شماره جدید |
دوستان و آشناهایش خواهد آمد… در تعطیلات نوروز ۱۳۸۹ اما مهندس میرحسین موسوی و دکتر زهرا رهنورد با مهسا امرآبادی همسر روزنامه نگار زندانی دیدار داشتند و ضمن دلجویی از او و دیگر اعضای خانوادهاش، آرزوی آزادی هرچه سریعتر این روزنامهنگار در بند کردند.مهسا امرآبادی نیز در مراسم عید دیدنی با سید محمد خاتمی گزارشی از وضعیت همسر در بند خود داد. این در حالی بود که در ۱۸ فروردین ۱۳۸۹ محمد شریف در گفتوگو با خبرنگار حقوقی ایسنا اعلام کرد حکم قطعی مسعود باستانی تا به حال صادر و ابلاغ نشده است. ده تن از نویسندگان و شاعران برجستهی کشور از جمله: سیمین بهبهانی، علی اشرف درویشیان، محمد شمس لنگرودی، حافظ موسوی، بابک احمدی، سید علی صالحی، پوران فرخزاد، شهلا لاهیجی، شهاب مقربین و منیرو روانی پور در نامهای خواستار آزادی مسعود باستانی شدند. در این نامه نوشته شده: نمی توانیم ناخشنودی خود را از عدم آزادی مسعود باستانی روزنامه نگار و نویسنده ای که در طول سال های فعالیت خود خدمات زیادی را به ادبیات و فرهنگ این مرز و بوم انجام داده است ابراز نکنیم.. مسعود باستانی بیست و دوم اردیبهشت ماه روز تولدش را نیز در حالی در زندان رجایی شهر گذراند که فشارها و تهدیدها و عدم اجازهی مرخصی هنوز ادامه داشت. خانواده باستانی به همراه سایر خانوادههای زندانیان سیاسی و دوستداران وی، سالروز تولد مسعود را گرامی داشتند تا بگویند هرچند عزیزانشان در بند هستند اما تنها نیستند و خانوادهای به وسعت تمام زندانیان سبز دارند. در این روز بسیاری از دوستان و خانوادههای دیگر زندانیان به ملاقات مهسا به خانهی مشترک آنها رفتند تا یاد مسعود را زنده نگهدارند.. اما هدیهی تولد مسعود باستانی از سوی شعبه ۳۶ دادگاه تجدیدنظر استان تهران تایید حکم دادگاه بدوی و محکومیت قطعی مسعود باستانی به ۶ سال حبس تعزیری و ۳۴ میلیون تومان جزای نقدی بود که در روز جمعه ۲۴ اردیبهشت ۱۳۸۹ اعلام شد. در این زمان خبرها از رجایی شهر حاکی از انتقال مسعود باستانی به دارالقرآن زندان بود؛ با تغییر مداوم سلولها و محل نگهداری باز هم فشار بر این روزنامهنگار زندانی فزونی یافت. از سوی دیگر خبر میرسد که مسعود از دندان درد رنج می کشد و در همین حال دادستان تهران همچنان با مرخصی وی مخالفت می کرد. حال یک سال از زندانی شدن مسعود باستانی میگذشت. و جلو گیری از مرخصی استعلاجی و قانونی مسعود باستانی موجب بروز مشکلات حاد برای درمان فک و دندان او شده بود. از دیگر سو ایراد اتهامهای بیاساس و فشارهای غیرقانونی دیگر بر مسعود باستانی و پیرامون او همچنان ادامه داشت؛ در ماه رمضان سال ۸۹ و در حاشیهی نمایشگاه قرآنی سیدی موسوم به جنگ نرم توسط نهادی نامشخص تهیه و توزیع شد که در این سیدی بخشهایی از دادگاه مسعود باستانی ـ که خود توسط صدا و سیما بهشکل گزینشی منتشر شده بود ـ بهشکل گزینشی، منتشر شده بود! چنانچه اشاره شد محاکمهی مسعود باستانی، با وجود اتهامات مطبوعاتی، به شکل غیرقانونی بهجای دادگاه مطبوعات با حضور هیات منصفه، در دادگاه عمومی و انقلاب برگزار شد. و متهم حتا از پخش علنی اعترافات خود در دادگاه خبر نداشته و از همان آغاز مورد سوءاستفادهی دستگاههای امنیتی و قضایی قرار گرفت. تازه