اطلاعیه و پیامها | لینک ها | مقالات | بایگانی |
شماره چدید |
سياسي نمود و توانست از اين طريق اختناق آخوندي نظام را نهادينه كند. صدور فرمان قتل عام چندين هزار تن از زندانيان سياسي در سال 67 توسط خميني يكي از بارزترين اين فجايع در تاريخ نظام اسلامي است. "احزاب، گروه ها، جمعيتهاى سياسى و مذهبى آزادند مادامى كه اعمال شان برضد جمهورى اسلامى و اسلام و نقض حاكميت ملت و نقض مليت و كشور نباشد". "آزادى به همه كس تا آن جا كه به ضرر ملت ايران نباشد، داده خواهد شد و هيچ گونه اختناق براى مردم نخواهد بود. “ "در جمهورى اسلامى، هر فردى از حق آزادى عقيده و بيان برخوردار خواهد بود ولكن هيچ فرد يا گروه وابسته به قدرتهاى خارجى را اجازه خيانت نمىدهيم". “همه مطبوعات آزادند, مگر اين كه مقالات مضر به حال كشور باشد". “اگر چنانچه مضر به حال ملت نباشد، بيان همه چيز آزاد است. چيزهايى آزاد نيست كه مضر به حال ملت ما باشد". “آزادى آراء در اسلام از اول بوده است. در زمان ائمه ما عليهم السلام ; بلكه در زمان خود پيغمبر(ص) آزاد بود، حرفهايشان را مىزدند. حجت ما داريم... كسى كه حجت دارد، از آزادى بيان نمىترسد; لكن توطئه را اجازه نمىدهيم". “در حكومت اسلامى، همه افراد داراى آزادى در هر گونه عقيدهاى هستند وليكن آزادى خرابكارى را ندارند". "از جمله چيزهايي كه محتمل است توطئه باشد براي تضعيف دولت اسلامي ، مطالبي است كه در بين ملت پخش مي شود و درر رسانه ها تعقيب مي شود و از دولت انتقادهاي غير صحيح مي شود و كوشش مي شود دولت را در نظر مردم بد جلوه دهند". “جمهورى اسلامى از اول كه پيروز شد، آزادى را به طور مطلق به همه طوايف داد. نه تنها هيچ روزنامهاى تعطيل نشد; بلكه هر گروه و حزبى به كارهاى خود مشغول بودند و بعضى از گروهها كه ناشناخته بودند، از طرف دولت به كار گمارده شدند. ليكن به تدريج فهميده شد كه اينها يا توطئهگرند يا جاسوسى مىكنند. از طرف ديگر نمىشد كه انقلاب را رها كنيم. نه اسلام اجازه مىداد و نه عقل كه يك دسته از عنوان دولت يا غير دولتبراى سرنگونى جمهورى اسلامى سوءاستفاده نموده يا جاسوسى كنند و ما ساكتباشيم". کشیدن چتر حمایتی اسلام، بر سر نظام دیکتاتوری و مخالفت علني با دموكراسي در باور خميني از اسلام؛ یعنی همان اسلامی كه تنها خودش آن را به عنوان يك حاكميت تام و تمام ميپذيرفت، دموكراسي واژهاي ناقص بود كه برداشت هاي موجود از آن متناقض مينمود. او مدعي بود كه اسلام در دل خود كاملترين معنا از دموكراسي را دارد، اما اين موضوع عملاً به هيچ عنوان در ايران متجلي نشد و فقط در حوزه تخيل و توهم خميني جولان داد، چرا كه حوادث بعدي نشان داد كه قوانين مصوب رژيم آخوندي، از همه طرف و از همه جهت دست مردم را در تعيين سرنوشت و انتخاب راه خود بسته است. واگذاري اختيارات بيشمار به ولايت فقيه در اداره كشور، تشكيل مجلس تشخيص مصلحت نظام و شوراي نگهبان و منع تشكيل جوامع مدني، از نشانههاي بيشمار اين حقيقت تلخ است. خميني معتقد بود: "اين كلمه موكراسي يك مفهوم مبيني ندارد. ارسطو يك جور معني كرده است، شوروي يك جور معني كرده، سرمايه دارها يك جور معني كرده و ما در قانون اساسيمان نمي توانيم يك لفظ مبهمي كه هر كس براي خودش يك معني كرده است آن را بگذاريم." "ما دمكرانيك سرمان نمىشود; براى اينكه دمكراتيك در عالم، معانى مختلفى دارد". زماني كه پسوند اسلامي را براي جمهوري انتخاب ميكند، معتقد است كه اسلام واژه اي تعريف شده است كه وقتي در پسوند جمهوري بيايد و تشكيل "جمهوري اسلامي را بدهد"، برآورنده كليه حقوق ملت در قبال دولت و نظام خواهد بود!!! "به جاي