اطلاعیه و پیامها | لینک ها | مقالات | بایگانی |
شماره جدید |
تاريخچه ی سياه حقوق انسان در ايران اسلامی نگین پوردلیر
به خوبى مى دانم كه طرفداران رژيم ايران تمام توانايى جنگى شان را جمع کرده تا اين سؤال را وارد كنند كه : امور داخلی ايران به توى فلسطينى چه ربطى دارد !؟ و الآن پيش جواب من اينست كه : براى اينكه ايران به عنوان يك دولت و نظام براى شما ( على الاقل ! ) يك الگوی والاست ، و بهترين جمهوری ست که خواستار و آرزومند صادر كردنش به تمامى اقطار عربى هستيد ، و من مى خواهم حقيقتهايى را از داخل ايران برايتان بياورم تا اندازه ى ظلم و طغيان و كشتارهايى كه اين رژيم بر عليه خلق ايرانى خودش روا مى دارد را ببينيم و ببينيد و با وجود اين ، آرزوى صادر كردنش برايمان را داريد! و در نتيجه به علم يقين برسيم كه ما به عنوان خلقهاى عربى محتاج به ظلم بيشتر از آنچه در آنيم، نيستيم! و از طرف ديگر ايران بوسيله ى نظام و رسانه هاى اعلامى اش هرگز دست از دخالت در امور فلسطينى و عربى برنداشته، از كوچکترين مسئله تا بزرگترينش، از سانحه ى معبر رفح گرفته تا جنگ بين حماس و نظام خودگردان فلسطين ، از كنفرانس أنابوليس تا ترور عماد مغنيه ، تا آن حد كه نائب وزير خارجه ى ايران علي رضا شيخ عطار اعلام كرد كه (( ايران و سوريه تصميم بر تشكيل يك گردهمايى مشترك در مورد ترور مغنيه هستند )) و به نقل از رسانه ى خبرى ايرانى ايرنا از قول شيخ عطار اين تصميم خلال تبادل نظرهاى بين وزير خارجه ى ايران منوچهر متکی و رهبريت دمشق ، گرفته شده است. پس برای چه ايران حق دارد در مورد قتل يك عربى بازجويى و تحقيق كند ولى نويسندگان عرب حق نداشته باشند دفتر سياه حقوق انسان در ايران را باز كنند و در اين ميان قتل و اعدام دهها اهوازى كه اهميتشان براى ملت اهوازكمتر از اهميت عماد مغنيه نزد حزب الله نيست؟!على الاقل آن انقلابيون اهوازى دستشان به كشتار هم وطنان عربى آلوده نبوده است بمانند عماد مغنيه و حزب الله در سال 1986 هنگام ربودن هواپيمای كويتي كه از بانكوك راهى كويت بود و جهتش را بسوي مشهد تغيير داده تا هواپيماربايان مسلح شده و سپس بسوی فرودگاه لارنکا ی قبرصی رفته تا دو جوان کويتی عبدالله الخالدی و خالد ايوب را با تيراندازى مستقيم بسوى سرهايشان ، به قتل رسانده و سپس جسد آن دو را وحشيانه در محيط باز فرودگاه انداخته ، عملى كه جز آن جلادان مورد حمايت ايران انجام نمى دهند.
