ارتباط با ما

اطلاعیه و پیامها لینک ها

درباره آزادگی

مقالات

شماره جدید

 بایگانی

مسئله ملی  و فدرالیسم

ملا حسنی

شماره جدید

 حقوق بشر

دانشجو

 

اي كه آنها هم خودشان را در اپوزيسيون مي انگارند مدارك زيادي بدست آمده است . اما در مورد اين قسمت آخر سئوالتان بايد بگويم كه من قبول نخست وزيري را بدون قيد و شرط نكردم. آن نخست وزيران قبل از من مفتخر ميشدند به اينكه فرمان بگيرند .  من با تواضع و ادب فرمان گرفتم ولي روي اصولي كه بايستي پافشاري كنم پافشاري كردم و مخصوصا ً راجع به بعضي از مواد قانون اساسي كه شاه حق دخالت در امور دولت را  ندارد ، آنچنان  پافشاري  كردم   كه در مقابل هيأت دولتي كه معرفي ميكردم ،  شخص شاه اين موضوع را تاكيد كرد و بصراحت گفت كه اصل 44  و 54  متمم قانون اساسي را دقيقا ً رعايت خواهد كرد.

خيال نميكنم لازم به ياد آوري باشد كه اصل  44  اصلي است كه صراحت دارد شخص پادشاه  از مسئوليت مبري است و اصل  54  اجراي قوانين و دستخط هاي شاه را مشروط به امضاي وزير مسئول ميكند ،  و تصور ميكنم اين بازگشت به قانون اساسي آرزوي هميشگي ملت ايران بود .  بازگشت به اينكه يك مملكتي بصورت مشروطه سلطنتي اداره بشود كه شاه  فقط  سمبل استقلال و سمبل  وحدت ملي باشد.  آخوندها راجع به جاه طلبي بهتر است صحبت نكنند.  هم خميني و هم من زنده مانديم تا مردم بفهمند جاه طلب مابين من و او كداميك بوده ايم و بفهمند كه چگونه گناه بزرگ من آگاهي و حسن تشخيصي بوده كه دقيقا ً از روحيه آخوند بطور اعم ، و آقاي خميني و اطرافيانش بطور اخص پيدا كرده بودم و شهامت گفتنش را هم ، در يك شرايطي كه ديگران اين شهامت را نداشتند ، داشتم.

نيروي حقيقت و حرمت به قانون

سئوال - آقاي بختيار در آن روزهاي آشفته اي كه ما همه بياد داريم بسياري از مردم كوركوردانه از خميني طرفداري ميكردند ، شما براي اجراي برنامه هايتان روي چه نيروئي حساب ميكرديد؟

دكتر بختيار - من معتقد بودم كه وقتي يك ملتي آنچه را كه ساليان دراز آرزو كرده و باو نداده اند ، به او بدهند تسكين پيدا ميكند . معتقد بودم عده بيشماري از اينهائيكه طرفدار خميني بودند ، وقتي آگاه ميشدند از واقعيت امر و وقتي ميديدند كه نه ، اين دولت با دولتهاي سابق تفاوت كلي دارد ، گرايش پيدا ميكردند . بنده يك مثال ميزنم: مدت 26  روز هيچ روزنامه اي در ايران چاپ نمي شد.  من ارباب جرايد را خواستم ، در منزل خودم در حدود چهل پنجاه نفر بودند. به آنها گفتم آقايان ، شما آزاديد از همين خانه من كه بيرون رفتيد آنچه را كه مايليد بنويسيد . نه سانسور قبل هست نه بعد . اگر بكسي هم اهانت كرديد و فحش و ناسزا داديد ، خود  او در دادگستري اگر خواست تعقيب ميكند . اما راجع به شخص من هر چه بنويسيد من تعقيب نمي كنم . خواستم يك درسي بدهم و به آنها ، حالي كنم كه اين دولت با دولتهاي قبلي تفاوت كلي دارد ، نه سانسور نظامي هست نه سانسور غير نظامي.   و تازه همانوقت راجع به مسئله حكومت نظامي ، گفته بودم و شروع كرده بودم كه آنرا در تمام شهرهاي ايران بتدريج ملغي كنم . ولي بر ميگردم به سئوالي كه فرموديد روي چه نيروئي من حساب ميكردم ، در جواب شما ميگويم من روي نيروي حقيقت و بالاتر از همه چيز حرمت بقانون تكيه كرده بودم. گفتم وقتي مردم فهميدند كه اين دولت با دولتهاي قبلي فرق دارد ، گرايش پيدا خواهند كرد.  واين موضوع را ، هم خود خميني و هم اطرافيان معلوم الحالش كاملا ً درك كردند كه اگر بختيار يك ماه و دو ماه ديگر بماند كار اينها تمام و يكسره است ،‌ بايد كه آنچه كه ممكن است سم پاشي كنند ،‌ آتش سوزي راه بياندازند و آنچه از دستشان بر ميآيد بكنند براي اينكه ما وقت اين را نداشته باشيم كه آنچنان كه هستيم خودمان را به ملت نشان بدهيم ، آن ملتي كه متأسفانه - و اين گناه ملت نيست - تربيت سياسي نديده بود.

