ارتباط با ما

اطلاعیه و پیامها لینک ها

درباره آزادگی

مقالات

شماره جدید

 بایگانی

مسئله ملی  و فدرالیسم

ملا حسنی

شماره جدید

حقوق بشر

دانشجو

هم‌چنین نیمی از نمایندگان این حزب در پارلمان فدرال «بوندستاگ» و یا در پارلمان‌های ایالتی باید از جنس زن باشند. در عین حال همین پیروزی‌ها سبب شُد تا جُنبش زنان نیز هم‌چون هر جُنبش دیگری نهادینه شود و اینک چند نهاد مدنی که از حُقوق زنان هواداری می‌کُنند، جای جُنبش توده‌ای زنان را گرفته‌اند.

در کشورهای پیش‌رفته صنعتی از 1970 به‌بعد «جامعه مدنی» به نوعی اُلگوی نظم برای تحقُق اصلاحات سیاسی و اجتماعی دِمُکراتیک رادیکال بدل گشت. همین امر هواداران اصلاحات را که در جُنبش‌های اجتماعی نو سازمان‌دهی شُده بودند، بیش از پیش به دگرگونی‌های سیاسی و اجتماعی اُمیدوار ساخت. در آغاز نیز این جُنبش‌ها به موفقیت‌های چشم‌گیری دست یافتند. سندیکاها توانستند در شورای رهبری شرکت‌ها و کارخانه‌های بُزُرگ سهیم گردند، دانشجویان در دانشگاه‌ها در برنامه‌ریزی‌های علمی دانشگاه‌ها شرکت داده شُدند. احزاب سیاسی کوشیدند با هواداری از خواست‌های جُنبش‌های اجتماعی نو آن‌ها را به‌سوی خود جذب و در خود مُستهلک کُنند.

در عین حال مُخاطب بیش‌تر جُنبش‌های اعتراضی نو احزاب سیاسی‌اند، زیرا فقط با کُمک این احزاب که در پارلمان‌ها نماینده دارند، می‌توان قوانینی را به تصویب رساند تا بتوان زمینه را برای اصلاحات سیاسی، اجتماعی و اقتصادی هموار ‌ساخت. به‌همین دلیل یکی از اهداف جُنبش‌های اعتراضی مُدرن آن است که بتوانند بر رسانه‌ها تأثیر نهند، زیرا بدون خبررسانی رسانه‌ای نمی‌توان بر افکار عُمومی به سود خواست‌ها و اهداف خود تأثیر نهاد. به‌این ترتیب جُنبش اجتماعی مُدرن یکی از سه رأس مُثلثی را تشکیل می‌دهد که دو رأس دیگر آن عبارتند از مردم و رسانه‌های خبری. یکی از سازمان‌هائی که خود را وکیل «مُحیط‌زیست» جهانی ساخته، «صُلح سبز» است که اعضایش با دست زدن به عملیات خارق‌اُلعاده، هم‌چون اشغال راه‌های آهن برای جلوگیری از حمل میله‌های سوخت به نیروگاه‌های اتمُی، با قایق‌ها از صید وال‌های سفید توسُط ماهی‌گیران ژاپُنی جلوگیری کردن و ... به گونه‌ای حرفه‌ای خبرآفرینی می‌کُند تا با انتشار آن در رسانه‌ها بتوان افکار عُمومی جهانی را به‌سود خواست‌های خود برانگیخت.   

