اطلاعیه و پیامها | لینک ها | مقالات |
بایگانی |
کشتار تاريخی ارامنه به نقل از: انديشه جامعه زنانی بودند که کودکانی کوچک در آغوش داشتند، يا روزهای آخر بارداری را سپری میکردند، با اين همه همچون گلهای زير تازيانه به جلو رانده شدند. به سه مورد برخوردم که زنی در طول راه وضع حمل کرد، و به سبب بیرحمی گاریرانی که او را میبرد، بر اثر خون ريزی جان سپرد. عدهای از زنان چنان شکسته و درمانده بودند که نوزادان خود را در راه رها کردند. جنگ آلمان با اعمال وحشت و ويرانی در مناطق ناآشنا با جنگ همانند بلژيک صلحجو و فرانسهء صنعتی آغاز شد و به زودی زخمهای کهن از آن ميان سر برآوردند که التيام ناپذير مینمود. در حالی که مردم بالکان آخرين اميد خود به برادری را از دست داده بودند، حاکمان ترکيه در حاشيهء شرقی ميدان جنگ به يک تسويهء تاريخی با ارمنیها میانديشيدند. شايد ارمنیها کهنترين نژادی باشند که در آسيای غربی استقرار يافته بودند. موطن آنها کوههای پر پيچ و خمی است که از دريای مازندران تا دريای مديترانه و سياه ادامه دارد. قلمرو ارمنها نخستين مرکز تمدن جهانی بود که مسيحيت را به عنوان مذهب ملی برگزيد. ارمنها استعداد تجاری يهود را در اروپای شرقی دارا بودند و در کار توليد و تجارت با مهارت عمل میکردند. حدود 1 ميليون و 200 هزار نفر (در حدود 8% کل جمعيت امپراتوری) ارمنی در ترکيه زندگی میکردند که وضعشان هرگز رشکآور نبود. با آنان همانند نژادی تابع رفتار میشد. حق حمل اسلحه را نداشتند و در کشوری بیقانون، ترحمبرانگيز مینمودند. با اين حال حيات تجارت کشور در دست آنان بود و سهم عمدهای از ثروت مملکت به آنها تعلق داشت.نخستين کشتار تاريخی ارامنه در 1895 ، 1896 توسط سلطان عبدالحميد به وقوع پيوست. او در اين کشتار، قبايل کرد را به عنوان مبارزان حميديه به کار گرفت. پس از سرنگونی عبدالحميد در سال 1908، کميتهء اتحاد و پيشرفت قانون اساسی را بر پايهء حقوق مدنی يکسان برای شهروندان عثمانی اعلام کرد. اما اميد به روزهای بهتر چندان نپاييد. در اين ميان قتل عام آدانا پيش آمد و شد لکهء سياهی در پروندهء ترکهای جوان. اما فاجعهء اصلی هنوز در راه بود. جنگ جهانی اول آغاز شده بود. ترکهای جوان، شايد با احساس خطر از وجود ارامنهء همکيش با دشمن در پشت جبهه و يا شايد بر اساس يک نقشهء تاريخی برای محو يک ملت (آن گونه که ارامنه میگويند) در يک فرصت تاريخی، قتل عام ارامنه را در ابعادی وسيع آغاز کردند. توجيه آنها، همکاری ارامنه با دشمن بود. مثلاً در 28 سپتامبر 1916 در کنگرهء حزب اتحاد و ترقی عنوان شد که عدهای از ارامنه که شامل نمايندگان مجلس نيز بودند، به روسها ملحق شدند. به گفتهء آنها بورژوا-ناسيوناليستهای حزب داشناک، که در پشت جبههء عثمانیها بودند، با حمله به انبار مهمات و ضرب و شتم درجهداران، به قتل و کشتار ترکها روی آوردند و به همين دليل دولت ناچار شد آنها را از مناطق جنگی دور کند. ضيا گوکالب يکی از نظريهپردازان پان تورانيزم که عضو کميتهء مرکزی حزب اتحاد و ترقی نيز بود در ماه می 1919 در برابر دادگاه گفت: به ملت ما تهمت نزنيد، در ترکيه کشتار ارامنه صورت نگرفته، بلکه کشتار متقابل ترک و ارمنی به وقوع پيوست. آنها از پشت به ما حمله کردند و ما ناچار شديم به ضدحمله بپردازيم.