اطلاعیه و پیامها | لینک ها |
بایگانی |
جوان و امثال وی و د رموقعیت وی مطیع و کورکورانه اجازه دهند دیگران برایش انتخاب کنند، باز به معنای 4 سال زوری و اجباری فرا گیری علم خواهد بود.اگر فرا گرفتنی اصولا در کار باشد! از هم اکنون واضح و مبرهن است که چنین جوانی در شغل و کار آینده خود نیزبه موفقیت چشم گیری نائل نخواهد آمد وخلاقیتی در آن رشته از خود بروز نخواهد داد. چرا وقتی همه میدانیم آموختن فرآیندی تدریجی است به این فکر نمی افتیم که ارزیابی آن نیز بایستی تدریجی صورت گیرد؟ چگونه امتحان کنکوردر عرض 2یا 3 ساعت میتواند توانا به سنجش 12 سال فرا گیری باشد؟ مدارس ایران و بالتبع معلمان آموزش غلط را از ابتدا به شرح زیر به شاگردان خود انتقال میدهند. نکته حائز اهمیت اینکه تا زمانی که آموزش و پرورش وپدران و مادران در دانش آموز و فرزند خود نه به مثابه یک انسان که بایستی استعدادهای چند گانه اش میدان رشد آزاد یابند ، بلکه صرفا بصورت نیروی کار نظر می کنند،همانند منطق سرمایه داری بدنبال حد اکثر سود آنهم از منظر خود و نه انتخاب فرزند و دانش آموزخواهند بود.در یک نظام اقتصادی بر این مبنا، تولید کننده به بازار و خریدار و به حد اکثر رساندن سود توجه دارد و نه الزاما تولیدی در راستای رفع نیازهای انسانی.معلمان ومدیران مدارس نیز از این امرمستثنی نیستند.بلکه مایلند شاگردانشان در کنکور بیشترین درصد قبولی را داشته باشند. کمتر مدیر مدرسه ای را می یابید که در تبلیغ مدرسه خود عنوان کند چه تعداد از شاگران مدرسه اش خوشبخت به معنای واقعی کلمه شده اند و انسانهایی سالم با شخصیتی استوار و مستقل بار آمده اند ،بلکه شاخصه اصلی در تبلیغ مدرسه درصد قبولی در کنکور است و بین مدارس مسابقه های رقابتی در این زمینه به رواج است.معلمی که مایل است شاگردانش در کنکور قبول شوند، مسلما با توجه به روشهای تست زنی که برای علم حکم سم را دارد، چنانچه به روشهای مبتنی بر ایجاد تفکر در شاگردان نیز قائل بوده است میبایستی آنها را رها و به روشهای شرطی متوسل گردد . یعنی اگر رسالت یک معلم این باشد که کوشش کند دانش آموزش بطور روز افزون ، خود جهت یاد گیری را تعیین کند و با اعتماد به ارزشمند بودن تجربه و اعتماد به توانایی خود ، فرا گیرد که در جهت رشد خود قدم بردارد و متکی به خود باشد و تکیه آموزش بر مساله ای باشد که باید شناخته و حل شود به نحوی که دانش آموز هنگام مواجهه با مساله ای به یاد گیری یپردازد تا آن را حل کند، تا بگاه ورود به کار و در مسئولیتهای شغلی ، با سهولت بیشتری از عهده حل مسائلی که پیش می آیند ،بر آید، چنین معلمی بر عکس تکیه را بر روی "موضوع " و یا "مطلبی " قرا ر میدهد که دانش آموزبایستی مطابق نظر معلم فرا گیردتا در کنکور قبول شود. و بدین سان است که روشهای غلط درس خواندن برای امتحان و کسب نمره در دانش آموز بر اثر تکرار نهادینه میشود. و تغییر این رفتار دیگر بسیار دیر و زحمت آفرین خواهد شد.حاصل این قبیل فرا گیریهای یک بار مصرف (فراگیری صرفا برای قبولی در امتحان)و روشهای تستی ، اغلب عجول و بی حوصله وسطحی و بدون دقت نظر بار آمدن دانش آموزان خواهد بود که حاصلش نیز بالمآل بیزاری از علم و محیط آموزشی است. آن اشتیاق و آسایش و طمانینه ای که فرا گیری آرام و بتدریج و پلکانی دانش در انسان میافریند و نیز باعث دوام دانش در حافظه گشته و بدل به شالوده ای ارزشمند برای کشف ناشناخته ها میگردد ، بدینسان از فضای آموزش و پرورش کشور رخت بر میبندد. اینجانب برای درک حس درونی دانش آموز در مواجه با 2 شیوه امتحانی ، از دختر و پسر خود جویا گردیدم که حس درونی شما وقتی در امتحانی مواجه با تست چهار جوابه میشوید و یا بر عکس سوالی را در جلو خود میبینید که بایستی کامل پاسخ دهید چگونه است ؟ و چه گونه این دو شیوه امتحان را ارزیابی میکنید؟ پاسخ آنها بدین گونه است : 1- چنانچه ازقبل بدانم که تست چهار جوابی انتظارم را میکشد( امری که د رمدارس آلمان رایج نیست)نا خود آگاه درس را عمیق نخواهم خواند چرا که میدانم برخی سوالات را حدسی پاسخ خواهم داد و بالاخره یک جواب صحیحی را در جلو خود خواهم دید که با تکیه به برخی دانسته های قبلی یافتن آن مشکل نخواهد بود. 2- در صورتی که با سوالی مواجه گردم که بایستی آن را بطور کامل خود پاسخ بگویم، مسلما نحوه آماده کردن خود بسیار با شیوه تستی فرق خواهد داشت. چرا که در مورد دوم هر یک جمله نگاشته شده من هم به خودم و هم به مصحح، خبر از میزان اطلاع من از آن فن و موضوع میدهد.و این امر یک بار وجدانی و اخلاقی دارد که هر دانش آموزی براحتی از زیر آن شانه خالی نخواهد کرد. 3- شیوه تستی بسیار ضد دانش است. چون اشتیاق تامل و تعمق در دانش را در انسان ایجاد نمیکند.بلکه حاوی یک نوع اجبار و زور نیز هست. و آن اینکه گویا جواب "صحیح" بی دخالت من امتحان دهنده به من تحمیل میگردد. 4- در صورتی که در شیوه دوم این من دانش آموزم که بایستی پاسخ صحیح را یافته وفرمول بندی کنم و در این زمینه اختیار و آزادی عمل دارم. 5- هم آماده کردن خود برای شیوه تستی و هم اجرایش مستلزم صرف وقت زیاد نیست. 6- شیوه آزاد تفکر و پاسخ گوی هم در مرحله آموختن و هم در اجرایش مستلزم صرف وقت و تامل است. شاید به علت سرعت زیاد که از مشخصه قرن کنونی است شیوه های تستی مرسوم شده است ولی به همان سرعت که آدمی برای شیوه تستی خود را آماده میکند، بهمان سرعت نیز آموخته از ذهن میرود. متاسفانه در ایران بدترین شیوه امتحان دهی یعنی شیوه تستی در مادر امتحانات یعنی کنکور رایج است. اضطرابی که کنکور در میان جوانان کشور و اعضای خانواده آنان بوجود می آورد، گاه تا مدتهای زیادی خانواده ها را فلج میسازد. وقتی هر دو جوانی که در صدر این نوشته نظراتشان را نقل کرده ام معتقدند که 2سال متوالی از سایر امور زندگی بریده بودند ،به معنای تعطیل کردن همه استعدادهایشان به قیمت یک محور است. اثرات روحی و روانی چنین بریدنی از زندگی به این زودی از بین رفتنی نیست. بار مسئولیت خسارات روحی وارد آمده بر دختر خانمی که در بهترین سالهای عمرش بعلت فشار بیش از حد ناشی از قبول نشدن در کنکور قصد خود کشی داشته است و برای بار دوم بیمارگشته است را چه کسی در سیستم آموزش و پرورش کشور متقبل میگردد؟ جالب توجه است که حتی سازمان سنجش کشور در توصيه هايي که قبل از کنکور 85 به داوطلبان ارائه کرده است تاکید کرده است که : در روزهاي باقيمانده تا کنکور سعي کنيد از قرار گرفتن در شرايط هيجاني پرهيز کنيد. از رفتن به مکان هاي پرهيجان نظير مکان ها ورزشي (استاديوم) يا مراسم بسيار شاد که هيجان شما را تشديد مي کند، دوري کنيد. از ديدن برنامه هاي خيلي شاد صرف نظر کنيد!" گویی جوانان این مرز و بوم برای مواجه شدن با ماتمی بنام کنکور از هر گونه شادی بایستی دور گردند. جالب توجه است که در نظام ولایت فقیه چشم انداز جالبی نیز از لحاظ آینده کاری برای فارع التحصیلان دانشگاهی وجود ندارد. وقتی بقول آقای دکتر فریبرز رییس دانا 30 درصد از ساکنان شهرها زیر خط فقر زندگی می کنند و از 28 میلیون جمعیت فعال کشور(به استثنای زنان خانه دار) 7/4 میلیون نفر بیکار هستندو وقتی آقای دکتر "مصطفي اقليما" عضو هيات علمي دانشگاه علوم بهزيستي و توانبخشي به داوطلبین کنکور توصیه میکند :" بهتر است داوطلبين در صورت عدم قبولي در کنکور به جاي گذراندن 4 سال در دانشگاه و بيکاري پس از آن، دو سال از عمرشان را به
|