اطلاعیه و پیامها | لینک ها | مقالات | بایگانی |
شماره جدید |
آخر به خط فارسی صادق ماندند. آنها همهی آثار خود را به خط فارسی نوشتند و بعداً به خط لاتين برگردانده شد. به هر حال اجـرای قرار گذار به خط لاتين با تبليغات عليه خط فارسی و منع کردن استفاده از خط «کهنه» همراه بود. هنوز همه مردم خط لاتين را فرا نگرفته بودند که دولت شوروی بار دوم در سال۱۹۴۰ تصميم بر تعويض خط لاتين به خط سيريليک (روسی) را گرفت. اين بار مردم بايد خط سيريليک را میآموختند تا با سواد و همپای زمان خوانده شوند. دولت اتحاد شوروی طی مدتی کوتاه، دو بار خط زبان فارسی را در تاجيکستان عوض کرد. بدين ترتيب هرکسی که سالها درس خوانده بود اما خط لاتين نمیدانست، بیسواد شمرده میشد و بعداً که خط لاتين جای خود را به سيريليک داد، آنهـاییکه خط لاتين میدانستند ولی خط روسی نه، بیسواد شمرده میشدند. گذشت زمان نشان داد که گذار از خط فارسی به لاتين (۱۹۳۰–۱۹۴۰)، و از لاتين به سيريليک (۱۹۴۰) و جلوگيری از ترويج زبـان فارسی با خط فارسی، زمينهی گسست تاجيکهای فرارود را از ميراث پربار ادب فارسی، از تاريخ و فرهنگ غنامند آنرا فراهم ساخت؛ وآنها با محروم ماندن از خواندن کتابهای فارسی به خط فارسی، از فارسیزبانان برون از مرزهای تاجيکستان بيگانه شدند. تبديل خط زبـانهای محتلف به لاتين و سيريليک يک سياست حسابشدهی همه شمول در شوروی بود، و به منظور جا انداختن زبـان روسی بـه عـنوان زبـان اتحاد شوروی و مهـمتـر از آن، روسی کردن شوری پـيشبينی شده بود.در ظاهر امر دليل اين بود که چون خط فارسی در راه سواد آموزی مردم مشکلاتی ايجاد میکند، از اينرو میبايد برای تـاجيـکان در دنيای نو خط نو ساخت و اين خط نو هم، خط لاتين است. بر همين اساس تغيير خط فارسی و يا پذيرش خط لاتين، حرکت انقلابی به سوی با سواد ساختن مردم و دور انداختن ميراث جامعه استثماری محسوب میشد. مسکو با کنار زدن خط فارسی و جایگزين کردن خط لاتين پيوندهای که ميان مردم فارسیزبان آسيایميانه با ايران و افغانستان بود، قطع کردند، و رابطه تـاجيـکان با تاريخ، فرهنگ و ادب غنی گذشتهشان را گسستند. اين تغيير خط برای تـاجيـکان پیآمدهای سنگينی در برداشت، که هنورهم هزینهی آن پرداختهمیشود.