در حقيقت اين نگرش نسبت به کشتار، به سياست رسمی تبديل شد. اما چيزی از واقعيتهای فاجعه نکاست. در حالی که بنا به ادعای ارامنه بيش از 1 ميليون نفر در جريان آن فاجعه به قتل رسيدند، ترکها رقم را بسيار پايينتر ذکر میکنند. وقايعنويس ترک، صلاحی سوئيل ارقام ارائه شده توسط وقايعنگاران عثمانی را فاقد اعتبار میداند و با استناد به آمار و ارقام سفارت فرانسه و انگليس که به موجب آن ارامنهء ساکن ترکيه در سالهای 1900 ، 1914، 1 ميليون و 300 هزار نفر ذکر شد و از اين تعداد 913 هزار نفر در آناتولی سکونت داشتند، در حين جا به جايی سالهای 1914 ، 1915، حدود 200 الی 300 هزار نفر کشته شدند. منابع فرانسوی تلفات را نيم ميليون میدانند.وگنر انساندوست آلمانی که خود شاهد کشتار بود طی نامهای به ويلسون رئيسجمهور وقت آمريکا مینويسد: از ارامنهای که بيش از 2000 سال ساکن مناطق بومی خود بودهاند، از تمامی اطراف و اکناف اين امپراتوری از بخشهای صحرايی مناطق کوهستانی تا سواحل دريای مرمره و سرابهای نخلستانی جنوب، به بيابانهای غيرمسکونی رانده شدند. توجيه اين عمل آنان نياز به جا به جايی ارامنه، صرف نظر از هر چيز، به استهزاء گرفتن احساسات انسانی است، آنان در واقع مردان را به صورت گروهی میکشتند. آنان اين مردان را با طناب و زنجير به همبستند و به رودخانه میافکندند و يا از صخرههای بلند به زير پرتاب میکردند. زنان و کودکان را در حراجیها به فروش میرساندند. سالخوردگان و نوجوانان را با ضربات کشنده به کار اجباری وامیداشتند. ولی به اينها هم قانع نمیشئند. با دستان کثيف خود، اين ملت را از رهبران و سران خود محروم و در هر ساعت از روز مستقيم از رختخواب بيرون کشانيده و نيمه برهنه به جادههای مرگ راندند.کودکان با چشمان اشکآلود میمردند، مردان خود را از صخرهها به پايين پرتاب میکردند، مادران کودکان خود را به چاههای آب میافکندند، زنان آبستن سرود خوانان خود را به امواج فرات میسپردند، آنها به هر طريقی که ممکن بود، از بين میرفتند. من بیچارگانی را ديدم که مدفوع خود را میخوردند، زنانی را ديدم که اجساد کودکانشان را میپختند، دخترانی را که بدن گرم مادران خود را میشکافتند تا از درون رودههایشان سکههايی را که از وحشت ژاندارمهای دزد بلعيده بودند، بيرون بکشند. وگنر ادامه میدهد که در تعقيب حوادث خونين دورهء جنگ، حملات جنگی در قره کليسا و الکساندروپول و سپس در سال 1921 قتل و فجايع پامباک، سامسون، در سال 1922 آخرين دور کشتارها و آوارهسازیها در ناحيهءآنکارا به وقوع پيوست. در اين افشاگریها نويسنده به حوادث غمانگيز ازمير جايگاه خاصی را اختصاص میدهد. شايان ذکر است که قدمت سکونت ارامنه در ازمير به بيش از هشت قرن میرسد. آنان عمدتاً در محلات ارامنه، کنار رودخانه و ساحل سنگی اقامت داشتهاند و دارای چهار کليسا و يک بيمارستان ملی بودهاند. ارامنهء ازمير نقش چشمگير و قابل توجهی در زندگی اقتصادی و اجتماعی شهر داشتهاند. صنعتگران، طلافروشان، چيتبافان، ساعتسازان، ابريشمبافان و تجار ارمنی ازمير شهرت جهانی داشتند. ارامنهء روستانشين اطراف ازمير نيز به کار پرورش باغات و تامين ميوهجات مشغول بودهاند. ازمير همچنين يکی از مراکز مهم فرهنگ و تمدن ارمنی بوده است. از نيمهء دوم قرن هجدهم به بعد کتب و نشريات ارمنی زبان متعددی در ازمير به چاپ رسيدهاند. مدرسهء مسروپيان، |