ارتباط با ما

اطلاعیه و پیامها لینک ها

درباره آزادگی

مقالات

شماره جدید

 بایگانی

مسئله ملی  و فدرالیسم

ملا حسنی

شماره جدید

حقوق بشر

دانشجو

 

منبع. سالانه 300 هزار نفر در جاده‌های کشور کشته و مجروح می‌شوند که با کم کردن 24 هزار کشته از این رقم، 276 هزار نفر نیز هر ساله بر اثر تصادفات جاده‌ای مجروح می‌شوند.منبع. در طی ۳۲ سالی که از وقوع انقلاب در کشور می‌گذرد تعداد کشته‌های رانندگی به بيش از ۸۰۰ هزار نفر کشته و هشت تا ۹ ميليون نفر مصدوم می‌رسد که بیش از آمار کشته شدگان جنگ هشت ساله می باشد. در اين مدت بر اثر اين تصادفات ۴۳۶ هزار نفر راننده به زندان افتاده‌اند. روزنامه مردم‌سالاری نوشته بود در هر ۲۴ دقيقه يک نفر در ايران بر اثر تصادفات رانندگی جان خود را از دست می‌دهد. منبع . اگرچه آمار مردان اسیب دیده دراین میان دردسترس نیست ولی شواهد مربوط به حضور مردان در رانندگی، گواهینامه رانندگی، و مسافرت های شهری و بین شهری حاکی است که نرخ مرگ و میر مردان بیش از زنان می باشد. بطوریکه برپایه گزارش سازمان پزشکی قانونی کشور در چهار ماه اول سال 1390، هفت هزار و 23 نفر در حوادث رانندگی، جان خود را از دست دادند که از این بین پنج هزار و 456 نفر از کشته شدگان حوادث رانندگی مرد و یکهزار و 567 نفر نیز زن بوده اند که معادل تقریبا 4 برابر زنان بوده است. منبع.
پدری در بحران!: درکنار اشتغال مضاعف مردان در خانواده برای تامین معاش خانوار از یکسو و ضریب آسیب پذیری بیشتر مردان در مصایب اجتماعی و نارسایی های فیزیکی/اجتماعی نظیر تصادفات و عارضه های قلبی و مغزی، بنظر میرسد نقش پدران خواه از نظر حضور فیزیکی در تربیت فرزندان و خواه از نظر تربیتی و الگو سازی در این تربیت بشدت روبه کاهش است। دراین میان نقش مادران بطور طبیعی افزایش یافته و پدر مانند رویایی است که کودکان بوسه احتمالی وی را در صبحگاهان و شامگاهان در خواب شیرین حس میکنند! در چنین فضایی طبیعی است بسرعت نقش پدری در نهاد خانواده کاهش یافته و کودکان بدون این نقش به جامعه پذیری می پردازند.
همسری در بحران! از دیگر عواقب سلسله مذکور این است که زنان در خانواده نیز نقش و حضور همسر مرد را روز بروز کمرنگ تر حس کرده و در واقع با مردی همسری میکنند که عمدتا حضور فیزیکی نداشته و در وقت حضور نیز توان گفتمان، ارتباط زناشویی، تربیت، همنشینی و تفریح خانوادگی را ندارد. در چنین بستری بی سبب نیست نظام خانواده روبه فروپاشی می گراید. در این موقعیت زنان از بستر زناشویی ناکام برآمده و از مردهمسر خویش متمتع نمی شوند و پر بیراه نیست اگر بسوی معشوق های توانمند دیگر تمایل بیابند.
جمع بندی: مردانگی در بحران: باتوجه به مروری که بر وضعیت مردان در جامعه ایران صورت گرفت، بنظر میرسد مردانه بودن ساختها و نهاد ها و نمادهای اجتماعی و اقتصادی درایران بگونه ای است که نه تنها زنان مهمترین آسیب های اجتماعی و اقتصادی را متحمل می شوند بلکه خود مردان در بسیاری شاخص ها بیشترین قربانی ساختار مردسالاری هستند که مدتهاست بسود آنان نمی گردد. مردان و مردانگی ناشی از ساختارهای کهن و سنتی مردگرایی در مناسبات اجتماعی امروزه با فشارهای مضاعف بر مردان از یکسو و افزایش آگاهی های اجتماعی زنان از سوی دیگر بشدت مورد چالش قرار گرفته است. به بیان دیگر میتوان چنین بیان داشت که در جامعه مردان بدون زنان در ایران امروز، مردانگی نیز دستخوش تشتت و بی هنجاری شده است که قربانیان اصلی آن خود مردان و دیگر ارکان نهاد خانواده و نهادهای دیگر اجتماعی هستند. ازاینرو بنظر میرسد بسود مردان جامعه است که با همیاری در نقش یابی و حضور بیشتر زنان در عرصه های مختلف اجتماعی و اقتصادی، زمینه مشارکت بیشتر زنان را فراهم ساخته و ضمن تامین حقوق برابر برای آنان، در مسیر سالم سازی جامعه انسانی متشکل از تعادل مناسبات بین زن و مرد گام بر دارند.
 

و حکایت همچنان باقی ست!

مینا انتظاری       ایمیل:  mina.entezari@yahoo.com

بیست و سه سال پیش در همین ایام همبند عزیزم "رقیه اکبری" بعد از تحمل هفت سال زندان، به جرم دفاع از هویت سیاسی و شرف انسانی خود، به همراه هزاران انسان شریف و آزاده دیگر، مظلومانه در زندان اوین به دار شقاوت آویخته شد. همزمان دخترک خردسال او "مهناز" کوچولو بر "ساقه تابیده کنف" جوانه شد و حالا همچون درختی از چنگل مقاومت مردم، در کسوت یک رزمنده آزادی در شهر اشرف به سر میبرد.

وقتی "طناب بدستان" تبهکار رقیه و دیگر زندانیان سیاسی دلاور را قتل عام میکردند، تا مدتهای مدیدی محافل بین المللی مسئول و قدرتهای جهانی مدعی دموکراسی، همچون قدرت مداران و صاحب منصبان آنروزی در داخل کشور و مدعیان کنونی دگراندیشی در خارج از کشور، هیچ کدام هیچ چیز ندیدند و هیچ نگفتند. امروز اما در شرابطی که "مهناز" و یارانش در معرض یک قتل عام دیگر قرار دارند ، مسئله "اشرف" تبدیل به یکی از بحث برانگیزترین و حساس ترین موضوعات انسانی و سیاسی در بین جامعه ایرانی و در سطح رسانه های جهانی گردیده است. راستی چرا؟

بدیهی ست که بنا بر قانونمندی های علمی جامعه شناختی و تجربیات عام تاریخی، در روند کنونی مبارزات سیاسی-اجتماعی مردم ایران، همچون دیگر مقاطع تاریخی مسیر تکاملی جوامع بشری، هرگونه تغییر و تحول محتمل و در چشم انداز، بطور اجتناب ناپذیری ریشه در تحولات و رویدادهای پشت سر دارند.... این روزها سالگرد کشتار بزرگ و قتل عام تابستان ۶۷ میباشد... تابستان داغ و سوزانی که با فتوای جلاد دوران، فصل سیاه درو کردن یاس ها و غارت گلها شد... و برای من داغ جانگداز از دست دادن صدها تن از بهترین یاران و همبندان دلاورم که همگی در آن "فاجعه ملی" سربردار شدند، هنوز همچون زخمی کهنه و خون چکان بر جسم و جانم آتش میزند... در واقع کابوس واقعی برای نسل من از هفت سال قبلتر از آن
 

قبلی

برگشت

بعدی