 از سوی دیگر کسانی که در این گونه نهادها فعالیت می‌کُنند، در پی آنند که شیوه زندگی نوینی را که خود مطلوب و خوب یافته‌اند، به مابقی جهان نیز به مثابه یگانه اُلگوی زندگی بقبولانند. روشن است که شیوه زندگی اینان در تضاد با «مسیر اصلی» Mainsream شیوه تولید سرمایه‌داری و دولتِ برخاسته از این شیوه تولید قرار دارد. نخُستین کسانی که پس از 1960 کوشیدند شیوه زندگی نوئی را در برابر شیوه زندگی سرمایه‌دارانه قرار دهند، جُنبشی بود که در آلمان APO نامیده شُد که مُخفف «اُپوزیسیون بیرون از پارلمان» Außerparlamentarische Opposition است. اُپوزیسیونی که تا آن زمان در پارلمان‌های کشورهای سرمایه‌داری وجود داشتند، در پی نابودی آن شیوه تولید و شیوه زندگی برخاسته از آن نظم اقتصادی نبودند، اما «اُپوزیسیون بیرون از پارلمان» بدون آن که بگوید خواهان نابودی شیوه تولید سرمایه‌داری است، در پی تحقُق شیوه زندگی نوینی بود که خود هنوز آن را به‌خوبی نمی‌شناخت و بلکه می‌کوشید با آزمایش روش‌های نو به‌تدریج بدان دست یابد. روشن بود که دیر یا زود این پروژه با شکست روبه‌رو خواهد شُد. بخشی از آن جُنبش به چپ رادیکال گرائید و با دست زدن به اقدامات تروریستی خواست «خلق» را از اسارت «سرمایه» رها سازد. بخش دیگری راه «مارش در درون نهادها» را در پیش گرفت تا نهادهای اداری سرمایه‌داری را از درون دِِمُکراتیزه کُند و از آن‌جا که این بخش دانشگاه‌دیده و مُتخصص بود، توانست به مقامات دانشگاهی و اداری بالائی دست یابد و هر چند در حرف هم‌چنان «اُپوزیسیون» مُناسبات سرمایه‌داری باقی ماند، اما در عمل به‌تدریج جذب آن سیستم گشت، زیرا اُپوزیسیون نظام اقتصادی- سیاسی سرمایه‌داری نیز نمی‌تواند بیرون از آن سیستم بزئید. خُلاصه آن که این جُنبش اجتماعی از یک‌سو ‌کوشید هویت ضد سرمایه‌دارانه خود را حفظ کُند و از سوی دیگر در حوزه سیاسی هنجارهای نوئی را بُنیان نهد که بازتاب دهنده آن هویت باشند. به‌هر حال این جُنبش اعتراضی که از بطن جُنبش دانشجوئی سال‌های پایانی دهه 60 سده 20 در اُروپای غربی و ایالات مُتحده به‌وجود آمد، توانست در تئوریزه کردن شیوه زندگی مُبتنی بر نهادها، هنجارها و ارزش‌های «جامعه مدنی» نقشی تعیین کُننده‌ای بازی کُند.

جُنبش‌های اعتراضی نه فقط در گُسترش شبکه‌های «جامعه مدنی»، بلکه هم‌چنین در پیدایش نهادهای نوین سیاسی و مدنی نقشی مؤثر داشتند. احزاب «سبز» که از درون جُنبش‌های اعتراضی حفظ مُحیط زیست روئیدند، اینک در آلمان و اُتریش می‌کوشند در ائتلاف با احزاب سوسیال دِمُکرات روند تکامل اقتصادی، سیاسی، فرهنگی و مُحیط ‌زیستی این دو کشور را تعیین کُنند.

همان‌طور که دیدیم، جُنبش‌های اعتراضی و اجتماعی در آغاز پراکنده و خودجوش هستند، اما برای آن که بتوان به هدفی دست یافت، سازمان‌دهی نیروها به نیازی مُبارزاتی بدل می‌گردد و همین امر سبب می‌شود تا از بطن این گونه جُنبش‌ها به‌تدریج سازمان‌ها برویند. این سازمان‌ها در آغاز خود را وکیل جُنبش می‌دانند، اما نمی‌توانند جانشین آن‌ها شوند. به‌همین دلیل نیز دیری نمی‌پاید که این گونه نهادهای سیاسی و مدنی از اهداف اولیه خود دور می‌شوند. حزب «سبزها» در آلمان نمونه یک‌چنین روندی را به‌ما نشان می‌دهد. این حزب که از بطن جُنبش دانشجوئی و جُنبش مُحیط زیست که هر دو دارای سویه‌های آشکار ضد سرمایه‌داری بودند، سربرافراشت، اینک از سیاست اقتصادی لیبرال پیروی می‌کُند و در دورانی که در ائتلاف با حزب سوسیال دِمُکرات در آلمان حکومت می‌کرد، از هواداران پر و پا قُرص سیاست اقتصادی نئولیبرالیسم بود. به‌عبارت دیگر، این حزب با چرخش به‌راست، اینک از منافع «سرمایه» در برابر «کار» دفاع می‌کُند و نه برعکس.

دیگر آن که جُنبش‌های اعتراضی برخلاف احزاب و اتحادیه‌ها دارای اشکال تشکیلاتی شبکه‌ای هستند، یعنی نهادهای پراکنده بر حسب نیاز به‌هم وصل می‌شوند، بدون آن که استقلال خود را از دست دهند، و پس از آن که به هدفی دست یافتند، دوباره از هم جُدا می‌شوند و یا آن که از بین می‌روند. به‌عبارت دیگر این گونه جُنبش‌ها فاقد تشکیلاتی هستند که افراد داوطلبانه در آن عُضو می‌شوند. و از آن‌جا که فعالین این‌گونه جُنبش‌ها داوطلبانه و بدون دریافت مُزد کار می‌کُنند، در نتیجه هیچ‌کس را نمی‌توان به فعالیت در این جُنبش‌ها مجبور کرد. آن‌چه که سبب مُراوده و هم‌کاری افراد در درون یک‌چنین جُنبشی می‌شود، انگیزه‌ای است که موجب پیدایش جُنبش گشته است. همین انگیزه زمینه را برای پیدایش احساس «ما» بودن و فعالیت داوطلبانه افراد هموار می‌سازد. از آن‌جا که همه افراد دارای انگیزه‌های

 

قبلی

برگشت

بعدی