اطلاعیه و پیامها | لینک ها | مقالات |
بایگانی |
(برای متن کامل اين اعلاميه نگ: نشريهء شمارهء ۱۵، کميتهء برای دفاع از حقوق بشر و پيشبرد آن در ايران، پاريس، ۲۱ مهر ۱۳۵۷، ص. ۳۹ـ ۲۳۷). بالاخره که چه؟ يعنی آتش زدن سينما خوب است و پسنديده. تا به حال هم «جوانان مسلمان» سينماها را آتش زدهاند و کسی هم نسوخته و اين بار هم اگر کسی سوخته نقصير رزمی است و اگر نه... حکومتيان همچنان میگويند که کار، کار مذهبيان است، با اينکه به نوشتهء خبرنگاران روزنامهء فرانسوی ليبراسيون کمکم تغيير لحنی در گفتههای برخی از مسئولان بلندپايه و نوشتههای مطبوعات رسمی به چشم میخورد (۲۴ اوت ۱۹۷۸). هر چند که روز سه شنبه ژورنال دو تهران، روزنامهء فرانسوی زبان مؤسسهء اطلاعات، باز هم مینويسد که «پنج تروريست به جنايت خود اعتراف کردهاند». اما در آبادان اکنون ديگر زمان عزاست و تشييع و تدفين: «روز سه شنبه ده هزار نفری در مراسم خاکسپاری قربانيان سينما رکس شرکت داشتند:... مراسمی تحملناپذير و وحشتناک... دهها تن از خواهران، مادران و پدران از حال رفتند، همه، مردم خردهپای آبادان بودند و فرياد درد و خشم و کينه بر میآوردند... صبح پس از مراسم تدفين و عصر هم پس از نماز و در خروج از حسينيهء اصفهانيها چندين هزار تن به تظاهرات پرداختند. به ادارهء آب، نمايندگی روزنامهء کيهان و بانکهای ملی و صادرات حمله کردند، روزنامهء کيهان انگليسی نوشت: «صحنههای توحش به هنگام مراسم خاکسپاری»! در تهران صحبت از تغيير کابينه است: شريف امامی و يا نهاوندی» (ليبراسيون، ۲۴ اوت ۱۹۷۸ (دوم شهريور ۱۳۵۷). و روزنامهء کيهان فارسی (اول شهريور ۱۳۵۷) نوشت: «تظاهرات دهها هزار سوگوار در آبادان. گروهی از تظاهرکنندگان با پليس زد و خورد کردند. دريايی از اشک و گل در گورستان». روز پنجشنبه دوم شهريور مراسم شب هفت برگزار میشود. کيهان (پنج شهريور) مینويسد: «قرار بود مراسم شب هفت... روز جمعه برگزار شود اما به سبب تقارن اين روز با شهادت حضرت علیبنابيطالب (ع) و انجام آئين احياء، شب هفت يک روز زودتر (روز پنجشنبه) صورت گرفت و هزاران زن و مرد خوزستانی، پای پياده و در حالی که پرچمهای سياه با خود حمل میکردند راهی گورستان شدند...». خبرنگاران ليبراسيون هم هستند که مینويسند: «اين سوگی بزرگ و سياه، سوگی خاموش و بی نام است که بر همهء چهرههای گرفته و پر اندوه نقش بسته است. در فاصلهء بازار و سينما رکس و کوچههای مرکز آبادان، بيرقها و پارچههای سياه خانهها و مغازههای بسته را تزئين کرده است. ارتش در سر هر چهار راه هست. جلوی سينما، پاسبانها ايستادهاند. در مقابل خانههای کوتاهی كه آکنده از درد است؛ و خاصه درد و رنج زنان، همگی چادر سياه بر سر و نه چندان زياد در خيابانها» (ليبراسيون، ۲۷ـ ۲۶ اوت). «در شهر و بازار و در اين سوگ آرام و تأثرانگيز، هيچ کسی نيست که مطمئن نباشد که شهربانی شهر در اين فاجعه بی تقصير نيست...» (همانجا). «از تظاهرات عظيم صحبت شده است اما خروج از مساجد فقط يک صف دردناک از ناله و درد بود» (همانجا). جمعه صبح، سوم شهريور «ساعت پنج بامداد... عدهای از مردم آبادان به سينما رکس... هجوم بردند و با شکستن درهای سينما وارد سالن آن شدند... میخواستند بدانند جسدی در سالن باقی مانده است يانه؟...» نشانهء ديگری از بی اعتمادی به حاکمان. و روزنامه اضافه میکند «سينما رکس در حال حاضر در محاصرهء نيروهای انتظامی است» (کيهان، ۵ شهريور).
