اطلاعیه و پیامها | لینک ها | مقالات | بایگانی |
شماره جدید |
|
روي سكه را نشان داد و معلوم شد اغلب اين وعده و وعيدها براي نرم كردن مردم در برابر حاكميت آخونديسم بوده است. اينها گفته شد تا در زمان انقلاب كه امكان همه گونه مقاومت در برابر استبداد جديد آخوندي وجود داشت، از ميان برود. بعد از اينكه تب و تاب اوليه انقلاب فرونشست و بخصوص بعد از شروع جنگ با عراق، خميني چهره واقعي خود را به تدريج نشان داد و يكايك ادعاهاي او در مرحله عمل واژگونه گشت. از جمله: “من و ساير روحانيون در حكومت پستى را اشغال نمى كنيم. وظيفه روحانيون ارشاد دولتهاست. من در حكومت آينده، نقش هدايت را دارم.” “من چنين چيزى نگفته ام كه روحانيون متكفل حكومتخواهند شد. روحانيون شغلشان چيز ديگر است; نظارت بر قوانين. البته برعهده روحانيون و هم ملت است". كمي بعد از اين ادعاها بخش عمده دولت تحت كنترل روحانيون قرار گرفت از جمله رياست جمهوري باهنر در دومين دوره رياست جمهوري. از پيروزي انقلاب تا امروز تنها يك رئيس جمهور ايران آخوند نبوده است. غير از اينكه اكثر وزرا و نمايندگان مجلس و رؤساي ادارات از جماعت آخوند هستند. “خاندان پهلوى... كه با ديكتاتورى بر ايران حكومت مىكنند... هرگونه فرياد آزادى خواهى و اعتراض به ديكتاتورى را با سرنيزه خاموش كردهاند... آزادى به تمام معنا از مردم سلب شده است. هيچ گاه مردم حق انتخاب نداشتهاند... گويندگان و نويسندگان يا كشته شدهاند و يا زندانى هستند و يا ممنوع از گفتن و نوشتن. مطبوعات را از نوشتن حقايق محروم كردهاند و در يك كلمه تمامى مبانى بنيادى و دموكراسى را نابود كردهاند... ما كه خواستار حكومت اسلامى هستيم، در سايه آن، به همه اين جنايتها و خيانتها پايان داده مىشود". “اسلام بيش از هر دين و هر مسلكى به اقليتهاى مذهبى آزادى داده است. آنان نيز بايد از حقوق طبيعى خودشان كه خداوند براى همه انسانها قرار داده است، بهرهمند شوند. ما به بهترين وجه از آنان نگهدارى مىكنيم. در جمهورى اسلامى كمونيستها نيز در بيان عقيده خود آزادند.» امروز چه كسي است در ايران كه نداند زندانهاي جمهوري اسلامي انباشته از دگرانديشان و روشنفكران و اقليتهاي قومي و مذهبي است. "بايد مردم را براى انتخابات آزاد بگذاريم و نبايد كارى كنيم كه فردى بر مردم تحميل شود". داستان رد صلاحيت قبل از انتخابات كه حق آن به شوراي نگهبان داده شده از مصاديق روشن عدم انتخابات آزاد در ايران است. "هيچ كس حق ندارد به خانه يا مغازه يا محل كار شخصى كسى بدون اذن صاحب آن وارد شود يا كسى را جلب كند يا به نام كشف جرم يا ارتكاب گناه تعقيب و مراقبت نمايد و يا نسبتبه فردى اهانت نموده و اعمال غير انسانى اسلامى مرتكب شود يا به تلفن يا نوار ضبط صوت ديگرى به نام كشف جرم يا كشف مركز گناه گوش كند و يا براى كشف گناه و جرم هرچند گناه بزرگ باشد، شنود بگذارد و يا به دنبال اسرار مردم باشد و تجسس از گناهان غير نمايد و يا اسرارى كه از غير به او رسيده ولو يك نفر فاش كند. تمام اينها جرم و گناه است و بعضى از آنها چون "اشاعه فحشاء و گناهان”از كبائر بسيار بزرگ است و مرتكبين هريك از امور فوق، مجرم و مستحق تعزير شرعى هستند بعضى از آنها موجب حد شرعى مىباشد. “ و امروز وزارت اطلاعات جمهوري اسلامي سفاكتر از همه سازمانهاي اطلاعاتي دنيا، به حريم خصوصي افراد تجاوز مي كند، از پيشرفته ترين سيستمهاي جاسوسي براي سرك كشيدن به حريم شخصي افراد استفاده ميكند، براي مخالفان جعل اتهام ميكند، از روشهاي وحشيانه شكنجه و اعترافگيري استفاده ميكند، احكام ظالمانه اعدام و تبعيد و حبس صادر ميكند و هزاران عمل ضد انساني ديگر. این حکایت بی دنباله نیست ...
