اطلاعیه و پیامها | لینک ها | مقالات | بایگانی |
شماره جدید |
زنان در خيابان ها و در دستگيری های گسترده قربانيان آسيب های اجتماعی, مطابق خواست و اراده خامنه ای عمل می کنند. آن چه فقط بيان نشده بود, اعلام رسمی, صريح و مستقيم همين موضوع از زبان خامنه ای بود. و آنچه باز رسمی, صريح و مستقيم مهر تاييد نخورده بود, تاکيدات مداوم فرماندهان انتظامی رژيم بر تداوم سرکوب ها در قالب طرح "ارتقای امنيت اجتماعی" بود. خامنه ای در سخنان خود در عصر روز چهارشنبه در جمه دانش آموختگان دانشگاه علوم انتظامی بر اين هر دو موضع تاکيد کرد. در مورد اول خامنه ای با گفتن اين که "بايد اخلالگران در امنيت مردم احساس ناامنى كنند" پيگردهای وحشيانه اخير نيروی انتظامی را تاييد کرد و برای اين که جای هيچ اما و اگری برای کسی باقی نماند که او دقيقا سرکوب های وحشيانه درآميخته با ارعاب نيروهای سرکوب رژيم را, اعدام های فله ای بدون کيفر خواست را و حمله به زنان در مجامع عمومی و خيابانها را مورد تاييد قرار می دهد, با اشاره به طرح ارتقای امنيت اجتماعی از نيروی انتظامی خواست: "بدون توجه به برخى جوسازيها و مخالفتها، به وظيفه ى خود عمل كند." آنچه خامنه ای "جوسازی ها" و "مخالفت ها" ناميد, اعتراضاتی بود که در حاشيه و بيرون از حکومت نسبت به وحشيگری های برون از حد نيروی انتظامی صورت گرفت. خامنه ای در واقع بر اعمال شنيع و ضد مردمی دستگاه سرکوب خود صحه گذاشت و طوری هم که از اين پس منتقدان درون و حاشيه حکومت هم حساب کار خود بدانند و سعی نکنند با انتقاد از اين برخوردها در پی بهره برداری جناحی از سرکوبها برآيند . خامنه ای نه تنها آشکارا از بگير و ببندها و اعدام های دسته جمعی حمايت کرد که فراخوان به سرکوب های بيشتر و شديدتر داد و جنبه هشدار دهنده سخنان وی نيز در همين است. خامنه ای خواستار "نهادينه" شدن سرکوب شد و گفت:"نيروى انتظامى بايد با پرهيز از طرحهاى موسمى و موقت، طرح امنيت اجتماعى را با قدرت ادامه دهد تا اهداف آن در جامعه نهادينه شود. تاکيد خامنه ای از دو جنبه حائز اهميت است. اولا "نهادينه" شدن سرکوب از طريق ادامه مقتدرانه طرح امنيت اجتماعی, خطر راه اندازی دور جديدی از پيگردهای ارعاب گونه و سرکوب مجدد لايه های اجتماعی آسيب ديده و بحران زده و اعدام های فله ای تازه را تشديد می کند. ثانيا اين فراخوان وی به معنای آن است که دستگاه ولايی اکنون زمين زيرپای خود را لرزان تر از هميشه می بيند و از آينده خويش بيمناک است و از آنجا که اصلی ترين ابزار تحکيم کنترل اين دستگاه بر جامعه سرکوب است, مداومت سرکوب بی توجه به "جوسازی ها" و "مخالفت ها" را خواستار است. سرکوب بيشتر و مداوم بی توجه به اعتراضات چکيده رهنمود خامنه ای به نيروی انتظامی است. کاملا روشن است که علت اصلی گسترش اوباشی گری, زورگيری, سرقت, تجاوز, قتل و جنايت و انواع ديگر ناهنجاری های اجتماعی در جامعه ايران, فقر, بيکاری, اعتياد و حاشيه نشينی است که همه به سياست های همين رژيم مربوط است و عامل رشد و گسترش اصلی آنها همين رژيم است. امنيت در شرايطی اين گونه نه با سرکوب شديدتر که با ارائه راه حل های اساسی و دست بردن بر ريشه هاست که بهبود می يابد با اين حال خامنه ای آشکارا خواستار شدت دادن به سرکوب است. برای او توده له شده خانه خراب, پراکنده, و ناتوان از مقاومت جمعی مصالح دستگاه سلاخی در پراکندن تخم وحشت از حکومت است. خامنه ای نه دنبال تامين امنيت اجتماعی که در پی تامين امنيت دستگاه خويش است و اين امنيت نيز تاکنون هر بار که به خطر افتاده با گورستان های دسته جمعی, اعدام های گروهی, و نمايش آشکار خشونت لجام گسيخته حکومتی پاسخ گرفته است.
