اطلاعیه و پیامها | لینک ها | مقالات | شماره جدید |
بایگانی |
|
گذری بر تاريخ کنترل رسانه ها در ایران مسعود بهنود آغاز به کار مرکز فيلترينگ اينترنت برای بستن راه ورود آزادانه به بزرگراه مجازی اطلاعاتی جهان، و محدود نگاه داشتن دسترسی به اينترنت برای کاربران ايرانی آخرين حلقه از مجموعه ای است که از اواخر قرن نوزدهم با ورود هر رسانه تازه در ايران به کار گرفته شده است.به تعبير يک روزنامه نگار ايرانی هزينه ای که حکومت های ايرانی در يک و نيم قرن گذشته برای محافظت از چشم و گوش مردم ايران به کار گرفته اند، چندان زيادست که بار سنگينی را بر دوش بودجه عمومی اين کشور گذاشته است.
در خبرها آمده است که پايگاه تازه فيلترينگی که بزودی در ايران شروع به کار می کند قابليت شناسائی کاربران و ذخيره تمام اطلاعات آن ها را خواهد داشت و عملا راه را برای استفاده از سايت هائی که توسط حکومت غيرمجاز شناخته می شوند به روی کاربران می بندد. گرچه کارشناسان فن معتقدند مرکزی که به هزينه ای کلان به وجود آمده به سرعت در مقابل به بازار آمدن روش های تازه فيلترشکن بی فايده خواهد شد و به سرنوشت بقيه امکانات و قوانينی دچار می شود که در مقاطع مختلف به همين منظور خريداری و تجهيز شده اند. اول : تلگرام اولين وسيله ارتباط جمعی که در اختيار مردم قرار گرفت تلگراف بود که از نيمه سلطنت ناصرالدين شاه قاجار تبديل به اداره ای شد و به دستور شاه، تلگرافچی ها (تحت نظر مخبرالدوله وزير) مامور شدند که مطالب تلگرام ها را بخوانند و آن ها را "مخالف منويات عاليه ملوکانه و شرع مقدس" و در عين حال باعث "تشويق اذهان و ترويج منکر" می شود، مخابره نکنند. بعدا قرار شد نسخه ای از اين تلگرام ها در اختيار حکومت قرار گيرد و نويسندگان آن ها به دارالحکومه معرفی شوند برای تاديب. در دوران ناصرالدين شاه تلگرافچی ها مامور بودند مطالب تلگرام ها را بخوانند در سال های بعد با قرار گرفتن امور مطبوعه جات در مسووليت وزارت انطباعات ( به رياست محمدحسن خان اعتماد السطنه) امر سانسور کتب و مطبوعه ها هم در اختياز همان وزارت قرار گرفت و حتی وقتی از طريق پست "بعض نوشته جات ضاله" مانند روزنامه قانون و عروه الوثقی برای چند نفری در ايران رسيد، شاه علاوه بر وزارت انطباعات، کنت دو مونت رييس پليس را مامور کرد که جلو ورود نشريات را بگيرد. اين قرار تا مرگ اعتماد السطنه و ترور ناصرالدين شاه (هر دو در سال ۱۳۷۵ شمسی) برپا بود. تشکيلات "پوليس دارالخلافه" در عين حال نظارت بر امر شبنامه نويسان را هم به عهده داشت (که کم کم رواج می يافتند). ماموران هر صبح موظف بودند ديوارها را بپايند که مبادا با چسبيده شدن کاغذی بر آن مطالب مضر به حال سلطنت و ملت و شريعت به چشم مردم بنشيند. تعقيب و دستگيری نويسندگان هم از جمله وظايف اداره تامينات بود. با همه اين مواظبت ها، سرانجام امواج تحولات سياسی اروپا به ايران رسيد. يازده سال بعد از ترور ناصرالدين شاه انقلاب مشروطيت واقع شد. در اين فاصله ده ها اعلاميه و حکم شرعی و عرض حال رعيت از طريق تلگرافخانه ها مخابره می شد و مردم را به حقايق امور آشنا می کرد. از طرفی انواع کتب و نشريات فارسی از هند و استانبول و اروپا به ايران سرازير شده بود. شبنامه ها هم به سرعت برق و باد تهيه و منتشر می شدند. تعداد اين شبنامه ها تا سه هزار تخمين زده شده اند.