روزنامه نگاری مستقل برای من معنای ساده ای دارد: “مستقل از قدرت است”؛ این یعنی مستقل از هرگونه قدرت سیاسی و اقتصادی.
روزنامه نگار با دولت نیست، بر دولت است. قرار نیست برای دولت کف و هورا بکشد، قرار است منتقد باشد، دولت را رصد کند، نارسایی ها را ببیند و آن را به مردم گزارش کند.
شنیده ام کسانی می گویند: “روزنامه نگار حزبی هم می تواند مستقل باشد” و نمی فهمم چه طور روزنامه نگاری که قرار است منافع حزب اش را تامین کند و روزنامه اش ارگان حزب باشد، می تواند مستقل باشد. احزاب می خواهند به قدرت برسانند، احزاب قرار است از مردم رای بگیرند و هر جور شده مسابقه ی قدرت را ببرند و عاقبت به قدرت برسند. آیا روزنامه نگار حزبی می خواهد حزب اش را در ارگان حزب نقد کند، اگر لازم شد او را در برابر رقیب تضعیف کند، تا قدرت را به دیگری ببازد، آیا می تواند ضعف های حزبی را که برایش کار می کند برای مردم فاش بگوید تا از آرای آن بکاهد؟ جواب این سوال ها به روشنی منفی است. روزنامه نگاری حزبی هر جور هست باید حزب اش را بر صدر بنشیند و اشکالات اش را توجیه کند و نه این که فاش کند. او باید نارسایی ها یا خطاهای حزب متبوع اش را بپوشاند تا مانع از ریزش آرای آن حزب بشود.
فردا که روزنامه نگار حزبی، حزب اش به قدرت رسید، چطور؟ می تواند عملکرد دولت مطلوب حزب اش را با معیارهای منافع مردمی نقد کند؟ یا همواره منافع حزبی اولویت دارد؟ پاسخ روشن است: “منافع حزبی نه منافع عمومی.”
قصد تخطئه روزنامه نگاری حزبی را ندارم. این نیز در همه جای دنیا یک نوع کار رسانه ای است، منتها روزنامه نگاری در خدمت حزب و قدرت سیاسی. این نوع روزنامه نگاران نیز حق فعالیت دارند اما بدون رودربایستی و با صراحت اعلام کنند ما روزنامه نگار مستقل نیستیم. ما روزنامه نگارانی هستیم که برای منافع حزبمان فعالیت میکنیم. به اشتباه انداختن مردم را در این عرصه خطا می دانم، این که روزنامه نگار حزبی باشی و آن را پنهان کنی بر خلاف اخلاق و منافع مردم است. مردم باید بدانند آثار چه کسانی را میخوانند؟ کسانی را که مستقل و منتقد قدرت هستند؟ یا کسانی را که مدافع قدرت سیاسی و یا به دنبال به قدرت رساندن یک حزب یا جناح خاص هستند.
روزنامه نگارانی که سودای مستقل بودن را در سر می پرورانند، گاه با مسائل پیچیده ای در دنیای روزنامه نگاری ایران روبه رو هستند. بی تعارف، این روزنامه نگاران به سختی و به ندرت روزنامه و یا نشریه ی مستقلی با معیارهای حرفه ای دنیا برای فعالیت کردن در آن پیدا می کنند. به قول دوستی خیلی که تلاش کنیم روزنامه ی نیمه مستقل پیدا کنیم نه تمام مستقل.
روزنامه نگارانی که سعی می کنند مستقل باشند، چاره ای ندارند جز این که در همین روزنامه های تا حدی مستقل کار کنند. این نوع روزنامه نگاران طی سال ها راه های خاص خود را برای تهیه ی گزارش های مستقل در این روزنامه ها پیدا کرده اند، گاه موفق بوده اند و گاه نیز تلاش هایشان به درهای بسته خورده است و سردبیران نیمه مستقل یا وابسته به احزاب، مطالب آن ها را از صفحه ی روزنامه های خود حذف می کنند و یا دست به سانسور آن می زنند. این روزنامه نگاران مستقل گاه به چاپ مطلب سانسور شده ی خود رضایت می دهند، شاید چون انتخاب دیگری ندارند؛ روزنامه ی مستقلی پیدا نمی کنند که مطالبشان را بدون سانسور چاپ کنند و با خودشان می گویند: “کاچی به از هیچی.”
این روزنامه نگاران مستقل و حرفه ای، گاه روزنامه برایشان صحنه ی مبارزه و جنگ می شود، جنگی تمام عیار با سردبیرانی که به آن ها اجازه نمی دهند مطالب انتقادی و افشاگرانه شان چاپ شود، آن ها گاه در این مبارزه پیروز می شوند و البته اغلب ناکام می مانند و این مبارزه ی دائمی یا به اخراج روزنامه نگار می انجامد یا به استعفای او.
اما هنوز هم روزنامه نگارانی با آرزوی مستقل ماندن در عرصه ی مطبوعات مانده اند که می گویند هر طور شده، حتی در ستون کوچکی از یک روزنامه، باید چراغ روزنامه نگاری مستقل را روشن نگاه داشت… آنها آرام و بدون هیاهو کار می کنند و از این که گاه می توانند سانسورهای سردبیران وابسته به قدرت را دور بزنند، به هیجان می آیند و خوشحال اند که هنوز کورسوی روزنامه نگاری مستقل گاه گاهی در گوشه ای از یک روزنامه ی نیمه مستقل یا غیرمستقل به جریان رسانه ای ایران نور می رساند.
ماهنامه خط و صلح: ژیلا بنی یعقوب