اطلاعیه و پیامها | لینک ها | مقالات | شماره جدید |
بایگانی |
از این مسایل و به صورتِ جدی معتقدند که سیاستِ تنشزاییِ احمدینژاد ایران را ویران خواهد کرد. من تصور میکنم که بسیاری از نُخبگانِ جمهوری اسلامی و بهویژه بسیاری از اصولگرایان در مورد احمدینژاد در یک رویدربایستی گرفتار آمدهاند! زیرا کسانی که با گرایشِ انقلابی و ارزشی، هاشمی رفسنجانی و هشت سال دورانِ سازندگی و نیز سیدمحمد خاتمی و هشت سال دورانِ اصلاحطلبی را نقد کرده و سخت کوبیدهاند و پس از مدتها تلاش برای تضمینِ بقای جمهوری اسلامی، به رؤیای حکومتی با ساختارِ سیاسیِ یکدست (تکحزبی) دست یافتهاند، امروز میپندارند که اگر بخواهند برای حفظِ نظام در برابر خطر بزرگی به نام احمدینژاد متحد شوند و در مقابلِ او بایستند، در عمل خطِ بطلانی بر تفکر و عملکردِ گذشتۀ خویش و مُهرِ تأییدی بر عملکردِ 16 سالۀ محافظهکاران، کارگزاران، اصلاحطلبان و... خواهند زد. میپندارند که برخوردِ قهری با دولتِ نهم به معنای تأییدِ رؤسای جمهورِ سابق است که سالها زیرِ آماجِ انتقاد و اتهام و ناسزای چهرههای شاخصِ اصول گرایان بودهاند. اما اگر واقعاً همۀ احزاب و جریانهای سیاسی از جمله اصولگرایان و به ویژه سرسختترین مریدان و حامیانِ دیروزِ آقای احمدینژاد به این باور رسیدهاند که دیپلماسیِ بحرانسازیِ احمدینژاد و تمامیّتخواهیاش موجبِ فروپاشیِ ایران خواهد شد، آیا نباید و نمیتوانند برای همان آرمانهایی که بدان معتقدند، رویدربایستیها را کنار بگذارند و کمی واقعبینانهتر به وضعیتِ ایران نگاه کنند؟ اگر اصولگرایانِ حامیِ قالیباف و اصلاحطلبان بتوانند با یک ائتلافِ سازنده، گامهای مؤثری را در شورای شهر و شهرداری تهران در راستای خدمترسانی به مردم بردارند، احمدینژاد در عمل از گردونۀ قدرت حذف میگردد. مبرهن است که اگر نخبگانِ سیاسیِ دلسوزِ ایران فراجناحی عمل نکنند، دست از منفعتطلبیهای حزبی و جناحی برندارند و برای نجاتِ ایران، دیوار بلند و مستحکمی در برابر سیاستِ تنشزایی و بحرانسازیِ آقای احمدینژاد نسازند، ایران قربانیِ شهرتطلبی و تمامیّتخواهیِ آقای احمدینژاد و حامیانِ تندرواش خواهد شد و مواضعِ نامعقولِ دولتِ نهم، ایران را به سمتِ بحراني بس خطرناك سوق خواهد داد. فراتر از آشفتگیهای سیاسی و اجتماعیِ داخلی که محصولِ دورانِ کوتاهِ تصدیِ احمدینژاد بر مسندِ ریاست جمهوری میباشد، ناکامیها و شکستهای سختِ دولتِ نهم در دیپلماسیِ خارجیِ برای ایران بسیار گرانبار بوده است. بر خلافِ اظهارنظرهای طرفدارانِ رئیسجمهور از جمله خانم فاطمه رجبی مسئولِ ثناگوییِ دولتِ نهم، تصمیمگیریهای آقای احمدینژاد در دیپلماسیِ خارجی نه تنها عزتآفرین نبوده بلکه بسی خِفَتآفرین بوده، موجبِ ایجادِ بحرانهای بسیار جدّی برای ایران و سرشکستگیِ کشورمان در عرصۀ بینالمللی شده است. همچنین از منظر اقتصادی، اقداماتِ نابخردانه و غیرکارشناسیِ دولتِ نهم و شاهکارهای مدیرانِ ناکارآمد، ایران را در آستانۀ یک فروپاشیِ اقتصادی قرار داده است. همۀ نخبگان و کارشناسانِ سیاسی و اقتصادی نیک میدانند که آقای احمدینژاد و حامیانش هیچ استراتژی و برنامۀ مشخصی برای ادارۀ مملکت ندارند و همۀ تصمیماتِ دولت بر اساسِ رفتارهای پوپولیستی، هیجانی، احساسی و غیرحكیمانه