شماره جدید |
شعر زیبا و پرمعنی برای رزمندگان سیاهکل سروده شد:(که اينجوری شروع ميشه) آنکه می گفت حرکت مرد در این وادیِ خاموش و سیاه برود شرم کند.... در مورد تأثیرات مبارزه مسلحانه در جامعه، در یک کلام باید گفت که واقعاً خیلی گسترده و شِگرف بود و خیلی جالبه که تمام پیش بینی هائی که رفیق پویان در اثر داهیانه اش کرده بود، همه شون مدتی پس از آغاز مبارزه چریکها، تحقق پیدا کردند. از پیش بینی تغییر فضای یأس و نا امیدی حاکم بر جامعه به فضای شاداب مبارزاتی گرفته تا جلب شدن تدریجی حمایت کارگران به سوی چریکهای فدائی خلق یا به قول خود رفیق پویان "نیروی انقلابی ای که متعلق به خودشون بود"! من در ارتباط با تأثیرات مبارزه مسلحانه، و دست آوردهاش، در اینجا فقط به دو مورد اشاره می کنم. امروز می دونیم که با مقاومت و مبارزه بی وفقه زنان ایران بر علیه جمهوری اسلامی، یک جنبش زنان با مطالبات خاص خودش شکل گرفته. در همه جای دنیا، زمینه مادی جنبش زنان با رشد سیستم سرمایه داری و با ورود هر چه وسیع تر زنان به بازار کار مهیا می شه که مسلماً جنبش زنان ایران هم از این امر مستثنی نیست. اما، تا جائی که به تأثیرات مبارزاتی مربوط می شه، ما باید بدونیم که این جنبش مشخص از پشتوانه مجموعه مبارزات زنان در دهه 50 برخورداره- که البته در رأسش، مبارزه سیاسی –نظامی زنان چریک قرار داشت. ما در انقلاب مشروطه زنان انقلابی ای را سراغ داشتیم که در تبریز، دوش به دوش مردان در سنگرها، به طور مسلحانه بر علیه نیروهای استبداد جنگیده بودند. البته این زنان دلاور در شرایط آن روزگار، مجبور بودند در لباس مردانه وارد ميدان نبرد بشوند. ولی با شکل گیری چریکهای فدائی خلق، اولین بار بود که در تاریخ معاصر ایران زنان با هویت زنانه خودشان اسلحه بدست گرفته و برعلیه ارتجاع جنگیدند. . این واقعیت، احساس قدرت توصیف ناپذیری به زنان در جامعه داد و به خصوص به زنان زحمتکش! و اونها رو وسیعاً به صحنه مبارزه آورد. در شکل گیری جنبش زنان در حال حاضر ما باید همه این واقعیت ها را به حساب آوریم. موضوع دیگه مربوط به یکی از دست آوردهای چریکهای فدائی خلق است که به حوزه سازمانیابی انقلابیون حرفه ای مربوط میشه و این با زندگی مخفی مبارزین سیاسی- نظامی و بوجود اومدن خانه های تیمی ربط داره. ببینین، در زمان مارکس و انگلس، به خاطر وجود شرایط نسبتاً دموکراتیک در اروپا، سازمان مبارزه شکلی داشت که در روسیه استبدادی دوره لنین نمی تونست کارائی داشته باشه. برای همینه که لنین بر ضرورت ایجاد سازمانی از "انقلابیون حرفه ای" تأکید می کنه که اعضاش عمدتاً مخفی بودند، و با تلفیق کار مخفی و علنی اهداف اون سازمان رو پیش می بردند. اما در ایران به خاطر شدت سرکوب و اختناق، حتی سازمان پیشرو صرفاً سیاسی دوره لینن، هم قادر نبود که به نیازهای انقلابی جامعه ما پاسخ بده . نوآوری چریکهای فدائی خلق در زمینه سازمان مبارزه متناسب با شرایط دیکتاتوری درایران، این بود که با حفظ روح سازمان لنینی، یک سازمان سیاسی- نظامی بوجود آوردند. و این تجربه بجا گذاشته شد که در ایران، برای این که یک سازمان انقلابی پایدار بمونه، امکان ارتباط مبارزاتی با طبقه کارگر و دیگر توده های ستمدیده ایران رو پیدا بکنه و به پیشرو مردم تبدیل بشه. ناچاره که مسلح باشه. این ضرورتی هستش که قانونمندیهای جامعه، به نیروی پیشاهنگ تحمیل می کنه.