر و حتي برخي از ارگانها را بر انگيخته بود. چرا كه امروز ظرفيتها آنقدر كم است كه عدهاي چنين سخناني را بهراحتي به حساب تجزيهطلبي ميگذارند. درحاليكه همانطور كه در اول سخن گفتهايم، بسياري از استانهاي كشور بهنام اقوام تسميه شدهاند؛ اما نميدانيم چرا وقتي نوبت به تركمنصحرا ميرسد، سريعاً در اذهان عدهاي از غيرتركمنها، بينش منفي تجزيهطلبي شكل ميگيرد. | اصليترين مطالبات تركمنها: وقتي به خواستههاي اقوام نگاه ميكنيم، نوعي درد مشترك را ميان آنها ميبينيم. آنها اكثراً بر مطالبات واحدي انگشت ميگذارند و آنگاه درمييابيم كه تبعيضهايي كه بر ما روا ميشود صرفاً بهخاطر تركمن بودن ما نيست. يك بلوچستاني هم همان درد را دارد و يك كردستاني و آذربايجاني نيز. اگر در تركمنصحرا در دو دهه قبل، در دورهي بيثباتي سياسي، درگيريهايي فيزيكي صورت گرفته، حداقل در بلوچستان و در ميان قشقاييها و عربها چنين اتفاقي نيافتاده است. پس اين چه نوع رفتاري است كه تر و خشك را با هم سوزانده است. اينجاست كه در مييابيم كه درگيريهاي اوليهي انقلاب در تركمنصحرا، تنها دستآويزي براي قدرت مطلقهاي بوده كه از اول بنا را بر تحديد اقوام و به حاشيه راندن آنها گذاشته است. وقتيكه در قانون اساسي نوشته ميشود كه تنها اهل تشيع ميتوانند كانديداي انتخابات رياست جمهوري بشوند، از همان اول فاصلهي بين تشيع و تسنن ايجاد ميشود و همين نوع نگرش بر تمام روابط سياسي و اجتماعي تسنن و تشيع سايه مياندازد و به مرور زمان مشاهده ميشود كه اهل تسنن نهتنها براي شركت در انتخابات رياست جمهوري كه براي احراز مسؤوليت در ادارات شهرهاي كوچك نيز دچار مشكل و مانع ميشوند و آن نوع نگاه بسته به مرور زمان به نوعي فرهنگ عمومي تبديل ميشود كه در بينش عوام نيز ريشه ميدواند. | اصليترين مطالبات تركمنها و تمام اقوام چيزي جز قايل شدن حق شهروندي درجه اول براي آنان نيست. اقوام خواستار مشاركت فعال در تمام امور كشوري در حد توان و قابليتها و شايستگي خود هستند، بيآنكه زبان، فرهنگ، تاريخ و ... بهعنوان عوامل بازدارنده قلمداد شود. يك تركمن ميخواهد در عين حال كه زبان و فرهنگ وي حفظ ميشود، آنرا بخشي از فرهنگ ايراني بداند. ايمان به دين اسلام با احترام به تمام مذاهب آن، حب وطن با حراست از يكپارچگي و وحدت ارضي آن، همراه با حفظ هويت خويش و ميراث فرهنگياي كه از نياكان خود بر جاي مانده آرزوي اكثر تركمنها است. در واقع در يك كشور مجموعه فرهنگهاي قومي است كه فرهنگ ملي را ميسازد. در دنيا كشورهايي كه داراي چند ملت و قوميت هستند، كم نيستند. بايد ديد كه آنها با حفظ وحدت ارضي و امنيت ملي چگونه بر مشكلات خود فايق آمدهاند." از كشور سوييس بهعنوان نمونهي همزيستي قومي نام برده ميشود. در اين كشور قوميتهاي مختلف بهمدت 150 سال با يكديگر كشمكشهاي خونين داشتند و حدود 100 سال پيش به كنفدراسيون سوييس رسيدند. در بقيهي مناطق اروپا و آمريكا، مسايل قوميتها را از طريق همان جامعهي مدني و بر اساس دموكراسي و حقوق شهروندي حل كردهاند." در قانون اساسي هند دو زبان رسمي هندي و انگليسي و 18 زبان اصلي وجود دارد. تمام راديوهاي هند به 24 زبان برنامه پخش ميكنند و روزنامهها حداقل به 34 زبان منتشر ميشوند. 