خروج شاه از ايران

سئوال - آقاي بختيار آيا شما شاه را وادار به ترك ايران كرديد يا ميل شخصي ايشان بود يا فشار آمريكا باعث شد؟

دكتر بختيار -  من  بعكس  آنچه  بعضي ها  هنوز خيال  ميكنند ، از فشار آمريكائي ها  به شاه  براي  ترك  ايران ،  اطلاعي نداشتم و ميتوانم چيزي راكه بجرأت بارها گفتم  ، تكرار كنم كه حتي يك مرتبه نه با تلفن نه حضوري نه با يادداشت ، هيچ قسم تماسي با اين ژنرال آمريكائي هويزر كه به ايران آمده بود ، پيدا نكردم . نهايت اينكه : اگر شاه سه ماه قبل مرا دعوت به تشكيل كابينه كرده بود ، امروز ما همه در ايران بوديم و خميني در نجف يا در پاريس يا در جاي ديگر.

متأسفانه  اشكال كار اين بود كه شاه با سوابقي كه من داشتم و ما داشتيم ، بطور كلي مايل نبود بعد از اينكه 52  سال  ما مورد بي محبتي حتي مورد زجر و شكنجه قرار گرفته بوديم‌ ، بطرف يكي از ماها برگردد واز ما تشكيل كابينه بخواهد .

  بطوريكه وقتي مرا خواستند سرطان خميني سرتاسر پيكر ملت ايران را گرفته بود.  آنوقت من براي پابين آوردن اين تب ،‌ اين التهاب عظيمي كه در تمام اركان مملكت پيدا شده بود ، و بر اثر دخالت هاي مستمر سلطنت در تمام امور ،  راهي جز اين نديدم ،  جز اينكه خودم پيشنهاد بكنم كه ايشان به خارج مسافرت كنند ، فكر ميكردم -  و هنوز معتقدم كه فكرم صحيح بود -  كه با رفتن او چون شعار خميني ً او بايد برود  ً بود، با رفتن او از ايران  ديگر بهانه اي در دست خميني نخواهد ماند.- آنوقت بهانه آقاي خميني اين بود كه شاه بايد برود . اما بعد فهميديم كه مقصود اصلا ً اين نبوده ،‌ مقصود خميني آمدن خودش و مملكت را بصورتي كه هست در آوردن بود .

من از شاه خواهش كردم كه براي همين موضوع صلاح مملكت است كه ايران را ترك بكنند. حالا اگر آمريكائبها يا افراد ديگري - اينطوري كه خودشان گويا در كتاب نوشته اند - ايشان را تحت فشار گذاشته اند آن امري است عليحده . ولي من  اين  شرط  را ،‌  يا مودبانه بگويم،‌ اين  خواهش را كردم و ايشان  هم بعداز چند روزي از ايران رفتند. 

سه ماه زودتر

سئوال - آقاي بختيار به چه دليل فكر ميكنيد اگر سه ماه زودتر مأمور تشكيل كابينه شده بوديد موفق ميشديد؟        

دكتر بختيار -  براي اينكه سه ماه قبل از من آقاي شريف امامي نخست وزير بود .  من قصد انتنقاد ندارم ، بخصوص از مردي كه اينجا نيست و از خودش نميتواند دفاع بكند ، ولي همه ميدانيم كه شريف امامي 52 سال گل سرسبد آن دستگاهي بود كه آن دستگاه را من غير قانوني و فاسد ميدانستم و ميدانم .                             

 نخست وزيري كه خودش مدت 52  سال در تمام شئون مملكت دخالت داشته است ،‌  وقتي كه براي دفعه دوم نخست وزيري به مجلس پا ميگذارد ميگويد : دستور دادم كه قمارخانه ها را ببندند.  مردم ميدانند كه اينها قمارخانه ها ئي بوده كه خود ايشان ، بعنوان رئيس بنياد پهلوي ، 51  سال اداره ميكردند .   

ولي به شاپور بختيار چه ايرادي ميشد گرفت ؟ چه چيزي جز نداي آزادي ، كه تا آخرين دقيقه براي آن جنگيدم و هنوز كه اينجا هستم مي جنگم. اين بود كه اگر سه ماه قبل از اين سمپاشي هائي كه از طرف آخوندها ميشد و از طرف بعضي دول خارجي و راديوهاي خارجي تقويت ميشد ، به اين حد محيط را مسموم نكرده بود ، گمان ميكنم كه من ميتوانستم براحتي و قبل از اينكه شيرازه امور بكلي از هم پاشيده بشود،  دولتي تشكيل  بدهم كه  در آن دولت ،  ملت انعكاس خواسته هاي خودش را همانطور كه آرزو داشت ببيند .  منتهي طبيب را وقتي سربيمار آوردند كه بيماري خيلي خيلي زياد پيشرفت كرده بود و همانطور كه عرض كردم سرطان خميني تمام قسمت هاي بدنش را گرفته بود.  

شاه و اجازه واشنگتن

سئوال  - آقاي بختيار ،‌ ميگويند - و خود شاه نيز در خاطراتش و همچنين در مصاحبه اي با مجله مصري اكتبرتأييد كرد - كه بدون اجازه واشنگتن كاري نميكرد و تصميمي نمي گرفت .  مخالفان شما هم ميگويند بختيار مرد آمريكائي ها بود و آنها او را بشاه تحميل كردند تا نقش محلل را بازي كند .  در اين مورد چه ميگوئيد؟              

دكتر بختيار - بنده نميدانم كه محلل اينجا چه مفهمومي دارد و شايد چون در زمينه صحبت آخوند هستيم يك معنائي داشته باشد كه من

 

قبلی

برگشت

بعدی