اطلاعیه و پیامها | لینک ها | بایگانی |
شماره جدید |
میگویند مشت نمونه خروار است و بنا به ادعای برخی از رسانههای آمریکائی، دولت این کشور بودجهای معادل 400 میلیون دلار را برای سرنگونی رژیم اسلامی اختصاص داده است. آیا بسیاری از کانالهای رادیوئی و تلویزیونی که امروزه در انیران فعالاند، میتوانستند بدون دریافت کمکهای مالی از دولتهای امپریالیستی به فعالیت خود ادامه دهند؟ آیا سازمان مجاهدین خلق میتوانست بدون دریافت چنین پولهائی «تظاهرات 7000 یا 70000 نفری»!!! در پاریس بر پا کند؟ آیا دریادار احمد مدنی خود اقرار نکرد که از «سیا» پول گرفته است؟ آیا مخارج «کنفرانسهای لندن، برلین و پاریس» با پولهای «موساد» و «سیا» و با شرکت آقایانی چون منشه امیر اسرائیلی و تیمرمن آمریکائی که در وابستگیشان بهسازمانهای امنیتی این دو کشور کمترین تردیدی نمیتوان داشت، تشکیل نشدند؟ و... سه دیگر آن که بکارگیری «جنبش سکولار ایران» از سوی این سه منتقد گمراهکننده است، زیرا ناشفاف و مهآلود است. میدانیم که در گذشته بخشی از جنبش چپ ایران در کوران انقلاب 1357 بههواداری از جنبش دینی به رهبری آیتالله خمینی برخاست، زیرا این جنبش را همچون خود، مخالف امپریالیسم میدانست. برخی از رهبران همین چپ زمانی که خمینی در نوفل لوشاتو فرانسه بود، به دیدار او رفتند و چمباتمه در برابر او نشستند. برخی از همین سازمانهای «چپ» همچون حزب توده، حزب رنجبران و یا سازمان فدائیان- اکثریت در دفاع از حکومت اسلامی بهمثابه حکومتی «ضد امپریالیست» سنگ تمام گذاشتند. اما تجربه باید به این سازمانها و «چپ»های ضد امپریالیسم میآموخت که خمینی از مواضع پیشاسرمایهداری و ضد مدرنیته با امپریالیسم آمریکا مخالف بود، زیرا میپنداشت که میتوان در ایران ساختارهای سیاسی دوران پیامبر اسلام را بازسازی کرد. علاوه بر این، هر جنبش سکولاری در پی تحقق حکومتی سکولار است، اما تجربیات تاریخی بهما میآموزند که هر حکومت سکولاری دارای سرشت دمکراتیک نیست. در تمامی کشورهای «سوسیالیسم واقعأ موجود» که دارای دولتهای سکولار بودند، از آزادیهای فردی و نهادهای دمکراتیک نشانی نبود. هم اینک نیز در چین، کشوری که از نقطهنظر انکشاف مناسبات سرمایهداری در دوران سرمایهداری منچستریسم سده نوزده انگلستان بسر میبرد و در آن «حزب کمونیست» حکومت تکحزبی خود را حاکم ساخته است، با دولتی روبهرو میشویم که سکولار، اما استبدادی است. همچنین در بیشتر کشورهای جهان که به «جهان سوم» تعلق دارند، با حکومتهای سکولار استبدادی روبهرو میشویم. بنابراین بکارگیری اصطلاح «جنبش سکولار ایران» هنوز روشن نمیسازد که با کدام لایه از نیروهای سکولار سر و کار داریم، لایههای هوادار حکومت دمکراتیک یا نظامهای استبدادی. با توجه به این پیشتاریخ، اینک عدهای که میخواهند زمینه را برای «اتحاد بزرگ» نیروهای ضد ولایت فقیه آماده سازند، از واژه «سکولار» بهره میگیرند و افشاءگریهای مرا در این مورد که عدهای ساواکی و شاهالهی در پی تصرف «جبهه ملی» در انیران هستند تا بتوانند آن را بهابزار سیاستهای وابستهگرایانه خویش بدل سازند، توهین به «جنبش سکولار» ایران میپندارند، زیرا بیم دارند که چنین «توهینی» سبب کندی شتاب روند «اتحاد بزرگ» گردد. نیروی سکولار نیروئی است که میخواهد نهادهای دولت و دین از هم جدا باشند و ارزشهای دینی شالوده قوانین مدنی را تشکیل ندهند، زیرا ارزشهای دینی ارزشهائی الهی هستند که برای همه انسانها و برای همه زمانها صادر شدهاند و در نتیجه تغییرناپذیرند، در حالی که ارزشهای نهفته در قوانین مدنی باید از سرشتی تغییریابنده برخوردار باشند. در جوامع سکولار با توجه به دگرگونیهای اجتماعی، اقتصادی و سیاسی، مردم باید حق تغییر قوانینی را داشته باشند که دست و پا گیر گشتهاند و دیگر جوابگوی وضعیت نوین نیستند. البته «انجمن آیندهنگر» همچون برخی دیگر از هواداران «اتحاد بزرگ نیروهای سکولار» در هیچیک از