اطلاعیه و پیامها | لینک ها | مقالات | بایگانی |
شماره جدید |
به مقایسهی رنج بزند اما) ابعاد جنایتی که در این سال صورت پذیرفت از لحاظ کیفیت با دیگر موارد نقض حقوق بشر به دست دولت ایران، متفاوت است. همانطور که در ابتدا گفته شد کمپین نابودی در آن تابستان، در تاریخ پرآشوب ایران عصر جدید، مشابهی ندارد و در واقع، این اعدامها در چارچوب قوانین بینالمللی از آنچنان ویژگیهایی برخوردارند که میتوان مهر "جنایت علیه بشریت" بر آنها زد. این کشتارها گسترده و نظاممند بوده، هدف کشتار مردم عادی بودهاند، و، همانطور که آیتالله منتظری در خاطرات خود به روشنی بیان کردهاند، این نقشهای بود که در میان بالاترین ردهی مقامات حکومت ایران متصور و مطرح شد. عظمت کشتاردستجمعی سال 67 در اندازهای است که هنوز بعد از بیست سال، نادیده گرفتن آن دشوار مینماید. دومین دلیل برای بذل توجه بر واقعهی سال 67 آن است که غیبت منابع پاسخگو و مسئول در خصوص کشتار 67، باعث شده است که فرهنگ ناروای مصونیت عاملان جنایتها در ایران امروز این چنین شایع باشد. چگونه میتوان انتظار داشت مقامات مسئول ایرانی از کشتار روشنفکران و شکنجهی دانشجویان و کشتن خبرنگار ایرانی- کانادایی حذر کنند وقتی بر این واقعیت واقفند که همکارانشان که مسئولیت جنایتی به عظمت کشتار سال 67 را به دوش دارند ( نظیر اسماعیل شوشتری و مصطفی پورمحمدی) به عنوان پاداش در دولتهای احمدی نژاد و خاتمی به عضویت کابینه نایل شدهاند؟ بذل توجه به واقعهی سال 67 هشداری خواهد بود به مقامات ایرانی تا بدانند که جامعهی حقوق بشری حافظهای ماندگار دارد و همچنان که بر سر میلوسویچ، و پینوشه، و شماری از «قتل عامکنندگانرواندا» آمد، روزی خواهد رسید که آنها نیز پاسخگوی جنایات خود باشند. کمپینی که عاملان کشتار تابستان سال 67 را به گونهای فراگیر معرفی کند همچنین از این فایده برخوردار است که مقامات ایرانی را وادار میسازد در آینده، دست اندرکاران این جنایات را محدود و مقید سازند. یک کمپین افشاگر حکومت ایران را گوش به زنگ میکند که اعطای مقامات دولتی به جنایتکاران شناخته شده باعث انزوای بیشتر این دولت در جامعهی بینالمللی خواهد شد. با واقعهی سال 67 چه باید کرد؟ در سالگرد غمانگیز این واقعه، باید نشستهای متعدد بر پا داشت، گل بر سر گورها گذاشت، و دقایقی از سکوت نثار خاطرهی این واقعه کرد. اما یادآوری کافی نیست. آنچه امروز به آن نیاز داریم، بعد از بیست سال سکوت، ترسیم نقشهای است برای برداشتن گامهای اولیه در طلب پاسخگویی. برای دستزدن به چنین طرحی، به همکاری بازماندگان، خانوادههای قربانیان، وکیلان، فعالان حقوق بشر، و روزنامهنگاران نیاز داریم. برای آغاز گفتگویی با این اهمیت، من در زیر پیش فرضهای مقدماتی، انجام اقدامات آتی را مطرح میکنم. فهرست پیشنهادی من در این مرحلهی اولیه، جامع تمام نکات نیست و بسیاری از قدمهایی که منظور کردهام عمیقا در هم تنیدهاند: به دنیا بگوییم: من این مقاله را با اشاره به این نکته آغاز کردم که اکثریت مردم حتی از وقوع جنایات تابستان سال 67 بیخبرند. کوتاهی ما در اعلام عمومی این جنایت، شرمآورترین کاریست که ما در قبال قربانیان و خانوادههایشان انجام میدهیم. همچنین، این تنها مانع بزرگ بر سر راه دادخواهی این واقعه است زیرا نمیتوان توقع داشت که جهان، که بهسادگی از این واقعه بیخبر است، در فریاد عدالتجویی ما با ما همصدا شود. برای از میان برداشتن این مانع باید با دوراندیشی بسیار دست به ایجاد یک کمپین اطلاعرسانی بزنیم. کمپینی که گستردهتر و فراگیرتر از جمعهای تکافتادهی زندانیان سابق و یا گروهی محدود از کوششگران معتقد باشد؛ کمپینی پرجوش و زنده که پروندهی سال 67 را به نام پروندهی حقوق بشری که به تمامی ایرانیان مربوط میشود عرضه کند و نه به نام مسئلهای سیاسی که تنها در مسیر منافع آن دسته از گروههای مخالف که اعضاشان اعدام شدند، است. باید در روزنامههای محلی و بینالمللی مقالههای تحلیلی به زبان فارسی و به زبانهای معتبر جهان، بدون اغراقگویی و یا کلیگویی در جهت کمرنگ کردن آن، منتشر کنیم. باید وبسایتهای معتبر با طراحی حرفهای