آن (دموكراسي) اسلام را گذاشتيم كه اسلام معين ميكند حد وسط چيست". مصلحت نظام در برابر مصلحت مردم! واژه مصلحت كه جزو اركان حياتي نظام است و به تشكيل مجلسي تحت عنوان" مجلس تشخيص مصلحت نظام" منجر شد، نقض صريح و وقيحانه قانون و قانونمداري در ايران است. اين كاملاً واضح است كه چيزي ممكن است به مصلحت عدهاي باشد و درست در همان زمان بر خلاف مصلحت عده اي ديگر باشد. كاربرد اين واژه در حوزه هاي فردي و شخصي مي تواند قابل قبول باشد، زيرا تبعات مصلحتانديشي يك نفر براي خودش نهايتاً تصميمات و سرنوشت فردي او را تحتالشعاع قرار مي دهد، ولي وقتي از اين واژه براي تصميمگيري درحوزه نظام استفاده و به ساختار و كاركردهاي سياسي وارد ميشود، ميتواند همه قوانين، حتي قانون اساسي را نقض كند و بنابراين نه تنها نقض دموكراسي است، كه نقض حق حاكميت ملت بر سرنوشت خود نيز هست. بدين روي است كه ديكتاتوري ايران، چهره خود را در پشت واژهاي پنهان ميكند كه در ظاهر نشانگر انعطاف و نرمي در برخورد با رخدادها و شرايط متغير سياسي – اجتماعي است، اما در اصل هدفش حفظ حاكميت آخوندي بر ايران است.“حكومت مي تواند قراردادهاي شرعي را كه خود با مردم بسته است در موقعي كه آن قرارداد مخالف مصالح كشور و اسلام باشد يك جانبه لغو كند". "امام معصوم و والي مسلمانان, مي تواند كاري را كه به صلاح مسلمانان است انجام دهد, مانند ثابت نگه داشتن قيمت ها يا صنعت يا محدود كردن تجارت (و) يا غير اين موارد, از مواردي كه در نظام و صلاح جامعه نقش دارد." آنچه خميني در اينجا گفته است با در نظر گرفتن اين موضوع كه تنها كاشف نظريه ولايت فقيه خودش بود، توجيه و مشروعيت بخشي ديني به نظام استبدادي است. معلوم نيست اگر از خميني در باره نظام های ديكتاتوري ميپرسيدند، چه چيزهايي غير از اينها مي توانست بگويد! ستیز با جهان و تمدن جهاني تنها چيزي كه ميتوان در باره نگرش خميني به غرب گفت اين است كه "هر گردي گردو نيست". خميني كه ایران زمان شاه را، مستعمره و مستثمره كامل آمريكا ميدانست، براي نفي تسلط آمريكا بر ايران به افراط در نفي همه دستاوردهاي غرب براي تمدن بشر رسيد. البته به نظر مي رسد كه خميني نميتوانست آنقدر نادان باشد كه تصور كند ايران ميتواند به تنهايي از جهان پيشرفته غرب عبور كند، بلكه بيشتر محتمل است كه به دنبال دستيابي غيرمستقيم به فناوري و تكنولوژي (از طريق كشورهاي واسطه) بوده و اين نقاب مخالفت و نفي غرب و در رأس آن آمريكا، بخشي از برنامه نمايشي ضدامپرياليستي او بوده است. ولي در هر صورت اين شعارهاي ضدغربي و ضد آمريكايي بلاانقطاع توسط خميني ابراز ميشد. “شرق بايد در غرب را ببندد، در غرب را به روي خودش ببندد، تا غرب راه به اين جا دارد ،شما به استقلال خودتان نميرسيد» "جوان عزيز ما كه سرمايهها ميهن هستند بايد بدانند كه رفتن به غرب و شرق براى آموختن علوم مختلف، آنان را از رسيدن به مقصود كه استقلال و آزادى استباز مىدارد و وابستهشان خواهد نمود. بايد به خود تلقين كنيم كه در غرب هيچ خبرى جز عقب نگه داشتن ما از قافله تمدن و تعالى نيست “. ". . . در خارج به جوانان ما درس اساسى نمىدهند. . . اين طرز تفكر كه غير از خارج در جاى ديگر نمىشود تحصيل كرد امرى است باطل چرا كه با اينگونه تبليغات مىخواهند جوانان ما را به خارج بكشند و با تفكر خودشان به ايران برگردانند.” دروغ بافی، دروغگویی و دروغگو پروری همه آنچه كه تا اينجا گفته شد، دروغهاي غيرمستقيم خميني و اعوان و انصار او به مردم ايران بود. اما غير از اينها، خميني دروغهاي آشكاري هم به ملت ايران گفت. خيلي طول نكشيد كه عملكرد نظام، آن |