اطلاعیه و پیامها | لینک ها | مقالات | بایگانی |
شماره جدید |
|
از آنجايي كه دانشجو اصالتاً آرمانگرا بوده و قصد رسيدن به قدرت را ندارد، بايد علاوه بر اهتمام در ايجاد روند مناسب براي پيشرفت حركت وايجاد «اتحاد» در ميان طيفهاي مختلف، استقلال فكري خود را در تمامي شرايط حفظ نموده و به لحاظ فكري تأثيرپذيري بيشتري از طيفهاي ديگر نداشته باشد. علاوه بر نقد خود در درون جنبش، ديدگاه نقادانهاي به حاكميت و خود حركت داشته و مسائل را با ديدي باز پيگيري نمايد. از اين منظر در مقاطع و شرايطي كه تمايل به فعاليتهاي راديكالي در حركت به عينه مشاهده ميشود حتيالمقدور از افتادن در اين ورطه پرهيز نمايد. چرا كه در غير اين صورت، امكان «رهبري عقلاني» از فعالان جنبش گرفته شده و رفتار آن به برخوردهاي خشونت بار تبديل شده و يا به ابزار دست سياسي كاران تبديل ميشوند. نگاه ديگر كه بايد در آينده اين جنبش به مثابه يك آسيب جدي مورد بررسي قرار گيرد، سهم خواهي جنبش در حركت است؛ اين آسيب اولاً، به سرخوردگي نيروهاي آرمانگرا ميانجامد، ثانياً، سبب ميشود حاكميت و احزاب و نخبگان سياسي نگاه ابزاري به آنان داشته باشند و ثالثاً، محبوبيت اجتماعي آنان كاهش مييابد. اين آسيب تا حدي حركت ملي را به نوعي به انسداد سوق داد. در پايان بايد گفت كه براي مقابله با خطرات بالقوه و بالفعل در جنبش دانشجويي، راهكارهاي زير را ميتوان در پيش گرفت: -تبيين اصول جنبش دانشجويي در قالب يك تئوري مستقل: ايجاد تعادل بين طيفهاي مختلف دانشجويي و حركت و برقراري گفتوگوي دموكراتيك. -كادرسازي و گسترش جنبش و جلوگيري از شكل گيري هژموني نيروهاي احساسي از يك طرف و جريانهاي نفوذي و ناشناخته از سوي ديگر، كه ميتواند جنبش را به سمت شيوه هاي خشونت آميز سوق دهند. به جاي اينكه انرژي خود را در تحقق اهداف ديگر طيف ها صرف كنند به عنوان يك جنبش فراحزبي يا طيفي عمل نموده و انرژي خود را صرف آرمانها و مطالبات خود نمايد. باتوجه به اينكه روحيات نسل امروزي تقريباً با دهه گذشته متفاوت ميباشد در برنامه ريزي هاي خود به اين مهم نيز توجه داشته باشد تا بتواند در توسعه و گسترش جنبش موفق گردد. جنبش دانشجویی از ظهور دانشجویی در دفاع از آزادی بیان در دانشگاههای آمریکا ( 1964 ) و جنبش دانشجویی فرانسه ( 1968) که افکار عمومی سراسر اروپا را به سرعت تحت تاثیر قرار داد ، تا جنبشهای پی در پی دانشجویی در کشورهای جهان سوم مانند ایران در ده های ( 1340 _ 50 _ 70 ) بیش از 5 دهه می گذرد . جامعه شناسان سیاسی جنبش دانشجویی را در کنار حرکات و مباحث روشنفکری قرار می دهند زیرا جنبش های دانشجویی اغلب تحت تاثیر جریانات روشنفکری قرار می گیرند و به گسترش دامنه اجتماعی آنها کمک می کنند . جمعیت دانشجویی هدف بسیج عقیدتی گروههای روشنفکری قرار می گیرد و می تواند اندیشه های روشنفکران را توزیع کند . « از نظر اقتصادی و اجتماعی ، دانشجویان در جوامع معاصر گروهای حاشیه نشینی هستند که در طی دوران دانشجویی جایگاهی در درون شیوه تولید و متن روابط اقتصادی جامعه ندارند و به عنوان نیروی کار بالقوه