اطلاعیه و پیامها | لینک ها | مقالات | بایگانی |
شماره جدید |
دور برد و مانورهای نظامی در خلیج فارس باردیگر بر نگرانی کشورهای منطقه بویژه اسرائیل و دیگر کشورهای امپریالیستی افزود. نتیجه این شد که دو رژیم دیکتاتوری سوریه و ایران بخاطر دخالت های نظامی، جنگ افروزی، ایجاد ترور و وحشت در عراق، لبنان و کشاندن اوضاع در لبنان تا مرز یک جنگ داخلی و حمایت از گروه های تروریستی و ارتجاعی لبنانی و فلسطینی هر دو کشور از صحنه سیاسی جهانی منزوی شدند. علاوه بر آن رژیم اسلامی با به اجراء گذاشتن مرحله اول تحریم اقتصادی دولتهای امپریالیستی و احتمال حمله نظامی آمریکا هم روبرو شد. بطوریکه در همان ماه های اول تاثیر تحریم های مرحله اول بر اقتصاد و شرایط زندگی مردم کاملا مشهود شد. بیکاری بیش از 30% گرانی و افزایش قیمت کالاهای مورد نیاز مردم، فقر و فلاکت بیشتر، نپرداختن حقوق کارگران، بسته شدن تعدادی دیگر از مراکز تولیدی و صنعتی همه سیر صعودی پیدا کردند. از نظر سیاست داخلی، پروژه هسته ای موضوع و مسئله ای ملی برای مردم اعلام شد و اسلام کاملا در این مورد از اذهان مردم دور نگهداشته شد. برعکس هیمشه که اسلام در همه موارد داخلی، خارجی و زندگی خصوصی مردم پر رنگ، برجسته و دخالت گر است، این بار و در این مورد اسلام حتی در پشت صحنه هم نیست و در تمام تبلیغات و تحریکات ناسیونالیستم ایرانی برجسته است. حتی اخیرا احمدی نژاد در سخنرانی خود در منطقه محروم کوهکیلویه از ایران بعنوان ابر قدرت منطقه و جهان نام برد. شاید به این دلیل که اسلام دیگر رنگ باخته تر از آن است که بتواند تاثیر گذار باشد و شاید هم تکنولوژی مدرن هسته ای هیچ وجه مشترکی با هیچ مذهبی بویژه اسلام و عقب ماندگی تاریخی آن ندارد. در تابستان 2006 همراه با ارسال پرونده هسته ای به شورای امنیت سازمان ملل فضای سرکوب و وحشت در تمام کشورمان گسترده شد. چوبه های دار در نقاط مختلف کشور نصب و صدها نفر را به دار آویختند. حمله، هجوم و دستگیری زنان به جرم بد حجابی به اوج خود رسید. تعدادی به سنگسار این وحشیانه ترین مجازات اسلامی و دولتی محکوم شدند. تحت عنوان طرح امینت اجتماعی دست نیروهای انتظامی برای سرکوب جوانان در خیابانها باز گذاشته شد. بطور کلی سال 2006 سال سرکوب گسترده مردم، اعدام های خیابانی و دستگیری تعداد زیادی از فعالین جنبش های اجتماعی بود. سرکوب که جزء جدا ناپذیر رژیم سرمایه داری-مذهبی است همیشه همراه با اوج گیری جنبش های اجتماعی و کارگری برای مطالبات به حق شان و یا تغیر و تحولات سیاسی داخلی و خارجی شدید تر شده است. در سه سال گذشته علیرغم سرکوب و فشار های دائمی مبارزات کارگران، زنان و دانشجویان فرایند دیگری از مبارزه طبقاتی و اجتماعی را نشان می دهد. در این میان مبارزات کارگران شرکت واحد ابعادی جهانی بخود گرفت، دستگیری و سرکوب کارگران در کردستان هم بعد جهانی داشت (دستگیری و سپس آزادی آقای صالحی). مبارزات کارگران بخش های مختلف صنعتی کیان تایر، صدرا، ایران خودرو و کارگران هفت تپه که هنوز ادامه دارد نمونه های مشخص مبارزات کارگری با مطالبات مشخص است. از سوی دیگر مبارزات آزادیخواهانه و برابری طلبانه زنان در این مدت نمود و شدت بیشتری یافت و هم اکنون تعدادی از فعالین این جنبش در زندان هستند. جنبش دانشجوئی این جنبش همیشه بیدار و همیشه مبارز بارها بویژه در جریان 13 آذر بشدت مورد سرکوب قرار گرفت و تعدادی از فعالین آن در تهران و شهرستانها در زندان ها بطور وحشیانه ای مورد شکنجه قرار گرفتند. از ماه گذشته در حالی که دانشجویان در تعطیلات تابستانی بسر می برند و دانشگاهها بسته اند تعدادی از فعالین آن را به دادگاه ها احضار کرده اند. تعداد دیگر از دانشجویان را بویژه در شهرهای مشهد و تبریز به جرم های" توهین علیه رهبری" "توهین