شنبه چهارم شهريور، مقارن ۲۱ رمضان است و در نتيجه شهر تعطيل است. ساعت دو و بيست دقيقهء بعد از ظهر، بازار جمشيدآباد آبادان طعمهء آتش میشود. خبرنگار کيهان مینويسد: «اين بازار يکی از قديمیترين بازارهای آبادان است و در آن مايحتاج روزانهء مردم آبادان فروخته میشده است». بازاری از کسبهای خردهپا. سرايدار و محافظ بازار میگويد: «حدود ۳۰۰ مغازه، دکهء چوبی و گاری دستی در بازار بوده که همگی در جريان حريق سوخته و خاکستر شده است». خبرنگار کيهان که اين گفته را نقل کرده است خود مینويسد: «۲۵۰ مغازه در حريق بزرگ آبادان سوخت» (کيهان، يکشنبه پنج شهريور). از ساعت هشت بعد از ظهر شنبه چهارم شهريور نيروهای ارتش و پليس خيابانهای اصلی آبادان را بستند و با اينکه حکومت نظامی اعلام نشده بود، مأموران مسلسل به دست اتومبيلهايی که قصد خروج از آبادان را داشتند ايست میدادند و بعد از بررسی سرنشينان داخل اتومبيل به آنها اجازهء حرکت داده میشد». معرفی عامل آتش سوزي دادخواهی در مورد آتشسوزی سينما رکس از اين پس از دو سو جداگانه و بالاستقلال دنبال میشود. از سويی بازماندگان قربانيان هستند که نه پيش از ۲۱ بهمن ۵۷ و نه پس از آن از پا نمینشينند. بی آنکه نه حاکمان قديم بازخواست ايشان را پاسخ دهند و نه حاکمان جديد ميل به گشودن اين پرونده داشته باشند. از سوی ديگر فردی است که همه جا مینشيند (خاصه پيش از ۲۱ بهمن) و به همه جا میرود (خاصه پس از بهمن ۵۷) و به هر در میکوبد تا «کردهء» خود را باز گويد و همکاران خود را هم معرفی کند. اما اين «موی دماغ مزاحم» را هم کسی وقعی نمینهد. در بعد از ظهر شنبه چهارم شهريور ۵۷ (۲۱رمضان) پس از دومين آتشسوزی بزرگ در آبادان؛ حريق بازار صفای جمشيدآباد، (در اين حريق از جمله تعميرگاه راديوی فرجالـله بذرکار، که بعدها نامش در قضيهء آتشسوزی سينما رکس بر سر زبانها افتاد، يکسره سوخت) است که جوانی بيکار و با سابقهء اعتياد به نام حسين تکبعلیزاده نزد دوستانش، خود را عامل آتش زدن سينما رکس معرفی میکند. او در مقابل ناباوری دوستانش میگويد «اين کار به توسط خودم و دو نفر ديگر انجام گرفته و از اينکه اينهمه انسان سوختند و از بين رفتند معذبم و نمیتوانم عذاب وجدان را تحمل کنم» (مسببين واقعی فاجعهء هولناک سينما رکس چه کسانی هستند؟، از زبان يک شاهد عينی، ۱۳۶۴، ص. ۷). دوستانش «در پاسخ به او میگويند مردم همه اين عمل را کار رژيم شاه میدانند و اين کار از توان تو خارج است». اما حسين تکبعلیزاده «اصرار دارد که من اين کار را کردهام. در جمع
|