آینده از منابع مالی بخش عمومی و یا بخش خصوصی ارتزاق می کنند . دور افتادگی از خانواده ، احساس گسیختگی و آزادی در انتخاب راه زندگی ، زندگی دسته جمعی در خوابگاه ، زندگی جنسی نا مطلوب و تراکم انرژی _ حیاتی ، دور افتادگی از متن واقعی زندگی اجتماعی می باشد. با توجه به این وضعیت ، جنبشهای دانشجویی اغلب خصلتی آرمان گرایانه پیدا می کنند . جنبشهای دانشجویی معمولا جزیی از جنس های ایدئولوژیک گسترده تر هستند . به طور کلی نوع زیست دانشجویی زمینه ای مساعد برای پیدایش جنبشهای اجتماعی ضد سنتی ، عدالت خواهانه و آرمان گرایانه است . از لحاظ منشا اجتماعی با توجه به گسترش آموزش عمومی ، دانشجویان از طبقات مختلف بر می خیزند و از این رو به عنوان یک قشر شناور قابل بسیج به وسیله گرایشهای ایدئولوژیک مختلف ظاهر می شوند . با این اوصاف و کو ششهای جامعه شناسان برای فهم جنبش دانشجویی می توان درچند برداشت نظری خلاصه کرد:: در اولین نگاه ظهور جنبش دانشجویی را پاسخی به نارسایی نهادهای دانشگاهی در برابر شرایط جدید در دانشگاههای می دانند . نظریه بعدی اعتقاد دارد که جنبش دانشجویی به عنوان یک عامل " رهایی بخش انقلابی " در جامعه جدید مورد ارزیابی قرار می گیرد . نظریه یورگن هابرماس بر خلاف نظریه دوم است و اعتقاد دارد جنبش دانشجویی را به عنوان یک " عامل انقلابی " همچون طبقه کارگر صنعتی ، در نظر نمی گیرند . از نظر او حرکت جمعی و فراگیر جنبش دانشجویی یک " عرصه سمبلیک " را در جامعه بوجود می آورد . که از طریق آن " عرصه عمومی " که زیر فشار هژمونی دستگاههای تبلیغی ، سیاسی و اقتصادی دولت و گروهای ذینفع قدرتمند آزاد نباشند . نابرابری ساختاری را تشدید می کند . در نظریه دیگر در جنبشهای جدید اجتماعی محور شکاف های جامعه دیگر کارگر و سرمایه دار نیست بلکه " نیروهای سازنده " افکار عمومی است که در محیطهای آموزشی ، دانشگاهی و رسانه های جمعی حضور دارند . یعنی اهمیت " کارخانه " جای خود را به محیط های آموزشی و رسانه ایی می دهد . در نظریه آخر شهروندان پیش از انکه در زندگی روزانه از عقل حسابگر خود فرمان بگیرند از " فرهنگ " جامعه فرمان می گیرند ، یعنی از همان الگوهای که در جامعه " جا افتاده " و مردم بدون اینکه صحت و سقم آنها بررسی کنند از آنها پیروی می کنند. . .جنبش دانشجویی همچون اژدهایی است که در کما بسر می رود و مترصد یک اتفاق ساده است که باز بهوش بیاید و باز کدام جناح سیاسی خطای در انتصابات و قوانین اجرایی خود مرتکب شود که این اژدهای بی یال و کوپال بیدار کند . تنها راه کنترل این اژدها برای آسیب ندیدن مار گیران سیاسی این است که همیشه این اژدها ها همیشه بیدار باشد ولی فضایی نسبی در اختیار داشته باشد که حرفها و نظرات خود را بیان کند. ولی از آن طرف آیا جنبش دانشجویی می تواند با این وضعیت بغرنج فکری خود بیدار و آگاه باشد ؟ آلن تورن جامعه شناس معاصر فرانسوی در بحث های جنبش اجتماعی اصول سه گانه ایی را پی ریزی کرده است که در حقیقت می توان دلیل موجودیت آنها را جهت داده و خصوصیت ویژه ایی برای هر کدام می باشد . |