ولایت فقیه، نقطه مقابل سکولاریسم حامد داهی ولی فقیه حکومت دینی حاکم بر ایران- با تکیه بر ثروت ملی نفت ،تمامی حوزه های علمیه را در دانشگاه های سراسر ایران مستقر نموده و دین اسلام را به عنوان مذهب رسمی کشور در قانون اساسی لحاظ کرده و با تقویت بسیج و سپاه پاسداران و وزارت اطلاعات ،هرگونه اعتراض و انتقادی را در هم میشکند و توسط شورای انقلاب فرهنگی ،دانشگاه را در اختیار خود قرار داده و به دنبال آن مبادرت به پاکسازی اکثریت اساتید و دگر اندیشان نموده است و با رد صلاحیت نمایندگان توسط شورای نگهبان ،در این حکومت دینی بجای انتخابات آزاد که در اصل ( با ماهیت اصلی خود نظام در تضاد است) انتصابات استصوابی را اجرا مینماید. در حکومتی که اگر بر کاستی ها وکمبودها و نواقص و نقض قوانین حقوق بشر اعتراض نمایی و مطلبی نوشته و اتتشار دهی ،به عنوان مزدورو عامل بیگانه شناخته میشوی ومجرم میگردی. ولایت فقیه به عنوان رهبر دینی حاکم بر ایران ،بقای وجود ننگین خودرا در آشوب و بحران،استبداد و خفگان و پرورش تروریسم تضمین شده میداند و به این دلیل برای بقای ننگینش با استفاده از تمامی ابزارهای دولتی ،از هیچ جنایت و کشت و کشتاری فرو گذاری نمیکند و به این دلیل جنگ و خونریزی را رهبری مینمایید. حکومت اسلامی – ولی فقیه ،بر دو اصل بنا نهاده شده است: اصل اول- دین ما عین سیاست ماست – که این اصل ،نفی کامل اندیشه سکولار است زیرا که در اندیشه سکولاریسم ،سیاست بر اساس اندیشه آزاد استوار است نه بر اساس دین و مذهب . اصل دوم :که از دل اصل اول استخراج گردیده :در حکومت اسلامی ،حاکمیت،با فقیه و در راس آنها ولی فقیه است – که در ساختار ئیدئولوژیک دین اسلام نهادینه شده است و در قانون اساسی جمهوری اسلامی گنجانده شده و التزام عملی انسانها و شهروندان به عنوان بخش دیگری از قانون منظور گردیده است،که در واقع زندگی ومرگ انسانها توسط این ساختار از پیش تعیین گردیده است و در صورت هرگونه اعتراضی ، پاسخ می دهند که ما قانون را اجرا مینمائیم. تئوریسین های این حکومت دینی مدعی میباشند که : جمهوریت آن، به دلیل آرا مردم است و اسلامیت آن، به این دلیل است که کلیه امور با موافقت ولی فقیه میباشد،یعنی همان اصل دوم . در صورتی که به هیچ وجه و هیچ گاه آرا مردم در نظر گرفته نمیشود زیرا که با وجود حقیقی رد صلاحیت نمایندگان توسط شورای نگهبان،نمایندگان را خودِ ولی فقیه انتخاب و انتصاب مینمایید و به عنوان ولی مردم ،به ملت اعلام مینمایید که این نمایندگان را انتخاب نمایید،و با این روند عملأ حضور و شرکت تمامی آحاد مردم در جهت انتخابی دیگر و تصمیمی دیگرو تعیین سرنوشت خود از بین میرود و راه برای تسلسل و موروثیت ولی فقیه و حکومت دینی اسلامی، همیشه هموار میشود و در همین وضعیت هم که انتخابات نمایشی برگزار میشود تا این نمایندگان از قبل تعیین شده به مجلس راه پیدا نماییند و امر قانون گزاری را تحقق بخشند و قانون اساسی را تدوین و تکمیل نماییند تا دولت بر اساس آن راهکارهای امور دولتی ( چه درامور داخلی یک کشور و چه در امور بین المللی ) را به اجرا گذارد، مجددا اصل دوم یعنی موافقت توسط ولی فقیه مطرح میشود و سد راه همین نمایندگان منتخبه خود میگردد . چرا؟ به دلیل اینکه در قانون اساسی مقید میباشد که فقه و ولی فقیه بالاتر از قانون اساسی است و شریعت و دین نقش اصلی اداره حکومت را دار است و در کلیه امور مرتبط با ملت و کشور تصمیم میگیرد. باتوجه به این ساختار تشکیلاتی دولتی - در حکومت دینی حاکم بر ایران ، و با وجود اصل ولی فقیه در بدنه این نظام هرگز اندیشه سکولاریسم تحقق نمی یابد و هیچگاه مذهب و دخالت آن از امور دولتی و حکومتی و زندگی شهروندی مردم جدا نمیگردد و به این ترتیب ولایت مطلقه فقیه ، با ایجاد استبداد و خفگان ، به حیات و حکومت داری خود ادامه میدهد و نسبت به هیچ عقیده و نظر که مخاتف و منتقد دو اصل حکومت دینی ولایت فقیه باشد از خود تولرانس نشان نمیدهد . بنیاد گرائی مبتنی بر ولایت فقیه ، سد راه سکولاریسم میباشد که با اجرای قوانین قرون وسطایی از جمله : --- اعدام – سنگسار – قطع عضو – زندان – شکنجه – زن ستیزی – کودک آزاری --- عدم آزادی بیان – عدم آزادی مطبوعات و تشکلها و احزاب --- سرکوب سیاسی – ترور – سانسور – ایجاد رعب و وحشت --- عدم برابری زن و مرد --- زندانی و شکنجه نمودن دانشجویان منتقد و روزنامه نگاران و دگر اندیشان --- تجاوز به حقوق اقلیت های مذهبی ( که جزو لاینفک ئیدئولوژی اسلامی است ) --- ایجاد اقتصاد بیمار و ورشکسته ،در نمونه ای از یک سرمایه داری دولتی ماهیت اصلی و حقیقی قوانین کثیف و ضد بشری فقه و شریعت را به نمایش گذاشته است و اینک بیش از هر زمان دیگری چهره منفور خود را به جهانیان معرفی نموده و با سرعت بیشتری در تاریکخانه انزوا قرار گرفته است . زنده باد سکولاریسم |