اطلاعیه و پیامها | لینک ها | مقالات | بایگانی |
شماره چدید |
شهسوار، بهشهر، شاهی، نصرآباد، سروستان، مياندوآب، اردستان، رفسنجان، چنار و داريون بهائيان مورد تجاوز قرار گرفتند. نکتهی قابل توجه اين که در بروجن اصفهان رئيس ادارهی فرهنگ (آموزش و پرورش) و متصديان تلگراف خانه و بخشدار، مسلمانان را عليه بهائيان شورانيدند. در زاهدان جوان بيست سالهی بهائی را آن چنان وحشيانه کتک زدند و با چکش بر سرش کوبيدند که در اثر اين ضربات مهلک منجر به از دست دادن بينائی يک چشم آن جوان گرديد. در خاش (زاهدان) به دو نفر بهائی با سنگ و چماق حمله بردند و مال التجارهی آنها را غارت کردند. در سرچاه يک زن شصت سالهی بهائی را چنان بیرحمانه مضروب نمودند که در اثر خونريزی جراحات وارده، به حال مرگ افتاد. بعد تمام سکنهی بهائی را از آنجا بيرون کردند. همچنين پروندهی امر حاکی از آن است که طی همان سال (1947 /1946) در شهرهای کاشان، آران، نيريز، خرم آباد، بندرگز، جهرم، دوغ آباد، دهج، ريز، زواره، چال خامس و نطنز به بهائيان اين نقاط صدمات جانی فراوان و خسارات مالی زياد وارد کردند. در زواره يک روحانی مردم را وادار میکرد که با بهائيان داد و ستد نکنند و بدهیهای خود را هم به آنها نپردازند. در نطنز اصفهان در حالی که خانهی يک بهائی را به آتش کشيدند، کودکی به هلاکت رسيد. در خلال سالهای 1948 / 1947 اين کوششهای لاينقطع برای نابود کردن بهائيان به نتيجه نرسيد. در اين جا به دو واقعهی شازند اشاره میکنيم که بهائيان اين شهر به وضعی مورد تهاجم وحشيانه قرار گرفتند که ناگزير شدند، خانههای خود را ترک کنند و محفل آنجا منحل شد. در بندر شاه ارباب عمائم هر نوع معامله را با بهائيان تحريم کردند. در گلپايگان بعد از آن که افراد بهائی مورد ضرب و جرح قرار گرفتند، مقامات محلی، هر دو گروه، يعنی هم مهاجمين و هم بهائيان را زندانی نمودند. اما هيجان عمومی آن چنان اوج گرفت که منجر به آزاد ساختن جنايتکاران و تبعيد بهائيان قربانی اين حوادث گرديد. در نامق از توابع خراسان مأمورين انتظامی حظيرة القدس بهائيان را تصرف نمودند و از آن به عنوان دفتر کار خود استفاده نمودند. تا آن جا که ما از جريان قتل يک زن و پنج فرزندش در ابرقو، نزديکی يزد در سال 1950 اطلاع داريم، هنوز به نتيجه نرسيده است. در حالی که ساکنين آن روستا میدانستند، مجرم واقعی کيست و او را به مأموران دولت نشان دادند و حتا روزنامههای يزد هم علت ماجرا را چاپ و منتشر کردند، معذلک در اثر فشار متنفذين، مسير دادرسی منحرف شد، تا بالأخره دو نفر بهائی را متهم کرده، بازداشت نمودند. بهائيان يزد به دولت اطلاع دادند که متعصبين يزد خود را برای حمله و هجوم به بهائيان آماده میکنند و اگر دولت از آنها حفاظت نکند، عواقب وخيمی دربر خواهد داشت. عاقبت اين پرونده برای محاکمه به تهران ارسال شد و به قرار اطلاع واصله، هياهو و جنجال و تبليغات پر سرو صدا، میتواند فشار زيادی برای پنهان کردن و تقليب حقايق وارد آورد و اين قضيه را به صورت اتهام عمومی عليه بهائيان و ديانتشان درآورد. ما اطمينان داريم که اين مختصر برای اثبات ادعای ما کافی است، زيرا در نقاط مختلفی از ايران بهائيان ظالمانه مورد ضرب و جرح قرار گرفته، برخی با بیرحمی کشته شده و اموال گروه بسياری به تالان و تاراج رفته و آنها از حقوق مدنی محروم ماندهاند. بهائيان اجازهی چاپ کتاب و مجله ندارند. هنگامی که دشمنان به نشر اکاذيب میپردازند، موجب بدنامی بهائيان میشوند. در سرشماری رسمی دولتی با آن که بهائيان