اطلاعیه و پیامها | لینک ها | مقالات | بایگانی |
شماره جدید |
» و نيز “ما حرفمان اين است كه آقا به قانون اساسى عمل كنيد; مطبوعات آزادند; قلم آزاد است; بگذاريد بنويسند مطالب را. » در همان زمان و در شرايطي متفاوت، نظر معكوسي در باره آزادي مطبوعات مي دهد. اين در جايي است كه رژيم شاه، روحانيت را از ابراز نظرات خود محروم كرده بود: “چرا اين مطبوعات را آزاد مىگذارند؟ چرا نسبت ناجوانمردانه و ناروا مىدهند؟ اگر روحانيتبرود، مملكت پشتوانه ندارد. چرا اين مطبوعات اين قدر آزاد است؟ » با مقايسه اين عبارات با هم، روشن ميشود كه منظور خميني از آزادي، محقق شدن خواستههاي اوست، زيرا از يك سو منع آزادي بيان را براي مخالفان روحانيت از شاه طلب ميكند و از سوي ديگر آزادي بيان را براي روحانيون درخواست ميكند. به عبارت ديگر آزادي در فرهنگ خميني، مترادف استبداد آخوندي است. نشانه آشكار اين تفكر، زماني واضحتر ميشود كه انقلاب به تغيير نظام منجر شد. ديدگاه خميني اين بار در موضع يك رهبر مستبد، نمود آشكار كلامي پيدا كرد: “بايد همه بدانيم كه آزادى به شكل غربى كه آن موجب تباهى جوانان و دختران و پسران مىشود، از نظر اسلام و عقل محكوم است و تبليغات و مقالات و سخنرانيها و كتب و مجلات برخلاف اسلام و عفت عمومى و مصالح كشور حرام است. و بر همه ما و مسلمانان، جلوگيرى از آنها واجب است و از آزادى مخرب بايد جلوگيرى شود.» بر اساس اين اظهارات ضد و نقيض در باره آزادي، مشخص ميشود اين واژه و كلمات مشابه آن؛ كه جزو اساسيترين مطالبات مردم از يك نظام دموكراسي هستند، بار معنايي خود را از منظور و مقصود گوينده به دست ميآورند. با مقايسه اين عبارات ديده ميشود كه"آزادي بيان”در هر مقطع زماني بر اساس خواستهها و مقاصد خميني معنايي ديگرگون پيدا كرده است. انگار خميني به استقلال معنايي هر واژه در فرهنگ واژگان مربوط به آن بياعتناست و در اينجا هم راه افراط را در پيش گرفته است. قرباني شدن معنا و مفهوم واژهها به اين شكل در كلام خميني نابعهوار تكرار شده است. گریز به کوچه علی چپ، برای فرار از حقایق زماني كه يك خبرنگار خارجي از خميني در باره مفهوم آزادي ميپرسد، او كه مي دانسته منظور خبرنگار به آزادي هاي سياسي برمي گردد، با تجاهل، پاسخي اين چنين به خبرنگار مذكور ميدهد: "آزادي يك مسئلهاي نيست كه تعريف داشته باشد. مردم عقيدهشان آزاد است. كسي الزامشان نمي كند كه شما بايد حتماً اين عقيده را داشته باشيد. كسي الزام به شما نميكند كه حتماً بايد اين راه را برويد. كسي الزام به شما نميكند كه بايد اين را انتخاب كني. كسي الزامتان نمي كند كه در كجا مسكن داشته باشي، يا در آنجا چه شغلي را انتخاب كني. آزادي يك چيز واضحي است." بدين طريق خميني در زمان طرح اين سؤال كه چند ماه پس از پيروزي انقلاب است، عملاً هيچ پاسخي به سؤال خبرنگار مذكور نمي دهد و ابراز نميكند كه با آزادي بيان و ابراز عقيده موافق است يا مخالف. البته بعدها به وضوح نظرات دگمانديشانه خود در اين خصوص را بيان ميكند که در ادامه به آنها اشاره می شود. تخریب و سرکوب همه جانبه اصحاب واقعی انقلاب خميني بعد از تکیه زدن بر مسند قدرت، تمام كساني را که نقشي در پيروزي انقلاب ايران داشتند؛ از جمله مجاهدین خلق، نهضت آزادی، ملی گرایان و چپ ها، يكسره وابسته به امپرياليسم، ملحد، ضد دين يا منافق ، قانون شكن، آشوب طلب و ... معرفي كرد. اين از بارزترين رفتارهاي ديكتاتورمنشانه است كه در اكثر نظامهاي ديكتاتوري ديده ميشود. هر كس تحت هر ايدئولوژي سياسي كه شالوده حاكميتش را ميسازد، خود را محق ميداند كه به سركوب ناراضیان بپردازد. خميني هم براي به كارگيري اين ترفند، نخست ملت را در موضع روحانيت و ملاها قرار ميدهد، سپس خود به نمايندگي از طرف ملت به