در دهه 40 ، وقتی یک مبارز انقلابی توسط پلیس شناخته می شد، حتی اگر از این امر آگاهی پیدا می کرد، به یک شکلی اطلاع پیدامی کرد، چاره ای نداشت جز این که منتظر بشه تا ساواک بیاد دستگیرش بکنه. ساواک هم با قدر قدرتی در روز روشن، می ریخت خونه اون مبارز و خیلی راحت با توهین و تحقیر دستگیرش می کرد. بعدها مبارزین وقتی متوجه شناخته شدنشون از طرف ساواک می شدند، چاره رو در خروج از کشور- البته رفتن به فلسطین می دیدند. چریکهای فدائی خلق اولین جریان سیاسی در ایران بودند که با روی آوردن به زندگی مخفی و دفاع از خود مسلحانه، راه چاره رو پیدا کردن. در حقیقت، رسیدن به چنین راه حلی، بخشی از تاریخ مبارزاتی مردم ایرانه. اینو هم بگم که اولین رفیقی که به اجبار مخفی شد، رفیق احمد فرهودی بود. اولین خانه تیمی هم که بوجود اومد و این رفیق در اون جا گرفت، با حضور خود من تشکیل شد. می دونید، رفیق فرهودی قبل از این که بره جنگل- که در اونجا معاون رفیق صفائی، فرمانده دسته جنگل شد، این رفیق قبل از این که بره اونجا درعملیات مصادره بانک ونک به تاریخ مهر ماه سال 49، شرکت داشت که با حوادثی که در اون رابطه پیش اومده بود، اسمش برای ساواک شناخته شد. خب این رفیق نه می بایست می ایستاد تا ساواک بیاد دستگیرش بکنه و نه درست بود که از کشور خارج بشه. روی آوردن به زندگی مخفی برای تداوم مبارزه، درستترین راه بود که این رفیق اونو انتخاب کرد. حالا بدخواهان، به خصوص این روزها، وجود همین خانه های تیمی رو هم به موضوعی برای گمراه کردن ذهن دیگرون تبدیل کرده اند. البته، تردیدی نیستش که شرایط زندگی مخفی، خیلی محدودیت داره، و اساساً نمی تونه ارتباطات آزاد و غیر حساب شده زندگی علنی را داشته باشه. ولی شرایط مبارزه چیزیه که به انقلابیون تحمیل می شه، و همه مسأله سر اینه که برای تغییر شرایط ظالمانه حاکم در هر شرایطی چه سازمان و تشکلی می تونه پاسخگوی مبارزه باشه! کمونیست های فدائی در یکی از سیاه ترین دوران دیکتاتوری در ایران، این معُضَل رو حل کردند. حالا ما می رسیم سر این موضوع که چطور شد که سازمان چریکهای فدائی خلق در همان نیمه اول دهه 50 ، از مسیری که می پیمود، منحرف شد. امیدوارم زیاد خسته تون نکرده باشم. این موضوع به نظر من اهمیت زیادی داره و من در مورد اون صحبت می کنم. ما می تونیم حیات سازمان چریکهای فدائی خلق را از سال 49 تا ضربه های 55، به صورت خیلی کلی حداقل به دو دوره تقسیم بکنیم- بر حسب پاسخ دهی این سازمان به نیازهای مبارزاتی جامعه. معیارم اینه. ببینید، به درستی از رستاخیز سیاهکل به عنوان یک نقطه عطف در تاریخ مبارزاتی مردم ایران یاد می کنیم. چرا نقطه عطف؟ به خاطر این که درست بعد از سیاهکل است که جو و شرایط سیاسی در ایران بالکل تغییر می کنه. البته از سیاهکل نباید صرفاً حمله تعداد محدودی از انقلابیون به یک پاسگاه ژاندارمری به نظرمون بیاد. حمله به پاسگاه در 19 بهمن شروع شد ولی بدلیل اشتباه رفقای ما در عدم رعایت اصل تحرک مداوم ( از 3 اصل طلائی ای که چه گوارا ازشان یاد کرده)، بین چریکها با نیروهای مسلح رژیم درگیری هائی بوجود اومد که تا اوایل اسفند ماه آن سال ادامه پیدا کرد. حالا شما تصور بکنید که در یک جامعه خاموش و سیاه که یک دوره رکود وخمود |