اطلاعیه و پیامها | لینک ها | مقالات | بایگانی |
شماره جدید |
میگویند. در عوض میشل فوکو[i] و بسیاری از هواداران پسامدرنیسم، مدرنیته را دورانی تاریخی نمیدانند و بلکه آن را فرآورده رفتار آدمیان نسبت به وضعیت جاری میپندارند، یعنی شکلی از رابطه آدمی نسبت به وضعیت جاری؛ یعنی گزینش آزادانه نوعی صفاتی که شخصیت هر انسانی بهواسطه آن تعیین میشود. فوکو این گزینش را «خویگان»[ii] مینامد.[iii] با این حال علائمی که فوکو برای صفات شخصیتی افراد میشمارد، همگی در دوران مدرن بهوجود آمدهاند. این صفات عبارتند از درونگرائی،[iv] دانش و تکنیکباوری بیش از اندازه و نقد فزاینده به حقایق دینی. بنا بر باور فوکو، کانت فیلسوف آلمانی با نوشتن جمله زیر پیوند مدرنیته و روشنگری را نمایان ساخت: «روشنگری نقطه آغاز هر انسانی برای [رهائی از چنگال] عدم بلوغ خودخواسته است. عدم بلوغ [نوعی] بیلیاقتی است، یعنی خرد خود را بدون هدایت فرد دیگری بهکار گرفتن. چنین عدم بلوغی هنگامی تقصیر خود آدمی است که علت آن نه کمبود خرد، بلکه در تصمیم و جرئتی نهفته باشد که [بنا بر آن خرد] خود را بدون هدایت فرد دیگری بهکار گیریم. جرئت داشته باش تا [بتوانی] خرد خود را بهکار گیری! این است بنابراین شعار روشنگری.»[v] برای آن که بتوان «مدرنیته» را شناخت، باید بدانیم این پدیده از چه عناصری تشکیل شده است؟ یکی از عناصر «مدرنیته» خردگرائی است، یعنی باور به خرد فردی و جمعی در همه حوزههای زندگی انسانی. عنصر دیگری از «مدرنیته» فردگرائی است که بر مبنای آن هر فردی باید در تعیین سرنوشت خود از استقلال و خودمختاری برخوردار باشد. همچنین استقلال حوزههای اجتماعی از هم، یعنی استقلال اخلاق، حقوق، سیاست، اقتصاد، هنر، فلسفه و ... از هم. پذیرش اصل همبرابری انسانها و اندیشهها عنصر دیگری از «مدرنیته» است. و سرانجام آن که تحقق دولت دمکراتیک سکولار که دستاورد جنبش روشنگری در اروپا و آمریکا بود و توانست «دین انسانی» را جانشین «دین الهی» نهادینه شده سازد، یکی دیگر از عناصر بسیار مهم «مدرنیته» کنونی است. پس میبینیم که «مدرنیته» جفت دمکراسی است و در هر کشوری که «مدرنیته» بدون دمکراسی تحقق یابد، پدیدهای ناقص است و موجب تحقق دولتهای مستبدی خواهد شد که همچون رژیم اتحاد جماهیر شوروی و یا حکومت جمهوری اسلامی میپندارند صاحب یگانه حقیقت مطلقند و هر نیروئی که در مشروعیت آنها تردید کند، «ارتجاعی» و «ضدانقلابی» است و سزاوار سرکوب و نابودی. شاهان پهلوی پیش از آن که بتوانند «مدرنیته» را در ایران انکشاف دهند، تنها کار «مثبتی» که انجام دادند، در جهت نوسازی[vi] زیرساخت و روبنای سیاسی جامعه ایران، یعنی تحقق دولت سکولار ناقص و یا دولت لائیسیته ضددمکراتیک گام برداشتند. عین همین روند را میتوان در همه کشورهائی که در دوران پیشاسرمایهداری قرار داشتند، دید. در روسیه شوروی و چین نیروهائی که با ایدئولوژی مارکسیستی توانستند به قدرت سیاسی دست یابند، روند نوسازی زیرساختها و نهادهای دولتی را «سوسیالیسم» و حتی «کمونیسم» نامیدند. اما همین احزاب با تمامی نیروی خود از تحقق عناصر دیگر «مدرنیته» جلوگیری کردند، زیرا ملاط «مدرنیته» تحقق انسانی است خردگرا، برخوردار از آزادی اندیشه، گفتار و کردار و حق تعیین سرنوشت فردی و اجتماعی خویش. اما تاریخ نشان داد که تحقق این عناصر «مدرنیته» با استمرار حکومتهای خودکامه ناسازگار است. در چین حکومت اصلاحگرای دنگ ژیائوپینگ[vii] جنبش مطالباتی و آزادیخواهانه دانشجویان آن سرزمین را در آوریل 1989 به خاک و خون کشید و در ایران حکومت «ولایت مطلقه» در سال گذشته «جنبش سبز» را با سبعیت سرکوب کرد تا بتواند با تجاوز به زنان و مردان در زندانها و با صدور و اجرای احکام بیرویه اعدام به سلطه نکبتبار خود دوام بخشد.اگر در گذشته این پندار وجود داشت که وجود بازار آزاد تحقق تدریجی و یا یکباره دمکراسی را بهمثابه روبنایسیاسی اجتنابناپذیر میسازد، اینک با الگوی تازهای روبهروئیم. در چین حکومت تکحزبی، اقتدارگرا، لائیک و ضددمکراتیک توانست طی 35 سال به روند صنعتیگشتن این کشور آنچنان شتاب بخشد که اینک با تولید ناخالص ملی خود که بیش از 4400 میلیارد دلار در سال است، پس از ایالات متحده دومین قدرت اقتصادی جهان است. روسیه که در ظاهر دارای سیستم چند حزبی است و گویا از الگوی دمکراسی اروپائی پیروی میکند، دارای حکومتی است که توسط سازمانهای اطلاعاتی رهبری میشود، بههمان راه چین گام نهاده و توانسته است در جهت نوسازی اقتصاد فرسوده روسیه گامهای بزرگی بردارد. این دو نمونه نشان میدهند که روند صنعتیگشتن و تحقق بازار آزاد حتمأ نباید در کوتاه و حتی میانزمان به دمکراسی سیاسی منجر گردد. همین تجربه در عین حال آشکار میسازد که تحقق دولت دمکراتیک در کشورهائی چون ایران که در طول تاریخ کهن خود همیشه دارای حکومتی مرکزگرا و مستبد بودهاند، کاری است سترگ. بنابراین پروژه «تجدد آمرانه» در بهترین حالت میتواند موجب ایجاد جامعه صنعتی و ظواهر نهادهای روبنائی در یک کشور گردد، اما در کشورهائی که فاقد پیشتاریخ دمکراتیکاند، این پروژه نمیتواند در کوتاه و میانزمان سبب تحقق «مدرنیته» گردد و بلکه خود دارای سرشتی استبدادی و ضد شهروندی خواهد بود. پانوشتها: [i] Michel Foucault [ii] Ethos [iii] Foucault, Michel. "Was ist Aufklärung". In: Endmann, E., Forst, R., Honneth, A. "Ethos der Moderne". Foucaults Kritik der Aufklärung. Frankfurt/ Main 1990. Seite 42.
[iv] Subjektivismus [v] Kant, Imanuel., "Beantwortung der Frage: Was ist Aufklärung?". In: Kant Werke Bd. 11, Seite 54 [vi] Modernisation [vii] Deng Xiaoping
|