به یاد ده زن بهائی که در شیراز اعدام شدند سهیلا وحدتی روز ۲۸ خرداد ماه سالگرد اعدام ده زن است که در سال ۱۳۶۲ در زندان عادل آباد شیراز به "جرم" عقیدتی، بهائی بودن، اعدام شدند. بیست و پنج سال پس از این اعدام گروهی، یادشان را گرامی میداریم و آنها را به عنوان مبارزان از جان گذشتهی راه آزادی عقیده در میهنمان به یاد میآوریم. این زنان، از مونای ۱۷ ساله تا عزت ۵۷ ساله، بخشی از تاریخ ما هستند و تا پای جان برای دفاع از حق داشتن عقیده و باور خویش ایستادند. و آنچه بر آنان رفت در صفحهای از تاریخ کشور ما جای گرفته که امیدواریم هرگز تکرار نشود! و چند خطی از این تاریخ: در زندان عادل آباد شیراز، روز شنبه ۲۸ خرداد، مثل دیگر شنبههای بهار ۱۳۶۲، روز ملاقات زندانیان زن بود. خانوادههای بهائی مثل هر شنبه برای ملاقات رفتند، بیخبر از این که آخرین ملاقات است. "کسی باور نمیکرد اعدامشون کنن! همه فکر میکردن چند ماهی زندانی هستند و بعد آزاد میشن." "جرم" این دختران و زنان این بود که در آموزش اخلاق و تعلیمات دینی بهائی به کودکان خانوادههای بهائی مشارکت داشتند. و البته به آنها اتهام جاسوسی زده شده بود، اما کافی بود آنها دست از عقیده خود بردارند و اسلام بیاورند تا همه "جرم"های آنان پاک شود! روی کارت ملاقات زندان که به خانوادههای آنان داده شده بود، آنها نوشته بود "اتهام: بهائیت" یا "اتهام: ب". برخی از بهائیان زیر فشار و به زور مجبور شدند بگویند که مسلمان شدهاند، و همهی اتهامها و "جرم"های آنان ناپدید شد.
اتهام درج شده روی کارت ملاقات به روشنی نمایانگر این بود که این افراد زندانیان عقیدتی هستند. دستگیری بهائیان شیراز در سال ۱۳۶۱ در طول دو یورش به تعدادی از خانههای بهائیان انجام گرفت. برخی از این زنان در حوالی ۱ آبان ۶۱ و برخی دیگر در روز ۸ آذر ۱۳۶۱ دستگیر شدند. جریان دستگیری به نقل از خواهر یکی از دستگیرشدگان که در همان روزها طی نامهای به تفصیل نوشته، چنین است: " دوشنبه هشتم آذرماه ۱۳۶۱، مطابق با ۲۹ نوامبر ۱۹۸۲. در حالیکه حدود یکسال از جریان دستگیری (او) و گذراندن چند روز در زندان سپاه شیراز میگذشت و در حالی که روز تولدش در این باره بسیار صحبت شد ساعت تقریبا ۸ بعد از ظهر بود که به توصیه بابا که مرتب میگفت "دلم شور میزنه، حتما دزد آمده!" به منزل رفتیم. ساعت حدود هشت و سی دقیقه بود که زنگ منزل بصدا در آمد. سه مرد مسلح که هر سه پاسدار بودند وارد منزل شدند. همه جا را جستجو کرده مقداری کتاب، شمایل مبارک و آلبوم خانوادگی را که پیدا کرده بودند در دو گونی ریخته و از آنها صورتی تهیه کردند و از همه ما هم امضا گرفتند. سپس از لیستی که تعداد زیادی اسم بر آن نوشته شده بود اسم (او) را صدا کردند ]...[ صبح روز بعد اطلاع حاصل شد که حدود ۴۵ نفر را در همان شب و تقریبا با همان کیفیت و توسط سپاه دستگیر و به |