قرار دارد و از افراد بسیار ضعیف، ناکارآمد و بعضاً متخلِف و کاسبکار در مشاغل و پُستهای حساسِِِ دولتی استفاده میشود! اما متاسفانه امروز همۀ نیازهای مبرمِ جامعه و تمامِ معضلات، مشکلات و بحرانهای داخلیِ ایران تحتالشعاع مسایل هستهای و آمریکا قرار گرفته است. آقای احمدینژاد و مدیرانش ادارۀ کشور را به شوخی گرفته و با سیاستِ تنشزاییِ خود، ایران را در آستانۀ بحرانهای بسیار جدی قرار دادهاند. ایرانیان سال بسیار سخت و دشواری را پیشِ روی دارند و مخاطراتِ بينالمللي در كنار اوضاع نابسامانِ اقتصادي، آيندهاي روشن را در چشمانداز ايرانيان تصوير نميكند. وضعیت کنونی طبقه کارگر و جنبش کارگری ایران منصور اسانلو 23 بهمن 1385 از پانزده سال پیش چرخه جدیدی در تاریخ بشری شکل گرفته است که ماحصل آن وضعیت کنونی طبقه کارگر جهان و به تبع آن در ایران است . با فروپاشی نظام اقتصاد جمعی در بخش مهمی از کره زمین و رفع تدریجی بسیاری از دستاوردهای آن از پیش پای گلوبالیزاسیون (globalisasion جهانی سازی) سرمایه داری ، حمله به دستاوردهای اجتماعی ، اقتصادی ، فرهنگی ، بهداشتی ، آموزشی طبقه کارگر در جهان با ابعاد بی سابقه ای گسترش یافت . و محو تدریجی دستاوردهای کارگران مثل حداقل ساعات کار ، قراردادهای رسمی و با پشتوانه کار و سپس در هم کوبش تشکیلات کارگری در برخی از کشورها ، تغییر موضع رهبران برخی نهادهای بین المللی کارگری ، پرورش روحیه فردگرایی به جای جمع گرایی و احساس مسئولیت جمعی و جهانی ، حذف بسیاری از یارانه های دولتی پیرامون بهداشت و بهزیستی و تحصیل و خوراک و مسکن کارگران و خانواده هایشان در چارچوب دستورالعمل گلوبالیزاسیون و خصوصی سازی (privatization) و اشاعه سیاسی نئولیبرالیسم در سراسر جهان شکل گرفت . در کشور ما با توجه به سرکوبی و حذف سندیکاهای مستقل و آزاد کارگری و نابودی سازمانها و تشکیلات دیگر کارگری عرصه اقتصاد ، سیاست و اجتماع کاملا" یکسویه در اختیار دولتی ها و اجراکنندگان دستورالعمل های صندوق بین المللی پول و بانک جهانی قرار گرفت که با لایه های سطحی و روکش های به ظاهر مذهبی و دینی بومی تزئین گردید.
در نبود نمایندگان واقعی طبقه کارگر در عرصه های مختلف اجتماعی ، وضعیت اجتماع شدیدا" دو قطبی گردید . با بی برنامگی کامل که بر امور سایه افکند و تبعیت از برنامه های خصوصی سازی بدون حضور سندیکاها و فدراسیون های آزاد و مستقل کارگری و بدون ایجاد پوشش امنیت اقتصادی – اجتماعی برای بیکاران، بازنشستگان، بیماران، روستائیان و اقشار فرودست اجتماعی، طبقه کارگر با بحرانی عمیق و موحش روبرو شده است که در تاریخ ایران سابقه نداشته است . نرخ رشد بیکاری که به صورت فزاینده ای در حال افزایش است، پیش بردن سیاستهای اقتصادی (اقتصاددانان شیکاگو) حذف کمکهای یارانه ای ، وضعیت هر روز بدتری بوجود آورد . هجوم کالاهای ارزان قیمت و کم کیفیت از طریق قاچاق کالا و شصت و هشت اسکلهء بدون نظارت و دیگر سرپل های ورود کالاهای قاچاق مثل تولیدات چینی دیگر کشورهای آسیای جنوب شرقی ، پایین آوردن هزینه گمرکی بر کالاها ، تکیه دلالان بزرگ داخلی بر ورود کالا و جذب کمیسیون های میلیاردی و چند ده میلیونی ، آسیب های جبران ناپذیری بر پیکره صنعت کشور وارد کرد ، و سیاست خصوصی |