با صراحت ديانت خود را اعلام کردهاند، مأمورين مربوطه اسامی آنها را در ليست مسلمانان ثبت کردند. تا اکتبر 1950 پنجاه و هشت نفر بهائی را از ادارهی فرهنگ و ساير دواير دولتی اخراج يا از خدمت معلق کردهاند که ما اسامی آنها را در اختيار داریم. موقعی که مسلمانان متعصب بهائيان را به خداناشناسی، شيطان صفتی و الحاد متهم میکردند و آنها را دشمن واقعی ديانت اسلام اعلام مینمودند، محفل ما در 21 مارچ 1928 در موقع بروز آن تضييقات، نامهای برای رؤسای ديانت اسلام در سرتاسر ايران ارسال داشت. آن نامه متضمن حقيقت تعاليم بهائی و وابستگی ديانت بهائی به اسلام و احترام فوق العاده به حضرت محمد بود که ممکن است، جنابعالی هم از حقايق ديانت بهائی آگاه باشيد. برای اطلاع شما، رونوشت نامهی مزبور را که به زبان فارسی ترجمه شده، به پيوست به حضورتان تقديم میداریم. محفل روحانی ملی رونوشت مقالاتی را که راجع به اعمال خشونت آميز عمومی عليه بهائيان در دوازده روزنامه و مجلهی ايران به چاپ رسيده، در اختيار دارد: روزنامه داد، شماره 1737، هفدهم بهمن ماه 1328 روزنامه نيسان، شماره 8 روزنامه ماهان، شماره 20، سال 1328 روزنامه ايران تهران، شماره 9004، هفدهم بهمن 1328 روزنامه اطلاعات، شماره 7147، هفدهم بهمن 1328، شماره 7151، بيست و دو بهمن 1328، شماره 7146 شانزدهم بهمن 1328 (شماره 7151 بيست و دو بهمن 1328 تکراری است) روزنامه باختر امروز، شماره 156 شانزدهم بهمن 1328 روزنامه کيهان، شماره 2046 شانزدهم بهمن 1328 روزنامه هراز، شماره 24 بيست و دوم بهمن 1328 روزنامه ملت ايران، شماره 90، بيستم بهمن 1328 و مجلهی خواندنيها، شماره 44، بيست و پنجم بهمن 1328 وقايعی را که شرح میدهيم، ناگزير در خارج از مرزهای ايران به آگاهی مردم میرسد. انتشار اين اخبار نه برای اين است که بهائيان در آن باره سخنی گفته باشند، بلکه چون جهانگردان و مسافران از آن وقايع مطلع میشوند، شرح آنها را مینويسند و در اختيار جرايد قرار میدهند. برای مثال در تاريخ چهارم اکتبر 1950 روزنامهی معتبر و صاحب نفوذ آمريکایی به نام «کليولند پلين ديلوز» مقالهی مبسوطی تحت عنوان «يک مذهب ايرانی مورد تهديد و ارعاب متعصبين مذهبي قرار گرفته است» منتشر نمود. در آن مقاله راجع به تبرئه کردن هشت نفر قاتلين دکتر برجيس بهائی اهل کاشان که به قتل اعتراف کرده بودند، توضيح داده بود. جناب آقای دکتر مصدق، در اين جا مقتضی میدانيم، حقيقت تعاليم بهائی را که مؤکداً به بهائيان دستور میدهد، به دولت خود وفادار بوده و قوانين را اطاعت کنند و در هيچ نهضت سياسی مخرب داخل نشوند، به استحضار عالی برسانيم. اين حکم با کمال قدرت شهروندان بهائی را به رعايت اصول اخلاق حسنه ملزم مینمايد. حيرت و شگفتی فراوان ما از اين است که چگونه در کشوری مانند ايران با سابقهی درخشان تمدن باستانی و بهرهمندی از مزايای اصول قانون اساسی، میتوان با اقليتی مانند بهائيان آن چنان بر خلاف وجدان و متناقض با مواد قانون رفتار کرد، در حالی که قانون اساسی ايران با روشن بينی، تساوی حقوق تمام افراد مردم را در برابر قانون با صراحت اعلام کرده است. تقدیم اين پرونده به حضور آن جناب نه فقط صرفاً به جهت وابستگی دينی و اتحاد و محبت است که موجب همبستگی ما با بهائيان ايران میباشد، بلکه به سبب تعاليم دينی است که به ما میآموزد، برای کشور ايران احترام خاصی قائل باشيم. تمنا داریم، با اطمينان دعای خير ما را بپذيرید. با تقدیم احترامات فائقه - منشی محفل هوراس هلی [Horace Holey ] ادامه دارد |