داشته باشیم تا اطلاعات مربوط را منعکس کنند. باید با روزنامهنگارانی که میشناسیم وارد گفتگو شویم و بخواهیم که این داستان را در گزارشها و مقالات خود پوشش دهند، و در صورتی که از ما خواستند تا به ایشان اطلاعات لازم را ارایه کنیم، باید منبعی از گزارشهایی که به شیوهای درست و شایسته نگاشته شدهاند آماده داشته باشیم. ما نیاز داریم واقعهی تابستان 67 را از بلندگوی وبلاگها به گوش دیگران برسانیم. دانشگاهیان ما باید مقالات دانشگاهی در خصوص این واقعه بنویسند. باید در زمینهی این واقعه، کنفرانسهای متعدد برگزار کنیم. کوتاه سخن آن که، باید اطمینان حاصل کنیم که دیوار سکوت فراگیر بیست ساله را ترک دادهایم. به سخنگویان انتخابی خود بگوییم. بخش با اهمیتی از کمپین اطلاعاتی باید که توجه ویژهای را بذل نمایندگانی که در تک تک لایههای حکومتی برگزیده شدهاند، بنماید. از طریق نشستهای متعدد با نمایندگان و افرادی که برای نمایندگی منظور شدهاند، و نیز از راه نامهنگاری، و از طریق استفادهی بهینه از گروههای لابیگر ساکن خارج از کشور، میبایست در قدم اول، رهبران کشورهایی که در آن ساکن هستیم را از قساوتی که در سال 67 واقع شد و اهمیت آن برای جامعهی ایران، آگاه کنیم. پس از آن میبایست از کشورهای محل سکونت خود درخواست کنیم که دست به اقدام بزنند، به آنها خاطرنشان کنیم که تنها در صورتی آرای خود را در اختیار ایشان خواهیم گذاشت که به طور جدی و از زاویهی مورد نظر ما به این مسئله بپردازند. برای مثال، میتوانیم از دولتهای خود بخواهیم که وقوع کشتار سال 67 را تحت عنوان "جنایت علیه بشریت" به رسمیت بشناسند. حتی در همین اندازه که دولتی خارجی وقوع این جنایت را به رسمیت بشناسد مسلما دقت حکومت تهران را جلب خواهد کرد. میتوانیم از دولتهای خود بخواهیم تا در داد و ستدهای آتی خود با دولت ایران، پیش شرطهای سخت در زمینههای حقوق بشری قایل شوند، مثلا درخواست انجام تحقیقات مستقل در کشتار سال 67 را مطرح نمایند. ما همچنان میتوانیم از دولتهای خود بخواهیم تا با استفاده از هر نوع امکان قانونی که در اختیار دارند، از طریقUniversal jurisdiction" " یا نظایر آن، عاملان کشتار سال 67 را تهدید به پیگرد و بازداشت نمایند. اعمال فشار بر سازمانهای حقوق بشری: مایهی شگفتی است که دو تا از قدرتمندترین سازمانهای حقوق بشری جهان، یعنی «سازمان عفو بینالملل» و «سازمان دیدبان حقوق بشر»، هیچگاه گزارش کاملی از جنایتی این چنین گسترده، در سال 67 منتشر نکردهاند. برای اعتبار بخشیدن به هدفی که در پیش داریم، موضع این سازمانها باید تغییر یابد. آنچه در اینجا مورد لزوم است فشار افکار عمومی بر این دو سازمان و تحقیقگران ایشان در زمینهی ایران، از طریق نامه، ایمیل، و ارتباط تلفنی است و درخواست اهمیت دادن و جدی گرفتن مسئله از سوی این سازمانهاست. به جای متهم کردن و محکوم ساختن این سازمانها به جرم کمکاری و بیتوجهی از آن زمان تا امروز، بسیار مهم است ایشان را قانع سازیم که تحقیقات ایشان در این زمینه قادر است بخشی از رنجی که خانوادهی این قربانیان متحمل میشوند را از میان بردارد و تأثیر مثتبی بر فرهنگ سیاسی ایران بر جای نهد. اگر این سازمانها از پیگیری این پرونده امتناع کنند، باید از ایشان درخواست کنیم دلیلی قانعکننده ارائه دهند. اگر در پاسخ بگویند که این مسئله را مورد توجه قرار خواهند داد، باید ما پیگیری لازم را انجام دهیم تا این توجه واقع شود. ایستادگی در این زمینه، کلید موفقیت است. مشورت با جوامع دیگر و آموختن از تجربیات آنان: منابع عظیمی از دانش و تجربه در زمینهی برخورد با قساوتهای صورت گرفته در نقض قوانین حقوق بشری نزد جوامع دیگر موجود است. ما، اعضای جامعهی ایرانی کوششگران حقوق بشر باید با این گونه گروهها متحد شویم و از تجربههای شکست و پیروزیشان بیاموزیم. برای مثال، باید بکوشیم تا از تجربه شیلی نکات زیادی را یاد بگیریم. کوششگران این کشور از حدود سالهای سخت 1970 که هنوز در افق این کشور کوچکترین امیدی به تغییر به چشم نمیآمد به جمعآوری مدارک قساوتهای رژیم پینوشه پرداختند. هر چند مردم شیلی هیچگاه موفق |