تخطئه مخالفان و ناراضيان ميپردازد. در باره نهضت آزادي ميگويد: "نهضت به اصطلاح آزادي طرفدار جدي وابستگي كشور ايران به آمريكاست و در اين باره از هيچ كوششي فروگذار نكرده است نهضت به اصطلاع آزادي چون موجب گمراهي بسياري از كساني كه بي اطلاع از مقاصد شوم آنان هستند ، مي گردند ، بايد با آنها برخورد قاطعانه شود و نبايد رسميت داشته باشند. " در باره مجاهدين خلق ميگويد: "اين دزدهايي كه طرفداري آنها را آمريكا مي كند و اعلام مي كند كه بايد آمريكا طرفدار اين منافقين باشد ، اينها را انشاءلله به زودي شرشان از ايران كنده بشود و هيچ اينها قابل ذكر نيستند". در باره ملي گراها ميگويد: "آنهايي كه مي گويند ما مليت را مي خواهيم احيا بكنيم ، آنها مقابل اسلام ايستاده اند . اسلام آمده است كه اين حرف هاي نامربوط را از بين ببرد . افراد ملي به درد ما نمي خورند . افراد مسلم به درد ما مي خورند . اسلام با مليت مخالف است . معني مليت اين است ما ملت را مي خواهيم و مليت را مي خواهيم و اسلام را نمي خواهيم". "من به صراحت مي گويم ملي گراها اگر بودند به راحتي در مشكلات و سختي ها و تنگناها دست سازش به طرف دشمنان دراز مي كردند و براي اين كه خود را از فشارهاي روزمره سياسي برهانند همه كاسه هاي صبر و مقاومت را يك جا مي شكنند و به همه ميثاق ها و تعهدات ملي و ميهني ادعاي خود پشت پا مي زند". در باره جبهه ملي ميگويد: "لكن بسيار غفلت مي خواهد و بسيار ساده انديشي مي خواهد كه اين گروه هايي كه با هم ائتلاف كردند و اين جبهه ملي كه بر ضد اسلام مي خواهد راهپيمايي راه بيندازد و مسلمانان هم بنشينند تماشا كنند" در باره چپها ميگويد: "در اينجا نيز يك دسته با كج فهميها و بي اطلاعي از اسلام و اقتصاد سالم آن در طرف مقابل دسته اول قرار گرفته و گاهي با تمسك به بعضي آيات با جملات نهج البلاغه اسلام را موافق با مكتب هاي انحرافي ماركس و امثال او معرفي نموده اند و توجه به ساير آيات و فقرات نهج البلاغه ننموده سرخود ، به فهم قاصر خود ، به پاخاسته و مذهب اشتراكي را تعقيب مي كنند" در باره جريان روشنفكري ميگويد: "اگر ما ترتيبي اصولي در دانشگاه ها داشتيم ، هرگز طبقه روشنفكر دانشگاهياي نداشتيم كه در بحراني ترين اوضاع ايران در نزاع و چند دستگي با خودشان باشند و از مردم ديده باشند و از آنچه كه بر مردم مي گذرد چنان آسان گذرند كه گويي در ايران نيستند . تمام عقب ماندگي هاي ما به خاطر عدم شناخت صحيح اكثر روشنفكران دانشگاهي از جامعه اسلامي ايران بود و متاسفانه هم اكنون هم هست". برچسب زدن و متهم کردن با واژههاي امنیتی (ضديت و توطئه و خيانت...) واژههاي تعريف نشدهاي مثل "ضديت”در فرهنگ واژگان استبداد آخونديسم جايگاهي ويژه دارد. استفاده از اين قبيل واژهها به طور كلي و در هر نوع نظام استبدادي خطرناك است و ميتوان دودمان ملتي را با آنها بر باد داد چون هر جا كه لازم باشد بر اساس سليقه ها و بر اساس خواستههاي حاكم وقت، قابل تفسير و تأويل هستند و فلسلفه استفاده از آنها هم در اين است كه براي حاكمان، در برخورد و سركوب مخالفانشان گشاده دستي به ارمغان ميآورند. عدم صراحت در معني، تعريف شده نبودن، عدم وجود مصاديق معين و عيني از ديگر دلايل استفاده از اين دست واژهها براي خميني و نظام جمهوري اسلامي است. كلمات توطئه، خيانت، خرابكاري و اقدام بر عليه نظام، واژههاي مترادف "ضديت" هستند كه خميني براي منع آزادي بيان و فعاليتهاي سياسي از آن بهره گرفت. خميني با برچسبسازي از اين واژهها براي ناراضيان و مخالفان نظام؛، خائن تلقي كردن آنها، متهم كردنشان به اقدام عليه نظام، مرتد اعلام نمودن آنها، اتهام خرابكاري و توطئه بر آنها زدن و ... هزاران تن را محكوم به اعدام و حبس و محروميت از فعاليتهاي اجتماعي و |