نوشتههای خود روشن نساخته در پی «اتحاد» کدام بخش از نیروهای سکولار ایران است. در ایران با نیروهای سکولار گوناگونی روبروئیم. بخشی از این نیروها از چپهای رنگارنگی تشکیل شده است که در پی تحقق «دیکتاتوری پرولتاریا» از نوع لنینی و استالینی آن است. بخش دیگری را هواداران رژیم شکستخورده پهلوی تشکیل میدهند که خواهان بازگشت آن خاندان فاسد و دیکتاتور به ایرانند. بخشی دیگر از نیروهائی که اینک خود را متعلق به بخش نیروهای دمکرات- سکولار ایران جا میزنند، در آغاز انقلاب هوادار سفت و سخت دینگرائی بودند و تا کنون نیز در هیچ جائی ننوشتهاند که چه تحولی سبب شد تا آنها از هواداری تحقق حکومت دینی- اسلامی دست بردارند و به هواداران سفت و سخت حکومت سکولار بدل شوند. همچنین تا کنون ندیده و نخواندهام کسانی که تا دیروز هوادار دیکتاتوری پرولتاریا بودند، چرا و بهچه دلیلی اینک تغییر موضع دادهاند و هوادار «جهان نو با ارزشهای نو» گشتهاند. آیا «اتحاد بزرگ» از چنین نیروهای «سکولاری» گرهی از مشکلات فراوان مردم ایران خواهد گشود؟ آیا نیروهای سکولار هوادار دمکراسی در «اتحاد» با نیروهای سکولار ضد دمکراتیک جاده صافکن نیروهای سکولار ضد دمکراتیکی نخواهند گشت که هدفشان دستیابی به قدرت سیاسی است؟ آیا نیروهای سکولار ضددمکراتیک پس از کسب قدرت سیاسی و برخورداری از پشتیبانی امپریالیسم آمریکا و متحدینش، بخش نیروهای سکولار هوادار دمکراسی، یعنی متحدین مرحلهای خود را سرکوب و نابود نخواهند نمود؟ آیا چنین «اتحادی» نیروهای سکولار هوادار دمکراسی را به مرغی بدل نخواهد ساخت که در عروسی و عزا سرش را از تن میکنند؟ بنابراین استفاده از ترکیباتی چون «جنبش سکولار ایران» تلاشی است در جهت مهآلوده و ناشفاف ساختن اتحاد با نیروهای سکولار ضد دمکراتیک. کسانی که کنفرانسهای برلین، لندن و پاریس را تشکیل دادند، درست با همین نظریهپردازی کوشیدند «جبهه نیروهای سکولار» را سازماندهی کنند که در آن هم شاهالهیها حضور داشتند و هم کسانی که در گذشته در سازمانهای جبهه ملی خارج از کشور فعال بودند، بعدأ به جنبش چریکی ایران پیوستند و امروز با منشه امیر و تیمرمن برای رهائی ایران از چنگال حکومت ولایت فقیه پالوده میخورند. چهار دیگر آن که این سه تن مرا متهم ساختهاند که کورش زعیم «که یکی از پرکارترین کوشندگان و اعضای رهبری جبهه ملی ایران است» را عامل «نفوذ غیرمصدقیها در جبهه ملی» نامیدهام (4). نخست آن که پرکاری یک رهبر سیاسی دلیلی بر حقانیت کاری که میکند، نیست. سازمان مجاهدین نیز در مبارزه با رژیم ایران بسیار فعال است، اما نه آن فعالیتها و نه خونهای ریخته شهدای این سازمان سبب مشروعیت سیاست ضدایرانی رهبری مجاهدین خلق میگردد. بههمین دلیل هم هیچ کس به پر کاری آقای زعیم اعتراضی ندارد. اما مشکل آن است که ایشان از کسانی که در گذشته با شاهالهیها در ارتباط بودهاند و اینک بههر دلیلی به جبهه ملی پیوستهاند، پشتبانی کرده است. بهطور مثال ایشان از کسی دفاع نموده است که بنا به نوشته آقای دکتر مهرآسا و به استناد کتاب آقای دکتر علیرضا نوریزاده در گذشته ساواکی بوده است (5)، شخصی که در تلویزیون صدای آمریکا خود را رابط رژیم سلطنتی با جبهه ملی معرفی نموده و در عین حال مدعی شده است که جبهه ملی در ایران فاقد رهبری است. همین خود نشان میدهد که این جریان در پی بوجود آوردن «رهبری جبهه» دلخواه خود در ایران و انیران است. در عین حال مشکل آن است که آقای زعیم با برخی از افراد و محافل ارتباط دارد که یا از آن 400 میلیون دلار سهمی دریافت کردهاند و یا بنا بر باورهای خود میخواهند به ما ایرانیان حالی کنند که تسلیم سیاست آمریکا و متحدینش شدن، به مبارزه اپوزیسیون علیه رژیم اسلامی شدت خواهد بخشید و عین دفاع از منافع ملی ایرانیان است!!. پنج دیگر آن که اصطلاح «اسب ترویا» را من نیافریدم که آقایان «آیندهنگر» آن را «فحش» و «توهین سیاسی» به دیگران جا زدهاند. |