به طور معمول هویت و شخصیت انسان در دوران کودکی و تا زمان رسیدن به بلوغ- شکل میگیرد و سالهاست که طبق اصول علمی، ریشهی مشکلات انسانها را در کودکی آنها جستجو میکنند. خشونت علیه کودکان و هر نوع کودک آزاری میتواند به عنوان یکی از شدیدترین انواع خشونت قلمداد شود که میتواند جراحاتی پایدار را پدید آورد.
کودکانی که در میان خیابانها، محروم از سرپرست و محیط آموزشی مناسب و همراه با فشارها و محدودیتهای فراوان رشد میکنند، جزو آسیبپذیرترین کودکان هستند؛ این کودکان -چه پسر و چه دختر- که این روزها در بسیاری از مناطق باید با سرما و فشارهای شدیدتر جسمی نیز مقابله کنند، در معرض انواع و اقسام آسیبها و حتی آزارها و خشونتهای جنسی قرار دارند و تا به اینجا هنوز نتوانستهایم کار زیادی برای حل این مشکلات انجام دهیم.
هر چند آمار ثابت و دقیقی وجود ندارد اما جدیدترین آمارهای رسمی که توسط مراکز آمار ایران و نهادهای مسئول یا مرتبط یعنی بهزیستی، شهرداری و شورای شهر و غیره اعلام شده است، وجود بین هفت تا بیست هزار کودک کار در تهران را تایید کردهاند. این در حالی است که ان.جی.او ها، جمعیتها و مراکز غیردولتی فعال در زمینهی کودکان کار از تعداد بالاتری خبر میدهند که البته متفاوت بودن فاکتورهای آماری، یکی از علل این اختلاف است.
اما خشونت چیست؟ خشونت میتواند به شکلهای ملموسی نظیر سیلی زدن یا وادار کردن کودک به انجام هر کاری همراه با زور و ارعاب و یا در شکلهای دیگر و پنهانی خشونت، نظیر: تحقیر، بی توجهی، گرسنگی دادن و غیره اعمال شود که هر چند عوارض نوع دوم مانند خشونت و برخورد مستقیم فیزیکی، قابل مشاهده نیست اما اثر مشابهی در روح و روان کودک دارد.
گاهی مشاهده میشود که برخی از مردم، به عنوان مثال بعضی رانندگان یا مغازه داران و اهل کسب که از یک طرف این کودکان را مزاحم کسب و کار و زندگی خود میبینند و از طرف دیگر به این نکته علم دارند که این کودکان از پشتیبانی قانونی و حقوقی برخوردار نیستند، به راحتی این کودکان را مورد توهین، تحقیر، خشونت فیزیکی و یا حتی تحقیر یا آزار جنسی قرار میدهند. در موارد دیگر این کودکان توسط افرادی که به مشکلات و ناهنجاریهای جنسی و روحی مبتلا هستند، مورد سوءاستفاده و یا تجاوز قرار میگیرند، بدون آنکه راهی برای پیگرد وجود داشته باشد؛ خصوصا که غالب این موارد گزارش و ثبت نمیشوند. حتی امکان دارد که کودک به علت عدم بلوغ یا عدم شناخت نسبت به ماهیت اتفاقی که تجربه کرده است و یا حتی برای جلوگیری از به خطر افتادن و از دست ندادن جایگاهش در میان جمع کودکان همسن یا بزرگتر که در کنار او کار میکنند، و یا از ترس تنبیه و مورادی از این دست، از ابراز و بیان آن هم خودداری کند. مسلماً میدانید که تاخیر در افشا شدن آزارها و سوءاستفادههای جنسی در مورد کودکانی که در شرایط معمولتری قرار دارند نیز مسئلهای طبیعی محسوب میشود.
در اینجا باید توجه داشت که وقتی گفته میشود “آزار جنسی” یا “سوءاستفادهی جنسی”، لزوماً به معنای تجاوز نیست و میتواند به شیوههای مختلفی دیده شود. آزار جنسی به هر رفتار و عملی گفته میشود که با ماهیت غیر انسانی و همراه با ضربه زدن به جسم یا شخصیت قربانی و در شکل روابط و رفتارهای جنسی باشد. تحقیر و آزار جنسی ممکن است تنها به شکل کلامی باشد یا به هر شکل دیگر که تعریف و توضیح آنها طولانی و تخصصی است. در هر صورت اثر هر نوع آزار جنسی در کودکان بسیار عمیق خواهد بود.