با رسيدن اختراع گراهام بل به ايران، که در اولين سال های قرن بيستم قصر شاه و مرکز دولت برقرار شد و بعدا صد شماره به خانه بزرگان رسيد، با همان ترتيبی که در مورد تلگرافخانه ها معمول بود، اين بار اپراتور های تلفنخانه (که مامور وصل کردن ارتباطاتی بودند که هنوز خودکار نشده بود) نقش چشم و گوش حکومت را ايفا کردند و دست کم در مورد پرونده نصرت الدوله وزير مغضوب دوران رضاشاه آشکار گرديد که مامور تلفن به حدس و گمان درباره مکالمات فرزند فرمانفرما با مستاجر فرانسوی خود گزارشی داده که همين موجب دستگيری و قتل وی شد.بعد ها دولت با خارج کردن تلفن و پست از دست بخش خصوصی و اختصاص آن به دولت، نظارت بر مکالمات را ساده تر کرد و خودکار شدن تلفن های داخل و خارج و گسترش مبادلات پستی هم مانع از شنود و گشودها نشد تا جائی که سرانجام انقلاب ضد سلطنتی فرارسيد. و انقلابيون منع شنود و مکالمات مردم را وارد در قانون اساسی جديد کردند. گرچه به نظر نمی رسد اين منع محکم هم توانسته باشد به روند نظارت پايان دهد. راديو آمد همزمان با فرارسيدن جنگ جهانی دوم (۱۹۳۹-۱۹۴۵) وسيله تازه ای هم وارد شهرها شد. گيرنده های حجيم راديو، صداهای دور را به خانه ها رساند و عطش مردم برای دانستن اخبار جنگ را پاسخ داد اما باز هم بر نگرانی حکومت افزود. به همين جهت نظميه مامور شد اسامی دارندگان گيرنده راديو را فراهم کند و سه وارد کننده راديو مجبور شدند که نام و نشان هر خريدار را ثبت و به نظميه منتقل کنند. پاسبان ها ماموريت گرفتند، هنگام گشت های شبانه مراقب هر خانه ای باشند که راديو دارد و گزارش دهند که ساکنان خانه ( و ميهمانانشان که بايد صورت آن ها هم قيد می شد) کدام برنامه راديوئی را شنيده اند. بخش فارسی راديو بی بی سی سال ۱۳۱۹ رسما آغاز به کار کرد گزارش ماموران کم سواد نظميه در حالی که از پشت ديوار خانه ها، صدای پر خش خش راديوها را کنترل می کردند و بر آن اساس بايد تشخيص می دادند که ساکنان خانه کدام راديو را می شنوند، از جمله ديدنی ترين اسناد برای محققان تاريخ معاصرست. اما همين اندازه کنترل، حکومت را مطمئن می کرد که کمتر کسی در شهر مشغول شنيدن اخبار از راديو لندن است. گوش دادن به برنامه فارسی راديو برلين تنها راديو فارسی زبان ديگر در جائی ثبت نيست که موضوع نگرانی دولت رضاشاه بوده باشد. اولين ساعات روز سوم شهريور ۱۳۲۰، وقتی اسميرنف و بولارد سفيران روس و بريتانيا، نخست وزير (علی منصور) را از حمله نظامی متفقين به شمال و جنوب کشور باخبر کردند و او هم با زحمتی شاه را از خواب بيدار کرد، اما در گزارش ها هست که همان زمان خبر منتشر شده از راديو لندن در شهرها پيچيده بود و در حالی که شاه و وزيرانش مشغول گفتگو و چاره انديشی بودند، و پيش از آن که دستوری به واحدهای نظامی و دولتی مخابره شود، فرماندهان نظامی شهرهای شمالی خبر پخش شده از راديوهای خارجی را شنيده و آماده هزيمت به سوی مرکز شده بودند. در اين زمان با تاسيس فرستنده راديو ايران، برنامه های به زبان فارسی از انحصار راديوهای برلن و لندن (بی بی سی) خارج شده بود |