در این زمان بود که پرده از برخی فشارهایی که پیش از دادگاه و در جریان بازداشت و زندان بر مسعود باستانی رفته بود برداشته شد. پیش از دادگاه در دوران بازجویی از مسعود باستانی با نگهداری طولانی مدت در سلول انفرادی با چشمبند و تحت فشار قرار دادن او و ایراد و اعمال شکنجههایی مانند: کتکزدن، فحاشی متناوب، فشردن گلو و ایجاد حالت خفگی در وی، اعدام مصنوعی، کوبیدن سر به دیوار در حین بازجویی و…آزار داده و تحت فشار به اعتراف مجبور کرده بودند. مسعود باستانی، بیش از هشتاد روز از یکسال نخست زنداناش را در سلول انفرادی بهسر برده بود. مسعود باستانی نوروز ۱۳۹۰ و سیوسومین سالروز تولدش را نیز در اردیبهشت ماه امسال، یعنی حدود ۷۸۰ روز را در زندان گذرانده است و همچنان در وضعیتی بد و غیر انسانی و بدون حقوق اولیه هر زندانی از حق مرخصی معمولی که حتی برای مجرمان خطرناک نیز گاهی ارائه میشود، محروم است. او به دلیل شرایط نامناسب و غیر بهداشتی در زندان دچار عفونت دندان و فک شده و به گفتهی مسئولان رجایی شهر آنجا امکانات لازم برای درمان این بیماری وجود ندارد و برای درمان باید به خارج زندان منتقل شود. اما با وجود تشدید بیماریهای دهان و دندان باستانی و دستور مقامات قضایی که منجر به معاینهی وی توسط پزشکی قانونی و صدور گواهی بیماری هم شدهاست، همچنان با مرخصی وی مخالفت میشود. و سایر فشارها مانند عدم امکان تماس تلفنی و… نیز ادامه دارد. تا جایی که چند ماه پیش در جریان یکی از ملاقاتهای زندانیان سیاسی زندان رجایی شهر با خانوادههای خود، مسعود باستانی از سوی ماموران زندان در برابر چشمان همسر و مادرش مورد ضرب و شتم قرار میگیرد. و یکی از سربازهای زندان اقدام به کوبیدن سر این زندانی سیاسی به دیوار سالن ملاقات میکند! که در پی آن حال مسعود باستانی بههم خورده و وی را برای رادیولوژی و سیتیاسکن به بیمارستانی در کرج منتقل میکنند. خوشبختانه این ضرب و جرح وحشیانه منجر به صدمهدیدگی خاصی نمیشود. اما مسعود باستانی روزنامهنگار جوان ایرانی، همچنان به جرم نوشتن و پرداختن به حرفهاش در زندانی دوردست و تحت فشاراست. جوانی که باید آزاد میبود تا آنطور که شایسته و بایسته است با اطلاعرسانی به مردم در جهت پیشرفت و آبادانی کشوری که دوستاش میدارد، خدمت کند. آنچه پس از ۲۲ خرداد سال ۱۳۸۸ در کشور رخ داد نه یک مساله داخلی نظام سیاسی کشور و هیات حاکمه که یک موضوع تاریخی و ملی است وبا در زندان ماندن عدهای مانند مسعود باستانی و دیگر روزنامه نگاران و اعمال فشار و شکنجه و تبعید غیرقانونی به وی، نه جلو رخدادی گرفته میشود و نه خیری رخ خواهد داد. لازم است با اندکی درایت و آینده اندیشی، با آزاد ساختن زندانیان سیاسی و بیگناه مانند مسعود باستانی، که تنها به جرم نوشتن و اندیشین در زندان و تحت فشار بهسر میبرند، فضای باز سیاسی و اجتماعی و فرهنگی را در کشور برقرار کرده تا همهی ایرانیان بتوانند با هم و در کنار هم در این کشور هنوز زیبا، زندگی کنند. پ.ن: این مقاله نخست در صفحهی فیس بوک مسعود باستانی را آزاد کنید، با عنوان: «وقایع نگاری بازداشت و زندان یک روزنامهنگار: مسعود باستانی» منتشر شده و سپس با اندکی ویرایش در سایتهای کلمه و جرس نیز باز نشر یافت. |