اطلاعیه و پیامها | لینک ها | بایگانی |
شماره جدید |
- خدمت شما عرض کنم که ... - هیچ؟ درسته هیچ! خوب، پس شما اجازه ندارید نه دربارۀ منشاء انسان و نه منشاء کیهان حرف بزنید. یا، هرچه هم که در این زمینه بگویید، فاقد کمترین نشانی از اعتبار است. که نتیجۀ هردو یکسان است. - یعنی ما دینداران، دیگر نباید حرفی بزنیم؟ - دربارۀ چیزی که نمیشناسید، خیر. یک دیندار، چیز کمی دربارۀ اینگونه مسائل میداند، چند تا نظر از اینجا و آنجا شنیده، و شریعت در ذهن اوست، نه بیشتر. فهمیدنش آسان است که با این وضع، امکان یک گفتگوی کمی جدی، وجود ندارد. - نکند رک و راست، مرا نادان میدانید؟ - بله، ولی نه همین طوری. ادیان رزمجو که امروزه از خطرشان آگاهیم، نسبت به فرهنگ پیروانشان بسیار حساس اند، یا بهتر است بگوییم که بسیار نگران بیفرهنگیشان هستند. کاتولیکها همواره از بیسوادی دفاع کرده اند، و کسانی که شما آنان را فرقۀ پروتستان مینامید، دست کم اجازه می دهند که کتاب مقدس خوانده شود، امّا هیچکدامشان هرگز دربارۀ اینکه این متون مقدس از کجا آمدهاند، پرسشی مطرح نمیکنند. - ما دینداران، اعتقاد داریم که.... - تنها چیزی که میتوانید بگویید همین است، اعتقاد داشتن، و جملههای کم و بیش احساساتی را تکرار کنید: یکجا، نیکی خدا، جای دیگر، رحمت خداوندی، و یا منشاء خیر بودن او، و .... در جامعۀ ما بیعدالتی بزرگی وجود دارد، چون دینداران تمامی فضای فرهنگی کشور را اشغال کردهاند، ولی ما بیخدایان هیچ حقی نداریم. همین است که هیچ یک از قوانین اساسی، ما را به رسمیت نمیشناسند. البته کلیۀ کشورهای لیبرال، آزادی کیش و آیین را به رسمیت میشناسند ولی نه بیدینان را. ما بیخدایان نه آموزههای مدوّنی داریم و نه معابدی و نه انجمنی. ما حتا این حق را نداریم که به لحاظ حقوقی یا رسمی به رسمیت شناخته شویم، استفاده از یارانهها که جای خود دارد. - امّا ... - به خودتان زحمت ندهید! امروز اجازه نمیدهم که حرف بزنید، چون قادر نیستید فهرست کتابهایی را در این باره نام ببرید. وقت آن است که با دینداران به همین شیوه رفتار شود. ایمان مانع حرف زدن میشود، به هر حال شما که فکر نمیکنید. ایمان مانع استدلال میشود، به هر حال شما را با عقلانیت کاری نیست، کار شما عقلگریزی است. اصلا ایمان نیازی به فرهنگ ندارد. در هر حال، شما بیفرهنگید. - ولی آقا .... - من که گفتم! زمانی که دینداران، به ویژه شما، اندکی بیشتر بخوانند، من بسیار خشنود خواهم بود که این گفتگو را ادامه دهم. تا آن زمان، از گفتگو خودداری میکنم؛ بیشترین کاری که میتوانم بکنم، معرفی کتابهایی در این باره است. از اینها گذشته، آموختن به بیخبران، کار ادیان نیست، امّا یک اصل است برای بیخدایان. تازه اجباری هم در کار نیست. گفتار پایانی: علم یک ضرورت است، اگرچه جواب همۀ مسائل را ندارد. این نشان میدهد که علم نمیتواند جانشین دین شود جنگ طولانی ادیان علیه دانش علمی، موجب شده است که برخی گمان کنند که علم جانشین آرمان دینی، یا گاه، خود بدل به دین تازهای شده است. این پندار پایههایی هم دارد: افزایش آگاهی علمی، هر بار که کشف تازهای می شد، یا فرضیهای جدید پدیدهای را بهتر از مسلمات این یا آن آموزههای دینی توضیح