ماهنامه خط صلح – شاید بتوان گفت ضروریترین اقدامی که باید برای یک کارتن خواب و یا جمعیتی از این افراد انجام داد، قائل شدن حق زندگی و شهروندی دقیقاً به مانند دیگر شهروندان است. بی خانمان و کارتن خواب هم درست مانند یک انسان و یک شهروند عادی در کنار حق داشتن سر پناه و خوراک مناسب، بسیاری دیگر از حقها از جمله حق تحصیل و البته زاد و ولد و تشکیل خانواده را باید داشته باشد.
نگرشی که معتقد است برای جلوگیری از آسیبهای ناشی از پدیدهی بی خانمانی بر جامعه باید بی خانمانها را عقیم کرد، از آنجایی مورد نکوهش قرار میگیرد که انگار این جمعیت را به مثابه زایده و یا حتی دملهای چرکینی بر اندام یکدست و صاف جامعه میدانند که باید آنها را ترکاند و از بین برد.
بحران کارتن خوابی در ایران گسترده است. بررسیها نشان از آن دارد که تنها بر اساس آمارهای رسمی حدود ۱۵ هزار کارتن خواب فقط در تهران داریم. اگر معتقد هستید که آمارهای واقعی بسیار بیشتر از اینهاست من با شما مخالفتی ندارم.
از سوی دیگر اعتیاد و فقر دو عامل مهم بروز پدیدهی کارتن خوابی معرفی شده است. چنان که مثلاً در همین شهر تهران حدود ۸۰ درصد کارتن خوابها را معتادها تشکیل میدهند. این مسئله نشان میدهد که برای پاسخگویی به نیازهای آنها از قبیل سرپناه و خوراک و پوشاک مناسب، باید به بیماری اعتیاد آنها نیز در ارائهی خدمات فوری دقت شود.
در اختیار قرار دادن سرنگ بهداشتی برای جلوگیری از انتقال ویروس اچ.آی.وی یکی از فوریترین نیازهاست. رسیدگیها در این مورد به گونهای است که اخیراً معاون وزیر بهداشت، بعد از گذشت سالها از بروز پدیدهی کارتن خوابی و گسترش آن دربارهی چگونگی ارائهی خدمات به افراد کارتنخواب میگوید که بر اساس دستور مقامات بالای کشور تازه از اسفند سال گذشته در تهران این افراد شناسایی و جمعآوری شدند و قرار شده شهرداری مراکزی را برای دادن غذا و لباس به آنها ایجاد کند و در عین حال وزارت بهداشت نیز وظیفهی آموزش و ارائهی خدمات بهداشتی به آنها را بر عهده گرفته است. وظیفهای که معلوم نیست چقدر از آن عملی شده است. تازه همین خدمات رسانی دیر هم فقط در پایتخت ایجاد شده است.
با این وجود ولی در غیاب یک دولت کارآمد، این نهادهای مدنی فعال در زمینهی آسیبهای اجتماعی هستند که باید نقش رساندن سرنگ پاکیزه به کارتن خوابهای معتاد را بر عهده بگیرند؛ این نیازمند درک درست جامعه از معتاد و برقرار کردن ارتباط درست با اوست.
از آن سو نیز در مورد اسکان موقت کارتن خوابها در ایران ما با یک توفیق اجباری رو به رو هستیم: توفیقی که البته تا کنون از آن بهرهی ناچیزی برده شده است. در ایران طبق آخرین آمارها حدود ۷۲ هزار مسجد وجود دارد. این بدان معناست که به ازای هر هزار نفر، در کشور یک مسجد وجود دارد. شهر تهران به تنهایی دارای ۱۹۴۱ مسجد است. این در حالی است که در همین شهر تهران تنها ۴ مرکز دائمی اسکان بی خانمانها وجود دارد. هر چند با حجم بالای کارتن خوابها نمیتوان امیدوار بود تمام آنها بتوانند در مساجد اسکان پیدا کنند ولی میتوان بخش قابل توجهی را -دستکم در فصل سرد سال و در شرایطی که دولت امکان ایجاد امکانات جدیدی ندارد-، در این اماکن مذهبی اسکان داد. امکانی که البته با کج سلیقگی و توجیهات مبهم مسئولان فعلاً عملی نشده است.
زنان کارتن خواب؛ بحران مضاعف
از سوی دیگر تمام عواملی که باعث رفتن مردان به سمت اعتیاد میشود، در مورد زنان مضاعف است؛ از ۱۵ هزار کارتن خواب و بی خانمان تهران، ۱۵ درصد را زنان تشکیل میدهند. یعنی اگر بیکاری و فقدان قدرت اقتصادی یکی از عواملی است که باعث میشود مردان به سمت اعتیاد بروند، در مورد زنان نکتهی بسیار مهمی که مطرح است این است که زنان در جامعهی ما، امکان اشتغال کمتری دارند و معمولاً تحت تکفل پدر یا همسر خود هستند. حال اگر به دلایلی این دو حامی مالی را از دست دهند و مادر آنها هم به عنوان یک زن سرپرست خانوار قدرت تامین زندگی فرزندانش را نداشته باشد، زن برای تامین خواستههای خود دچار آسیبهای مختلفی خواهد شد. همین شرایط خانوادگی و نداشتن پشتوانههای مالی اتفاقاً انگیزهی زن کارتن خواب را برای ترک اعتیاد و بازگشت به زنگ عادی ناچیز میکند. گو اینکه حتی بسیاری از زنان کارتن خواب پس از ترک اعتیاد، از آنجا که شرایط مناسبی از نظر خانوادگی و شغلی نداشتهاند، دوباره به رویه کارتن خوابی خود بازگشتهاند.
دربارهی راهکارهای فوری کمک به زنان کارتن خواب، همان راههایی که برای مردان کارتن خواب میتوان در نظر گرفت برای ایشان هم میتواند عملی شود. با این تفاوت که ترکیب “زن کارتن خواب معتاد” در جامعهی ما با انواع انگها و دشنامها رو به رو است که خدمات رسانی به او را، هم برای تودهی مردم و هم برای نهادهای مدنی به شدت سخت میکند. چنان که بسیاری از نهادهای فعال در این زمینه در روند کمک به زنان کارتن خواب به دلیل همین مشکلات از صحنه خارج شدند.
یک دریغ
در جوامع توسعه یافته بسیاری از نقشها از جمله کمک رسانی به اقشار آسیب دیده را مردم و نهادهای مدنی بر عهده میگیرند. برای نمونه در زمینهی کمک به بی خانمانها در کنار امکانات بهداشتی و اقامتی دولت، این نهادهای مدنی و مردم هستند که با ارائهی کمکهای تخصصی پزشکی رایگان و ایجاد خوابگاهها و پخش وعدههای غذایی ساده به زندگی بهتر آنها کمک میکنند. در کشور ما اما به دلیل بزرگی دیرینهی دولت و عادت به دریافت خدمات از حاکمیت، رشد این دست حرکات با کندی رو به رو است. از آن سو نیز بی کفایتی حاکمیت در این زمینه بحران بی خانمانها را تا سر حد گور خوابی عمیق کرده است.