کودکان بی سرپرست و بدسرپرستی که در خیابانها کار میکنند، مجبور هستند که بسیار زودتر از دیگر همسن و سالان خود بزرگ شوند! خشونت علیه این کودکان تا حدی عادی شده است و خود من نیز شخصاً شاهد موارد زیادی بودهام که یک راننده، یا مغازهدار، یک رهگذر و حتی کارتن خواب یا دستفروشی بزرگسال به دلایل مختلف، به عنوان مثال بعد از سماجت این کودکان در فروش اجناسشان یا پاک کردن شیشهی یک خودرو یا حتی به علت نشستن در محلی نامناسب و مشاهدهی دعواهای کودکانه و شنیدن سر و صدای بلند این کودکان، به راحتی کودکی را مورد فحاشیهای رکیک یا حتی ضرب و شتم قرار میدهند؛ و بعضاً اتفاق میافتد که کودک بزرگتر یا کسی که سرپرست کودکان است و میخواهد آنها را به خانه یا محل استراحتشان ببرد، ناگهان میگوید “یکی از دخترها نیست!”… فاجعه به همین راحتی اتفاق میافتد و شاهد مواردی بودم که برادر که خود نیز مشغول کار و دستفروشی بوده، سراسیمه دنبال خواهرش میگردد. بعد از چند ساعت و یا گاهی پس از چند روز دختر گمشده باز میگردد اما صحبتی از آنچه گذشته نمیکند. در موارد دیگر، راننده سعی در سوار کردن دختربچه میکند اما پس از بلند شدن صدای جیغ و گریهی آن دختربچه و حضور پسرهای بزرگتر، منصرف میشود و محل را ترک میکند. از طرف دیگر در موردهایی وحشتناکتر خانواده یا اطرافیان کودک، عمداً و به قصد درآمد بالاتر کودک را تحت سوءاستفاده قرار میدهند.
مشاهدات و اتفاقات ناگوار زیاد است اما بیان همهی آنها نه دردی را دوا و نه از تکرار اینگونه مسائل جلوگیری میکند. حل هر معضل اجتماعی نیاز به تصمیم و حمایت جمعی و اقدام دارد. این که چند درصد این کودکان ایرانی هستند و چند درصد مهاجر یا از اتباع غیرقانونی هم، تغییری در صورت مسئله ایجاد نمیکند و نمیتواند هویت انسانی و حقوق این کودکان را زیر سوال ببرد. اینجاست که باید از مردم و از مجموعهها و نهادهای مسئول درخواست یاری نموده و توقع پاسخ مثبت داشته باشیم. اهدای پول نقد به یک کودک بدسرپرست، کمکی به زندگی او نمیکند و حتی میتواند شرایطش را بدتر کرده یا باعث ترویج کار کودک شود، اما لااقل میتوانیم همهی کودکان را برابر بدانیم و با رفتاری مناسب در کنار آنها باشیم.
هر شهروندی که قصد کمک به این کودکان را داشته باشد، میتواند از راه یک تحقیق مختصر یا جستجوی اینترنتی با سازمانها و جمعیتهای فعال در این زمینه و مراکز بهزیستی آشنا شود و بدون اینکه زمان زیادی صرف کند، وظیفهی انسانی خود را انجام دهد و سهم مهمی در این حرکت جمعی داشته باشد.
در پایان باید خاطر نشان کرد که حرکات سمبلیک و سطحی که از سر ترحم و توسط برخی افراد و جمعیتها انجام میشود نیز میتواند باعث ادامه یافتن این معضلات شود. مبارزهی ریشهای با این معضل، خصوصاً از طریق آموزش و فرهنگ سازی چیزی است که نیاز امروز ما است. همینطور باید در نظر داشت که آموزش مسائل جنسی و اجتماعی به کودکانی که بیشتر در معرض فشار و آسیب قرار دارند، میتواند مانع بسیاری از اتفاقات شود. زمان زیادی برای نجات یک کودک خیابانی وجود ندارد؛ پس از آنکه خشونت خیابانها او را به جنون برساند یا به بیماریهای سخت و پیشرفتهی روحی و جسمی دچار شود، کار ما بسیار سخت و یا حتی غیرممکن میگردد. پس همین حالا شروع کنید؛ وظیفهی شما بسیار آسان خواهد بود.
ماهنامه خط و صلح: سعید حسین زاده موحد