به مقدسات" و "اقدام علیه امنیت ملی" دستگیر کرده اند. در حال حاضر و با توجه به آنچه که مشاهده میشود خطر دستگیری و شکنجه دانشجویان بیش از همیشه وجود دارد. احکام اعدام فرزاد کمانگر، فرهاد حاجی میرزائی، سنگسار 8 زن و 1 مرد، اعدام 30 نفر در یکشنبه همین هفته و حمله وهجوم نیروهای امنیتی به مراسم سالروز درگذشت احمد شاملو شاعر انقلابی نمونه های از گسترش موج سرکوب در سطح جامعه است. آنچه که در این میان تاسف بار و نگران کننده است پراکندگی نیروهای انقلابی و بطور کلی جنبش کمونیستی به لحاظ نظری و سازماندهی است که تاثیر مستقیمی بر مبارزات کارگری و اجتماعی داشته و دارد. در واقع جنبش چپ پس از گذشت سالها نتوانسته است خود را باز سازی نماید و همچنان به پراکندگی ادامه می دهد. بطوریکه تاثیر چندانی بر روند مبارزات کارگران و سایر اقشار اجتماعی ندارد و طبیعتا در خلاء نیروهای سازمانیافته انقلابی دست رژیم اسلامی در سرکوب کاملا باز گذاشته شده است. در حقیقت پراکندگی و آشفته بازارنظری مشکل اساسی این مرحله از جنبش مبارزاتی ما است که کمتر به آن پرداخته میشود. یکی از دلائلی که این رژیم توانسته است به حیات نکبتبار خود ادامه دهد ضعف، ناتوانی و پراکندگی جنبش چپ به لحاظ نظری، برنامه ای و سازماندهی است. هر ساله در شهرهای مختلف جهان مراسم هائی به مناسبت سالگرد اعدام ها و کشتار سراسری دهه 60 بر گزار می شود ولی تا کنون برگزار کنندگان نتوانسته اند گامهائی در جهت تشکل و سازماندهی فعالین جنبشهای اجتماعی بر دارند. البته یاد آوری "حافظه تاریخی" برای نسلی که خود چنین شرایطی را تجربه کرده است و نسل جدید که باید از گذشته و تجربیات آن بیاموزد کاری است بسیار با ارزش ولی کافی نیست. به هیچ وجه نمیتوان ادعا کرد که با گروههای محدود 6 یا 7 نفره میتوان مبارزه ای پیگیرو گسترده را در چارچوب موضوعاتی مانند زندانی سیاسی، شکنجه، اعدام و بطور کلی سرکوب پیش برد. واقعیت این است که نه رژیم سرمایه داری اسلامی و نه کشورهای امپریالیستی به سادگی حاضر به عقب نشینی در مورد پروژه هسته ای نیستند. گر چه رژیم اسلامی چراغ سبزهای متعددی را در این میان داده است چرا که جنگ همیشه "برکت" نمیآورد، ولی باید دید علیرغم تهدیدهای دو طرف چه امتیازات و معاملاتی در پشت درهای بسته صورت میگیرد. آنچه مسلم است حاصل این مذاکرات هر چه باشد "موج سرکوب" از ماه ها قبل آغاز شده است که شرایط دانشجویان و بطور کلی جنبش دانشجوئی بیش از همه در معرض خطر سرکوبی دیگر قرار دارد. نباید منتظر ماند تا چوبه های دار در خیابانها نصب شوند، نباید صبر کرد تا گودالهای سنگسار کنده شوند و نباید گذاشت که هیچ کارگر، دانشجو و زنی را به خاطر عقاید و مطالباتبه حق شان زندانی و شکنجه کنند. این نبایدها تنها و تنها با ابتکار عمل متحد و حرکات گسترده اعتراضی ما در سطح بین المللی امکان پذیر است.
فراخوان خامنه ای به سرکوب های بيشتر و شديدتر اکبر صالح زاده خامنه ای خطاب به نيروی انتظامی: بايد اخلالگران در امنيت مردم احساس ناامنى كنند.. نيروى انتظامى.. بدون توجه به برخى جوسازيها و مخالفتها، به وظيفهى خود عمل كند... و طرح امنيت اجتماعى را با قدرت ادامه دهد تا اهداف آن در جامعه نهادينه شود. وقتی ماموران انتظامی و پليس با محاصره محله های فقر زده و دستگيری و ضرب و شتم شديد دستگيرشدگان در ملا عام و آفتابه به گردن انداختن و بعدها اعدام های دسته جمعی بخشی از دستگيرشدگان دور جديد طرح "ارتقا امنيت اجتماعی" را به نمايش گذاشتند, هيچ کس کمترين ترديدی نداشت که پشت اين حملات وحشيانه و بربرمنشانه دستگاه ولايی و شخص خامنه ای ايستاده است. همه می دانند که خامنه ای فرمانده کل قواست و از جمله قوای تحت اختيار او نيروی انتظامی است و ماموران اين نيرو در ضرب و شتم
|