اطلاعیه و پیامها | لینک ها | مقالات | بایگانی |
شماره جدید |
ازدواج های سیاسی در ایران بعد از انقلاب تهیه: نگین پوردلیر هفته نامه شهروندامروز چندی پیش به بهانه مراسم ازدواج پسر رییس جمهور با دختر مشاور وی، به بررسی ازدواج های سیاسی صورت گرفته در ایران در سال های گذشته پرداخت که بخشهایی از آن در زیر می آید: « …. مهدی و امیرحسین معتقدند که میان سالهای ۱۳۶۸ تا ۱۳۸۴ در ایران داییسالاری حاکم بوده است چرا که آنان دو دایی دارند که از سال ۱۳۶۸ تا سال ۱۳۸۴ بر ایران حکومت میکردند. دایی پدری آنان اکبر هاشمی رفسنجانی بود که از سال ۱۳۶۸ تا سال ۱۳۷۶ رئیسجمهور ایران بود و دایی مادری آنان سیدمحمد خاتمی بود که از سال ۱۳۷۶ تا سال ۱۳۸۴ ریاستجمهوری ایران را بر عهده داشت. پدر و مادر مهدی و امیرحسین هاشمیان به ترتیب فرزندان حجت الاسلام محمد هاشمیان امام جمعه رفسنجان و آیتالله صدوقی امام جمعه یزد بودند و این یعنی آنها فرزندان مشترک «یزد و رفسنجان» و «صدوقی و هاشمیان» هستند؛ جایی که «هاشمیها» و «خاتمیها» به هم میرسند. مهدی و امیرحسین تنها کسانی هستند که در فاصله دو دهه خواهرزاده رئیس دولت ایران بودهاند اما پیوند خانواده و دولت در ایران محدود به ایشان نیست. 1- داماد سرخانه : یکی از این ازدواجهای مشهور ازدواج محمد محمدینیک ازدواجهایی که در درون خانواده انقلاب صورت میگرفت این مزیت را داشت که خانوادههای عضو این خانواده بزرگتر شناختی کافی از هم داشتند و نیازی به تحقیق بسیار وجود نداشت. سطح توقعات طرفین از یکدیگر نیز اندک بود و به دلیل جو اجتماعی موجود، خانوادهها به سادهترین شکل ممکن مقدمات ازدواج را فراهم میکردند مشهور به ریشهری با دختر آیتالله مشکینی بود. ریشهری که پس از انقلاب اسلامی ایران پس از مدتی حضور در دادستانی ارتش به وزارت اطلاعات، دادستانی ویژه روحانیت، دادستانی کل کشور و سرپرستی حجاج ایرانی رسید، حاجآقا مرتضی تهرانی را معرف و مسبب این ازدواج میداند: «آقای مشکینی پاسخ ایشان را موکول به استخاره کرد و پس از چند روز پاسخ داد که استخاره کردم، خوب آمد پس از موافقت ایشان جریان را به خانوادهام در تهران نوشتم و از مادرم و عمهام… خواستم که به قم بروند و صبیه ایشان را ببینند. آنها رفتند و دیدند و پسندیدند و در پاسخ نامه من نوشتند خوب است ولی خیلی کوچک است. او در آن هنگام تقریبا ۹ ساله بود.» (خاطرهها، ج ۱، مهریه این ازدواج هزار تومان بود: «مهریه را مبلغ ۵ هزار تومان نوشتم [اما آیتالله مشکینی] در اثر خطای دید پنج هزار تومان را پانصد تومان خوانده بود به ما پیغام داد من حرفی ندارم که مهریه او پانصد تومان باشد ولی چون مهریه خواهر بزرگتر او هزار تومان است همین مبلغ را برای مهریه او بپذیرید. من تعهد میکنم کاری کنم که بیش از پانصد تومان شما بدهکار نشوید» (همان: ۵۲) مراسم عقد در حرم امام رضا(ع) «بدون هیچگونه تشریفات اجرا شد» از آن پس آقای ریشهری «مانند یکی از اعضای خانواده آقای مشکینی در منزل ایشان و به قول معروف داماد سرخانه» بود. (همان: ۵۳) یک سال و نیم بعد با انتقال به قم داماد دید که «به تدریج شرایطی پیش آمده که احساس کردم ادامه این وضع به مصلحت نیست با اینکه قرار بود جشن ازدواج ما چند سال بعد باشد، پیشنهاد کردم که هرچه زودتر انجام شود تا بتوانیم زندگی مستقل تشکیل دهیم. آقای مشکینی ابتدا با این پیشنهاد موافق نبود دلیل مخالفتش هم کوچک بودن همسرم از نظر سنی بود. چون در آن هنگام