زبان فارسی در تاجيکستان بعد از مرگ استالين: در سال ۱۹۵۳ استالين در گذشت. و يک سال بعد آن (۱۹۵۴) استاد عينی نيز فوت کرد. وی امکان نيافت که شاهد تغييرات بعد از مرگ استالين در شوروی و تاجيکستان باشد. در سال ۱۹۵۶ کنگره بيستم حزب کمونيست اتحاد شوروی برگزار شد و در سياست ملی مسکو تعديلهایی چند و در زندگی فرهنگی آن تحرکاتی به وجود آمد. مبارزه در راه پالايش زبان فارسی در سالهای پايانی دههی پنجاه قرن بيست گسترش يافت، و شماری از روشنفکران تاجيک و ايرانی که در همين برهه از تبعيد سيبری به تاجيکستان برگشتند، در مبارزه به خاطر پالايش و رشد زبان فارسی نقش فعالی بازی کردند.در سال ۱۹۵۴ فرهنگ تاجيکی-روسی از چاپ بر آمد که برای نگهداشت واژههای فارسی فرارود اهميتی ويژه داشت. در سال ۱۹۵۳ تنظيم «فرهنگ زبان تاجيکی» شروع شد، و در سال ۱۹۶۹ با چاپ در تيراژ سی و سه هزار نسخه چاپ شد و به زودی به فروش رفت. اين تيراژ برای کشور کوچک تاجيکستان بسيار بالا بود. چاپ فرهنگ زبان تاجيکی، يکی از دستآوردهای برجستهی تـاجيـکان در آن روزگار بود. اين فرهنگ به نام فرهنگ فارسی تاجيکی زير نظر محمد جان شکوری و ديگران و به برگردان از خط سيريليک به خط فارسی و تصحيحات محسن شجاعی در تهران در ۱۳۸۴خ چاپ شد و برای بهتر شناختن تـاجيـکان و هم خود شناسی تـاجيـکان فرارود با ارزش است.در نيمهی دوم قرن بيستم در پژوهشگاه زبان و ادبيات رودکی که بخشی از فرهنگستان علوم جمهوری تاجيکستان است، گروهی از دانشمندان، گردهم آمده و يک رشته پژوهشهای ارزشمندی را در حوزهی زبان و ادب فارسی انجام دادند و نتيجهی کار را منتشر کردند. چاپ اين کتابها در امر پالايش و رشد زبان فارسی مفيد واقع شد.از سالهای پايانی دهه پنجاه ميلادی کار دهها پروژه اقتصادی به کمک اتحاد شوروی پيـشـين در افغانستان آغاز شد. صدها متخصص و مشاور روسی برای کار در بخشهای اقتصادی تا بخشهای نظامی وارد افغانستان شدند. اين پروژهها به صدها مترجم نياز داشت وطبيعی بود که بخش عمدهی اين مترجمها از ميان تحصيلکردگان تاجيک انتخاب شوند.آنها در افغانستان همزبانان خود را يافتند و با آموختن سریع خط فارسی، خواندن و نوشتن با اين خط را فرا گرفتند و توانستند با ادبيات و شعر معاصر افغانستان و ايران در مقياسی گسترده آشنا شوند، و پس از برگشت به کشورشان از آنها در امر پالايش و رشد زبان فارسی بهرهی فروانی ببرند. در همين رابطه محمدجان شکوری مینويسد:«خدمت در افغانستان در سالهای شصت و هفتاد، در آموزش زبان اهل مطبوعات تاجيکستان، نويسندگان، کارمندان علمی و غيره، به مثابهی يک مکتب اهميت داشت.»
از دههی شصت به بعد در بسياری از روزنامههای مرکزی تاجيکستان و تلويزيون مقالههایی در بارهی زبان و پالايش آن منتشر میشد. شعر بسياری از شاعران تاجيک در اين برهه ملهم از اشعار استادان بزرگ زبان فارسی بود. همچنين آنها از شعر معاصر ايران و افغانستان بهرهی زيادی گرفتند. اگر چه در دههی شصت و هفتاد اندک تحولی مثبت در حوزه زبان ديده میشد، اما کفايت نمیکرد و هنوز خطر نابودی زبان فارسی رفع نشده بود. رفع خطر به کار بيشتر و کمک ايران و افغانستان در حوزه زبان و ادب فارسی نياز داشت. از همين جاست که آکادميسن بابا جان غفوروف در سال ۱۹۷۴ در ايران هنگام گفتگویی با خبرنگار ايرانی گفت: «برای زنده نگاه داشتن زبان تاجيکی ما از زبان فارسی استفاده میکنيم.» اما برخی از دولتمردان تاجيکستان از انتشار کتاب و مقاله به خط فارسی تشويش داشتند. از يکسو خود آنها خط فارسی رانمیدانستند و از حضور کسانی که با خواندن و نوشتن فارسی به خط فارسی آشنایی داشتند، نگران بودند و از سوی ديگر از ورود کتاب دينی به خط فارسی از بيرون میترسيدند. با اين دليل آنها مخالف استفاده از دستآوردهای زبان فارسی در ايران و افغانستان بودند و به هر مناسبتی تکرار میکردند که «زبان را، ايرانی نکنيد».به همين خاطر آنها «... حروف فارسی را که شورویها پس از پيروزی بر آلمان از چاپخانهی ايرانی کاويان به دوشنبه آورده بودند، قسماً نابود |