پس چرا آنچه بر رژيم و رسانه هاى ايرانى حلال است بر ما نويسندگان عرب و در اين ميان فلسطينی حرام است!؟ پس ببينيم مهمترين صفحه هاى سياه در دفتر تاريخ شرم آور ايران چيست؟ و بيشترين اطلاعات وارده از منابع و مصدرهاى ايرانى و سازمانهاى جهانى حقوق انسان كه حقوق انسان را در تمام دنيا پيگيرى مى كنند ، آمده است. أولا: اعدامهاى فراوان در ميان اهوازى ها خلق اقليم عربى اشغال شده ى اهواز توسط ايران از سال 1925 تاكنون براى بدست آوردن آزادى و كرامت و استقلال ، دست از فعاليت برنداشته اند. و نظامهاى ايرانى از نظام شاهنشاهى گرفته تا نظام خمينی و خامنه ای با خلق محروم اهواز بصورت وحشيانه ى بى نظيرى برخورد داشته اند مخصوصاً با روشهاى اعدامهايى كه دهها نفر از اين حق طلبان را در بر گرفت كه آخرين اعدام شدگان ( زامل باوی ) در تاريخ 31 زانويه ى 2008 م بود.و بعد از آن حكومت ،اغلب افراد خانواده اش را دستگير كرد كه پدرش حاجی سالم باوی و 5 برادرش ( محسن و عماد و هانی و مسلم و اسد باوی ) بودند که به انواع مختلف شکنجه مورد تعذيب واقع شدند. .و در 14 فبراير 2007 م بدون محاكمه و هيچ دادگاهی، رژيم ايران، 4 اهوازي را اعدام كردند كه آنان: مهندس سعيد هميدان ، و معلم ريسان سواري و قاسم سلامات و ماجد البوغيش . ،و در 24 نوامبر سال 2006 م يك گروه که کمتر از 7 نفر نبودند اعدام شدند که بسيار مورد اعتراضات شديد در مناطق مختلف جهان شد ، زيرا اعدامهايشان به صورتهاى وحشيانه اى صورت يافت در حاليكه كمترين حقوق قانونى و مدنى از آنان سلب شده بود.و سخن از اعدام افراد، در ميان خلق اهواز به طول مى انجامد ، اضافه برپاکسازی نژادگرايانه درميان خلق اهواز، بصورتى كه شهروندان عرب را از مناطق عربى دور ساخته و در مناطق مختلف ايران منتشرشان مى كند تا به مرور زمان عربها از ديار اهواز عربى خود متشتت و پراکنده شده ، و با اعتراف و مراقبت تمامى سازمانهاى حقوق انسان مشخص شده كه عرب اهواز از استعمال زبان عربى شان جلوگيرى مى شود ، و هر كس كه شنيده شود در خانه يا خيابان به زبان عربى سخن مى گويد ، عقابش زندان است! و دليل واضح همين است كه حكومت ايران دستور به بستن دفتر تلوزيون الجزيره در آپريل 2005 داد زيرا اين تلوزيزن برنامه اى در باره ى فعاليتهاى نژادگرايانه ي حكومت ايران بر عليه عرب اهواز را منتشر ساخت . پس آيا با اين رژيم و فعاليتهايش مى شود همزيستى كرد!؟ و آيا اين همان نظامى ست كه عده اى آرزوى صادر كردنش را برايمان دارند!؟ ثانيا: به دار حلق آويز كردن در ايران به درجه ى بالايى رسيده است! اين همان عنوان خبرى ست كه بى بى سى منتشر كرد و ايلاف آن را در صبح 13 فبراير 2008 منتشر ساخت و در آن اطلاعات وحشتناكى از سازمان عفو بين الملل كه مى گويد ، سال 2006 در ايران 200 نفر بصورت حلق آويزاعدام شدند ، و اين عدد در سال 2007 م به 300 اضافه يافت ، و از شروع 2008 م تا روز نشر اين خبر 30 نفر حلق آويز به دار زده شدند ، و شيرين عبادى كه يك مدافع حقوق انسان است و جايزه ى نوبل دريافت داشته از قطع دستان و ساق نيز كه در اقليم بلوچستان رخ داده، سخن آورده و اين كه اين نوع ارتفاع عدد اعدامها در ايران نشانه ى يك هدف سياسى ست تا مردم را به وحشت انداخته و از هر نوع انتقاد به حكومت خود دارى شود. آيا براستى اين همان الگوى مناسبى ست كه عده اى مى خواهند آنرا بسوى ما صادر كنند!؟ ثالثا: انتخابات در ايران بر حسب ميل حكومت دينى ست! در هر عرف دمكراسى و و مردمى جهان ، انتخابات حق هر شهروند است .و اين عرف و عادت در بيشتر كشورهاى جهان معمول است بجز در جمهورى ايران اسلامى! براى اينكه رهبرى دينى امام خامنه اى ست كه فرمان مى دهد چه کسى حق شرکت در انتخابات دارد! و بهمين دليل اجازه ى شركت كسى كه مخالف آنان است را نمى دهد . نوه ى امام خمينى ( حسن خمينى ) انتقاد شديدى بر آنان كرد و بهمين خاطر او را از شركت در انتخابات محروم كردند زيرا ا واز تدخل سپاهيان در انتخابات برحذر داشت مخصوصاً بعد از اينكه صلاحيت 2400 نفر رد شد كه مراقبين اوضاع ايران معتقدند كه اين ادامه ى ممانعت 1400 نفر بقيه است كه قصد شركت در انتخابات داشتند! و |