میداد، چنین مینمود که دانش علمی جایگزین عقلانی، نظاممند و همیشگی باورهای دینی شده است. ادیان، قوام و اعتبار خودشان را نه تنها بر ظهور خدا، بلکه در عین حال، بر توضیح سادۀ جهان که نسبتاً عقلانی است استوار کرده اند، تصور سادهای که آگاهی از این دوره را ممکن ساخته، و نتیجۀ وحی به نظر می رسد، چرا که کوشش برای توضیح اصل و حرکت کیهان به صورت به اندازۀ کافی هماهنگ، دلیل مضاعفی بوده در حقیقت دین. پس، کیهانشناسی، یعنی دانش تکوین جهان، به سرعت به یکی از بنیادهای معتقدات دینی بدل شد که عنصر اصلی ایمان وحیانی و تمامی جزمهای مذهبی است. روشن است که هرگونه توضیح جهان، بدون اشاره به وجود خدا، نظام معتقدات را متلاشی میکرد و هماهنگی درونیاش را به هم میریخت. در برابر چنین خطری، میبایست واکنش نشان داد. قربانیان این واکنش کسانی بودهاند، از قبیل جوردانو برونو، وانینی و گالیله. در واقع، علوم و دانش علمی ادعای جانشینی مذهب را نداشت. این مذهب بود که از آغاز، به جای آگاهی علمی نشسته بود. کیهانشناسی دینی، کار کیهانشناسی را میکرد، چرا که چیز دیگری نبود. با تحول در آگاهی از چگونگی کار کیهان، نظرگاه مذهبی روز به روز ناکارآمدتر میشد و کمتر توضیح دهنده. هر توضیحی به جای پاسخ دادن، مشکلات بیشتری میآفرید. طوری که توضیح جهان، ضعیفتر و ضعیفتر می شد و با توجه به اشکالاتی که در آن بود، تردید در نظرگاه خداباور نسبت به اینکه وحیی چنین بیاعتبار، عاملی هم دارد، فزونی میگرفت. دانشمندان بیآنکه بخواهند، به یمن نتایج کارهایشان، به تدریج تردیدهایی دربارۀ وجود خدا در ذهن دینداران آگاهتر بیدار کردند. دیگر تردید روا نیست: علم در مقام توضیح کیهان، جایگزین مذهب میشود. امروز ادیان عقلانیتر که اعتراف میکنند که منحصراً به معنویت آدمی و مشکلات او میپردازند، این را به رسمیت میشناسند. امّا با وجود چنین اعترافی، بنیادگرایانشان تلاش میکنند که روایت کامل توضیحات وحیانی را حفظ کنند، در عین حال که از جمع کردن بساط چنین آموزه هایی، که پیشرفت آگاهیهای علمی به ایشان تحمیل کرده، خودداری میکنند. و همین مقاومت شدید در برابر تجدید نظر در جزمها است که نشاندهندۀ تفاوت عمیق میان علم و مذهب است و بیانگر اینکه علم نمیتواند جایگزین کارکرد اجتماعی دین شود. مذهب فرآیندی طبیعی در اندیشۀ آدمی است. مذهب بیانگر نیاز به تسلی خاطر آدمی در این جهان فلاکتبار است، «آه کشیدن بندگان ستمدیده، قلب دنیای فاقد قلب و روح وضعیت بیروح است. دین تریاک تودههاست». چنین کارکرد تسکینبخشی، بسیار متفاوت است با کارکردی که تلاش میکند چگونگی پیدایش، نحوۀ کار و منشاء چیزها را بشناسد. یکی از عوامل آرامبخش، احساس امنیت است. بیاطمینانی از هستی، منبع تشویش و ترس است. آیندۀ ناشناخته، هراسآفرین است. احساس امنیت، زیستن در سایۀ موجودی توانا و خیرخواه، آرامش میدهد (همان «رحمان و رحیم»). مسکینان در نبود یک پدر سختگیر، میتوانند به خدای قادر و مهربان، و در عین حال، عادل، حسود و انتقامجو متوسل شوند (کسی که آدمی را «تا چهارمین و پنجمین نسل مجازات میکند»- تورات). مهم این است که در این جهان فانی، ریسمانی برای چنگ زدن باشد. پناهی چون «صخرۀ» آیهها، یا «قلعۀ» سرودهای لوتری. |