شماره جدید |
سیاسی را بهتر بشناسیم و به درکی علمی از این پدیده برسیم باید بر دو مفهوم گروه های استراتژیک و تضاد در ساختار پسا استعماری مروری داشته باشیم. از نظر تیلمن شیل و راینهارد کوسلر گروه های استراتژیک از افرادی تشکیل می شوند که بر اساس منافع مشترک یعنی در بدست آوردن و نگاه داشتن و یا توسعه دادن شانس دسترسی خود به منابع استراتژیک ( ملی) به هم وابسته اند. این شانس دسترسی تنها شامل لوازم مادی نیست بلکه می تواند قدرت، پرستیژ، علم و یا اهداف مذهبی را هم شامل شود. بطور مثال تعبیر مشروعیت و منبع مشروعیت در ولایت فقیه می تواند به مثابه هدفی استراتژیک عمل کند که تلاش دارد، امکان دسترسی به منابعی چون علم، قدرت، پرستیژ و ثروت ملی ... را برای گرو ه استراتژیک حاکم تضمین کرده و توسعه دهد. در واقع همین منافع جمعی آنان است که رفتار استراتژیک آنان را امکان پذیر می سازد و لذا اهداف بلند مدتی را در دست اقدام دارند. بطور مثال چاوز خود گروه استراتژیک دردرون دولت ونزوئلا در همان قد و قامت گروه استراتژیک در درون دولت ایران است و به سرعت بدنبال تثبیت هر چه بیشتر ساختار پسا استعماری در قالب اقتصاد دولتی و به تبع آن دیکتاتوری دولتی گام بر می دارد. شیل تاکید می کند که اهداف گروه های استراتژیک در بسیاری از موارد( به ویژه در اهداف ایدئولوژیک و اقتصادی) تنها محدود به مرز های داخلی نمی شود ، بلکه اهداف استراتژیک آنان نیز شامل مرز های خارج از کشور نیز می شود نگاه کنید به روابط ایران ، لبنان ، ونزوئلا ... گرو ه های استراتژیک خود را در جایی که امکان دسترسی به منابع استراتژیک وجود داشته باشد، به شکل نمونه ای می سازد. از آنجایی که ساختار دولت پسا استعماری ( بدلیل عدم تفکیک اقتصاد از سیاست در درون دستگاه دولت) راه رسیدن به منابع استراتژیک است، حول و حوش دستگاه دولت شکل می گیرند. این گروه ها ی استراتژیک گاه حول و حوش یک تکنولوژی جدید ( فرض کنیم نیروی هسته ای) یا حول و حوش یک الگوی جدید مشروعیت زایی مذهبی ( منبع الهی مشروعیت)، گاه در نیرو ی نظامی ( امتیازات اقتصادی و قراردادهای سود آور نظامی)و ... تشکیل می شوند. این گروه های استراتژیک گاه در درون دولت بر اساس منافع مشترک با هم ائتلاف می کنند و گاه در تضاد منافع با یکدیگر قرار می گیرند. چنانچه موازنه قدرت در درون دولت به هم خورد گروه های استراتژیک حاکم برای بازگرداندن موازنه قدرت به نفع خود در خانه آخر دست به کودتا زده و تلاش در حذف گروه های دیگر می کند. این یکی از مشخصه های دولت های پسا استعماری است. برای نمونه از سالهای 1958 میلادی تا سال 1981 یعنی در مدت 23 سال بیش از 197 کودتا به شیوه های مختلف در کشور های جهان سوم ( پسا استعماری) اتفاق افتاده است. هر گروه استراتژیک به طور بلند مدت در خود می تواند گروه های استراتژیک دیگر را رشد دهد و گاه گروه های استراتژیک مادر بدلیل اختلاف با گروه های رشد یافته ، رفته رفته تضعیف و از بین می روند و به گروه های جدید دیگر تبدیل می شوند. اما آنچه که در شناخت گروه های استراتژیک بسیار مهم است و آنها را از مفهوم حزب و یا طبقه در مفهوم مدرن و غرب جدا می سازد این است که مرز های این گروه ها از آنجا که فاقد پرنسیب می باشند و تنها حول و حوش منافع فردی و گروهی متمرکز است ، بسیار انعطاف پذیر است. مرز های گروه های استراتژیک بر خلاف طبقه در کشور های سرمایه داری صنعتی ، نامشخص ، نامکمل و در حال