یازده سال بیشتر نداشت اما من موضوع را با جدیت پیگیری میکردم که همسر من است و شرعا حق دارم او را به خانه خود ببرم… سرانجام با اصرار من ایشان (مشکینی) راضی شد و جشن ازدواجمان در سال ۱۳۴۷ برگزار شد.» (همان: ۵۳) [[دروغ چرا پيغمبر کرد و شدشما چرا نکنيد... بچه در بغل گرفتن و آزار کودکان در اسلام شرعی است... اشکال ندارد... اگر از اين حضرات بپرسيد مستحب هم هست... ]] 2- داماد دگراندیش: ازدواج مشهور دیگر عصر انقلاب اسلامی ازدواج دختران آیتالله هاشمی رفسنجانی با پسران آیتالله لاهوتی بود. هاشمی رفسنجانی و حسن لاهوتی هر دو از مبارزان سیاسی با رژیم پهلوی بودند. همین سوابق و مناسبات سبب شد دو پسر آیتالله لاهوتی یعنی حمید و سعید با دو دختر آیتالله هاشمی رفسنجانی به ترتیب فائزه و فاطمه هاشمی ازدواج کنند. فرزندان آیتالله لاهوتی از موقعیت سیاسی خود برای ورود به حکومت استفاده نکردند اما فائزه هاشمی در سال ۱۳۷۵ نماینده دوم مردم تهران در مجلس شورای اسلامی شد و به عضویت حزب کارگزاران سازندگی درآمد و همواره به عنوان نماد گرایش لیبرالی پدرش شناخته شد و فاطمه هاشمی نیز به عضویت حزب اعتدال و توسعه درآمد که گرایشی میانهرو در میان محافظهکاران ایران را نمایندگی میکند. یکی از مهمترین مصائب و مسائل این دو ازدواج، درگذشت آیتالله لاهوتی بود. حسن لاهوتی گرچه از روحانیون مبارز و مبارزین مذهبی محسوب میشد اما به جز حمید و سعید فرزند دیگری به نام وحید لاهوتی داشت که مانند فرزندان بسیاری از روحانیون مبارز آن عصر (همچون آیتالله طالقانی، محمدی گیلانی، جنتی و…) دگراندیش بود و چپگرا. [[بيشتر مغز اين ملايان چپ گرا است. اصلا بيشتر حوزه ای ها عوامل روسيه بوده اند –]] کار به جایی رسید که روز چهارشنبه ۶ آبان ۱۳۶۰ اکبر هاشمی رفسنجانی در کارنامه روزانهاش نوشت: «ساعت سه بعدازظهر خبر دادند که از طرف دادستانی انقلاب به خانه آقای [حسن] لاهوتی ریختهاند و خانه را تفتیش میکنند. به آقای [اسدالله] لاجوردی گفتم با توجه به سوابق و مبارزات آقای لاهوتی بیحرمتی نشود. گفت دنبال مدارک وحید [لاهوتی] هستند. اول شب اطلاع دادند که آقای لاهوتی را به زندان بردهاند و احمد آقا هم تماس گرفت و ناراحت بود. قرار شد بگوییم ایشان را آزاد کنند. آقای لاجوردی پیدا نشد به آقای [سیدحسین] موسوی تبریزی دادستان کل انقلاب گفتم و قرار شد فورا آزاد کنند. احمد آقا گفت امام هم از شنیدن خبر ناراحت شدهاند.» (عبور از بحران: ص ۳۴۱) اما آیتالله لاهوتی هرگز به خانهاش بازنگشت. فردا صبح هاشمی رفسنجانی نوشت: «عفت تلفنی اطلاع داد که آقای لاهوتی را دیشب به بیمارستان قلب بردهاند بلافاصله تلفن زد و گفت از دنیا رفتهاند تماس گرفتم معلوم شد صحت دارد. آقای لاجوردی دادستان انقلاب تهران گفت آقای لاهوتی اتهامی نداشتهاند، برای توضیح مدارک مربوط به وحید آمده بودند که به محض ورود به زندان دچار سکته قلبی شده و معالجات بیاثر مانده است. قرار شد پزشکی قانونی نظر بدهد.» (همان: ص ۳۴۰) خبر درگذشت حسن لاهوتی نماینده امام خمینی در استان گیلان، امام جمعه رشت، نماینده مردم رشت در مجلس اول و سرپرست سپاه پاسداران با سکوت رسانهها مواجه شد و همین مساله اعتراض فرزندان و عروسان وی را برانگیخت. آنان حتی به پدرشان اکبر هاشمی رفسنجانی که در آغاز جلسه علنی مجلس شورای اسلامی خبر درگذشت آیتالله لاهوتی را داده بود، اعتراض کردند: «حمید و فائزه آمدند و شب را پیش من ماندند. چون تنها بودم |