67 زبان در مدارس تدريس ميشود و به هشتاد زبان آثار ادبي وجود دارد. در افغانستان كه بهتازگي بويي از دموكراسي به مشامشان خورده پنج زبان رسمي اعلام شده است و با توجه به اين كه دو تا سه ميليون تركمن در آن كشور زندگي ميكنند، يكي از آن پنج زبان تركمني است. درحاليكه ما هنوز در كشور خود در اجراي اصل 15 قانون اساسي كه از حقوق مصرح اقوام است، ماندهايم. در افغانستان حداقل يك وزير از تركمنها گماشته شده (وزير معارف) در عراق يك كُرد رييس جمهور آن ميشود؛ اما ما در ايران يعني كشوري با تاريخي عظيم و باشكوه و فرهنگ و تمدني ديرينه، براي گماشتن يك استاندار تركمن و حتي معاون آن مشكل داريم. البته اين تنها مشكل ما تركمنها نيست، محدوديتي است كه براي تمام اقوام وجود دارد و در واقع نتيجهي سياستي است كه همواره در عالم توهم توطئه و نگاه امنيتي سير ميكند، غافل از اينكه اين نوع بينش منجر به عقدهها و بغضهاي فرو بسته در بين اقوام ميشود كه بيگانگان با انگشت گذاشتن بر آنها بهراحتي ميتوانند از احساسات زخمخوردهي آنها، در جهت اهداف نفوذي و سلطهجويانهي خود استفاده كنند. جا دارد كه در اينجا نقل قول زيبايي از "عباس عبدي" بياورم: "اين از رسوبات يك نظام بسته است كه فكر ميكند اگر به فرهنگي اجازه داد غني و مستقل شود، باعث جدايي ميشود. البته اين انديشه ميتواند با قياسهايي درست باشد، ولي عكس اين هم درست است. اگر از گسترش يك زبان و يك فرهنگ جلوگيري شود، آن هم ميتواند موجب اختلال و جدايي شود و اين مسأله بايستي يك روند طبيعي را طي كند." | متأسفانه حكومتهاي توتاليتر و تك بُعدي در نمييابند كه اين دشمنان خارجي نيستند كه ضربهي اصلي را به آنان ميزنند؛ بلكه ضربهي اوليه را با عملكرد خود بر خود ميزنند. بهعنوان مثال اگر صدام به بهانههاي كوچك، شيعيان عراق را قتلعام نميكرد و فجايع دردناك و ضد انساني را در حلبچهي كردستان عراق بهوجود نميآورد و تركمنهاي عراق را از شهرهاي خود بيرون نميراند تا مانع شورشهاي احتمالي شود، در روز حادثه و جنگ، آنها صدام را در مقابل آمريكا تنها نميگذاشتند يا دست همكاري بهسوي آمريكا دراز نميكردند. البته در كشور ما ايران، دموكراسي نسبي وجود دارد و مخصوصاً در دورهي اصلاحات همچنان كه در بالا نيز اشاره شد، گامهاي جديدي در جهت مشاركت تركمنها در مسؤوليتهاي استاني برداشته شد؛ اما امروز صلاح مملكت اين است كه اين پروسه ادامه يابد و اميدها به نااميدي تبديل نشود؛ مردم منتظر گامهاي بهتر و روشنتري هستند. روحيات اقوام بايد تقويت شود تا تعلق خاطر به سرزمين خويش را بيش از پيش احساس كنند و نظام جمهوري اسلامي با تجربهي 27 ساله و رييس جمهور و مجلس مستقل بايد اين واقعيات را بپذيرند كه ايران متعلق به تمام ايرانيان است، از هر نژاد و مذهب و آييني كه باشند. *| مدير مسؤول هفتهنامهي صحرا
|