تغییر مداوم است و به همین دلیل عقیده و موضع گیری سیاسی ، اجتماعی آنها به راحتی و سریع با توجه به منافع شخصی و گروهی تغییر می یابد. همیاری و همکاری چند گروه استراتژیک گاه اتحادی بلند مدت و بیشتر کوتاه مدتی را بدنبال دارد. اهداف و منافع این گروه ها با هم در تضاد است اما نه در مفهوم تضاد در کشور های سرمایه داری صنعتی که بین طبقه بورژوا و طبقه کارگر وجود دارد ، زیرا منافع طبقاتی این دو طبقه با هم آشتی ناپذیر است. لذا تضاد بین گرو ه های استراتژیک را ما نباید با مفاهیم اپوزیسیون و حزب در کشور های سرمایه داری صنعتی معادل بگیریم. یک مثل افغانی می گوید ، وقتی دست ما به آلو نرسد، آلو ترش است ولی اگر رسید اتفاقا شیرین می شود. آنچه که یک اپوزیسیون را از گروه استراتژیک می تواند متمایز کند همانا برنامه ها و سطح تحلیل و تغییر مورد نظر آنان است. آیا برنامه برای تغییر سیستم است و اصلاح قانون اساسی و یا معطوف به قدرت است ، چگونه؟ تا زمانی که سیستم تغییر اساسی نیابد و مطابق برنامه دقیق ، روشن و عملی ، بدنبال کاهش ضریب انحراف سیستم مطابق یک ساختار دولت ملی نباشد، در همچنان بر همین پاشنه خواهد چرخید. گروه های استراتژیک چندان تمایلی برای تغییر کل سیستم ندارند ، چرا که تنها در همین سیستم و ساختار است که منافع آنها تامین می شود. گروه های استراتژیک برای آنکه دوران ائتلاف خود را طولانی و روابط خود را با یکدیگر تقویت و توسعه دهند دست به ازدواج در درون گروه های استراتژیک می زنند. به این معنا که دختران و پسران پدر خوانده های دو گروه را به عقد هم در می آورند و از طرف دیگر روابط خویشاوندی در مراکز مهم تصمیمگیری و افزایش خانواده و فامیل سالاری در درون دولت را گسترش میدهند. روش های کاری آنها را می توان به1. فردی 2. جمعی و3. روش همکاری تقسیم کرد که بحث ما در اینجا نیست. در این ساختارپسا استعماری، تشکیل ملت در مفهوم مدرن در مرز های سیاسی یک کشور با مشکل روبرو می شود و ملت ( شهروند درجه اول) شامل 10 تا 15 در صد جمعیت است که با میزان دوری و نزدیکی به کانون قدرت ودسترسی به امتیازات ویژه اقتصادی و سیاسی ، اجتماعی مشخص می شود و بقیه جعمیت خارج از مفهوم ملت قرار می گیرند. این همان پدیده ضد ملت در درون ملت است که برای از دست ندادن امتیازات خود در مقابل ملت می ایستند و مفهوم اخلاق و فروپاشی آن را در جامعه به نمایش می گذارند.
پدیده کلیک در درون گروه های استراتژیک از دیدگاه شیل کلیک ( گروه های غیر نظامی یا حتی (شبه) نظامی غیر مدرن و در ایران لباس شخصی ها) توسط گروه های استراتژیک افراطی و نیرو های نظامی مدرن ، سازمان دهی شده وبرای تقویت خود به کار گرفته می شوند. این گروه های سنتی دارای نقش های غیر مستقیم در جامعه هستند گاه یک گروه استراتژیک بعد از تضعیف شدن ، خود به باند و دارودسته تبدیل می شود و در مقابل گروه استراتژیک حاکم دیگر توانا نیست . گاه لات های محلی و یا افرادی با شخصیت های ضد اجتماعی رابا هدف ایجاد رعب و وحشت اجیر می شوند. هدف در واقع یا به بیرون راندن گروه های دیگر استراتژیک از صحنه سیاسی و یا بالا بردن ریسک فعالیت سیاسی برای فعالان در این زمینه و همچنین به عقب راندن مردم است. قسمت فوقانی این باند ها به گروه استراتژیک حاکم وصل است واین گروه ها برخوردار از امتیازات اقتصادی نیز می باشند و حتی به آنها قول هایی جهت همکاری نیز داده می شود. بخش تحتانی کلیک (دارو دسته) در مقابل |