اطلاعیه و پیامها | لینک ها | مقالات | بایگانی |
شماره جدید |
در خدمت حاکمیت خود به کار گرفت. توتسی ها به نورچشمی های کولونیالیستها بدل شدند و هوتوها به نژاد پست تر. توتسی ها لقب «سیاهان سفید» را دریافت کردند تا این تمایز نژادی دائمی شود. ریشه قتل عامهای بعدی در این دوران ریخته شد. اما این تمام ماجرا نیست. سؤال این است که چرا در سال 1994 این قتل عام اتفاق افتاد؟ چرا در تمام سالهای بعد از استقلال (1963 یا 64 ، دقیقاً نمی دانم) چنین وقایعی اتفاق نیفتاد؟ به این دلیل خیلی ساده که دهه های 60 و 70 قرن بیست، دهه های امید برای آفریقای سیاه بود. تاریخ آفریقا در این دوره را قوام نکرومه ها و پاتریس لومومبا ها رقم می زدند. دقیقاً همین «سوسیالیسم آفریقائی» بود که غرب با تمام قوا به مقابله با آن برخاست. با به قتل رساندن لومومبا توسط مزدوران بلژیکی، راههای همین سوسیالیسم آفریقائی بود که بسته می شد. امری که بر متن توازن قوای دوران جنگ سرد به قطب بندی هر چه بیشتر مبارزات سیاسی در قاره آفریقا بین جریان افراطی طرفدار غرب با محوریت رژیم آپارتاید آفریقای جنوبی و جنبشهای چپگرای طرفدار شوروی انجامید. هر چه بود، در این سالها خبری از کشتار نژادی و قبیلهای نبود.
دور کشتار های قبیلهای و نژادی بعد از فروپاشی دیوار برلین شروع شد و علت پایهای آن هم تعرض قدرتهای جدید – به طور مشخص آمریکا - به مناطق نفوذ قدرتهای استعماری قدیم – به طور مشخص فرانسه – بود. از این دوره به بعد بود که جنگهای نژادی و قبیلهای در آفریقا اوج گرفت. اگر خوب دقت کنی میبینی که در مرکز این تحولات مناطق معروف به فرانکوفون قرار دارد که امروز توسط دولتهای پرو آمریکائی از قبیل اوگاندا محاصره شده اند. جنگهای نژادی و قبیلهای را خود حضرات راه انداختند، قبیله ها و «نژادها» را خود حضرات دمکراسی های غربی مسلح کردند، الماسهای معادن را خود حضرات از «شورشیان» این کشور و آن کشور خریدند. فاجعه رواندا آشی بود که خود آنان پختند. (من فیلم هتل رواندا را ندیده ام. رفیقی که این فیلم را دیده بود تعریف میکرد که حتی شمشیرهایی که هوتوها با آن به قتل عام توتسی ها پرداختند تماماً آکبند از جعبه بودند و وارداتی از یک کشور اروپائی). این بچه را خود آنان داخل آب انداختند. حالا میخواهند که ازشان متشکر هم باشیم که دادگاه بررسی جنایت علیه بشریت را برای رواندا راه انداخته اند. پانصد سال تمام است که نظام مسلط بر جهان معاصر بشریت را از فاجعهای به فاجعهای دیگر هل می دهد، تازه میخواهند ازشان ممنون هم باشیم. ماجرای لیبی هم همین است. میگویند قذافی دیوانه است و مردم خود را قتل عام خواهد کرد. پس لازم است که بالهای آهنین میراژ و لافال و استیلت را بر فراز لیبی به پرواز درآورد. (نمی دانم متوجه شدی یا نه؟ درست در همان روزها محسن سازگارا هم مقالهای نوشت و مدعی شد که احمدی نژاد دیوانه است و باید تحت درمان قرار بگیرد. گمان نمیکنم که اعلام دیوانگی احمدی نژاد از جانب این خودفروش درست در روزهای حمله به لیبی تصادفی باشد. برعکس، سناریوی معینی را تداعی می کند). آیا این حقیقت است؟ حقیقت این است که غرب برای نجات مردم لیبی وارد عمل شده است؟ فلاش بک: دسامبر 2010. قیام در تونس آغاز شده است و روز به روز بر دامنه آن افزوده می شود. دولت فرانسه که شاهد از بین رفتن یکی از مناطق نفوذ خود در قاره سیاه است، به دولت تونس پیشنهاد اعزام نیروی ضد شورش برای سرکوبی انقلاب می کند. انقلاب نان و آزادی پیشروی می کند. به کریسمس می رسیم. وزیر خارجه فرانسه سوار بر هواپیمای شخصی یکی از بستگان بن علی به مسافرت کریسمس میرود و در خود مسافرت هم معامله ای ناقابل را با یکی از بستگان خود جوش می زند. دو هفته بعد بن علی سقوط میکند و کمی بعد از آن هم مبارک. فرانسه بر صندلی اتهام حمایت از دیکتاتورها نشسته است. گراند ناسیون گند زده است. سارکوزی پفیوز وارد عمل میشود و نه تنها به دیکتاتور لیبی، بلکه به همه دیکتاتورهای جهان و منطقه اعلام جنگ می کند. این روند وقایع است. در جاهای دیگر هم کم یا بیش همین است. انگلیس و آمریکا و دیگران هم همینطور. تکلیف برلوسکونی جاکش هم روشن است که تا دیروز واسطگی فاحشه ای را میکرد که فامیل مبارک بود. اینها ناجیان مردم لیبی اند؟ نه. دخالت اینها در لیبی برای بازسازی ایدئولوژی ورشکسته خودشان است. برای نجات مشروعیت از دست رفته خودشان است. منافع امپریالیستی هم به جای خود که به نظرم با گذشت هر روز از ادامه جنگ ابعاد آشکارتری به خود می گیرد. حقیقتاً راست می گویی. تمام بنیان دفاع از حقوق بشرشان به هم میریزد و این هم یعنی فروپاشی سلطه ایدئولوژیک «دمکراسی غربی»، یعنی عریان شدن چهره واقعی مناسبات مبتنی بر سرمایه. تصور قتل عام مردم لیبی توسط قذافی البته تصوری دهشتناک است. اما حقیقتاً آنهایی که ظاهراً جلو این قتل عام را میخواهند بگیرند چه خواهئد کرد؟ حالا که صحبت از این تراژدی انسانی به میان آمد، باید این سؤال را هم در مقابل طرفداران این دخالتگری «هومانیستی» طرح کنیم که هزینه انسانی عملیات آقایان جامعه جهانی چه خواهد بود؟ هنوز زود است که بیلانش را بدهیم. اما فقط به یک مورد اشاره کنیم بد نیست. از زمان تحریم دولت عراق بعد از تهاجم به کویت تا سرنگونی دولت صدام بیش از یک میلیون کودک در اثر عواقب تحریمها جان خود را از دست دادند و از زمان سرنگونی صدام تا امروز بین 100187 تا 109463 نفر غیرنظامی به قتل رسیده اند. (آخرین آمارسایت معتبر بادی کانت). در مورد لیبی هم باش تا صبح دولتت بدمد. ... عزیز، میبینی که این اختلاف نظرهایی جزئی نیست که بتوان به سادگی از آن عبور کرد. این که چرا چنین دیدگاههایی در ایران مدافعانی هم مییابد موضوعی است که امیدوارم در نامههای بعدی بیشتر به آن بپردازیم. نهم آوریل2011 منبع:سایت امید
|