اطلاعیه و پیامها | لینک ها | مقالات | بایگانی |
شماره چدید |
تجدد روزمره و «آمپول تدین بخش 2 محمد توکلی طرقی* در حالتى كه در اغلب حمامهاى ايران روزى پنجاه شصت نفر مرد و زن استحمام كرده و در مدت يك ماه آب خزانهها بيشتر از يك بار عوض نمىگردد و مملو از كثافت بدن دو هزار نفر مىشود و يقينا از آن دو هزار نفر چند صد نفرشان مبتلا به مرض سوداء، امراض جلدى و مقاربتى و غير هم هستند و بديهى است ميكروب امراض فوقالذكر از بدن آنها به آب خزانۀ حمام انتقال و از آنجا به ابدان مسلمانان بيچاره سرايت مىنمايد، حالا شما برويد و به يكى از متشرعين خشكهمقدس ديانت اسلام بگوييد فلان شخص در خزانۀ حمام داخل نمىشود و اظهار مىكند آب حمام كثيف و ناپاك است و بايد درب خزانههاى حمامها را مسدود و آنها را دوش نمود و از رفتن در اين آبهاى كثيف احتراز كرد، فورا تكفير نموده و از ديانت اسلام خارجش دانسته و بلكه نفرين و لعنت خدا و رسول را بر او حتمى و واجب ميدانند.دکتر تومانیانس، همانند بسيارى از همدورههايش در دهههاى پس از انقلاب مشروطيت، باور داشت كه رابطۀ مستقيمى بين بهداشت عمومى و توان سياسى ايران وجود دارد. وی که احكام طهارت را زمينۀٔ مناسبى براى آموزش آداب بهداشتى میدانست، مىپنداشت «اكثريت پيشوايان اخير ديانت بزرگترين سد ترقى و قويترين مانع درك حقايق احكام و دستورات شريعت نسبت به تودهٔ مسلمين بودند. . . » به گمان وی اگر«احكام و حكمتهای نابغۀ» اسلام از طرف علما به زبان ساده «براى پيروان اين مذهب بيان مىشد هرگز قدرت و قواى روحى و بدنى آنها متزلزل نگرديده و در نتيجه ضعف و فتور در اركان قدرتهاى سياسى آنها روى نمیداد.» اگرچه تومانيانس علما را مقصر میدانست، معتقد بود كه با افزایش باسوادان موانع «پيشرفت و آگاهى» ملت از میان میرود و با تعميم سوادآموزى و اجتهاد عمومى «اميد میرود كه در آتيه خيلى نزديكى عموم اهالى مملكت ما عالم و دانا گردند و بخودى خود بتوانند قوانين صحى دين حنيف اسلام را از روى حقيقت فهميده و به اجراى آن موفق گردند. نه سال پس از چاپ كتاب تومانيانس، مهندس مهدى بازرگان که در سال ۱۳۲۲ استاد دانشکده فنی بود بار ديگر به تطبیق و قرينهسازى اسلام و دانش نو پرداخت. گرچه دکتر امیر اعلم و دکتر تومانیانس در پی آن بودند که قوانین بهداشتی را با احکام طهارت منطبق سازند، مهندس بازرگان کوشید که «مطهرات در اسلام» را با «عوامل تصفیۀ طبیعت» به وسیلۀ ابر و باد و خورشید و آب و تاسیسات شهری برای تصفیۀ آب آشامیدنی منطبق کند. در پایان این رسالۀ مهندسانه که در انتصاب بازرگان به مدیرت آب لولهکشی تهران موثر بود، وی یادآوری می کند که: واجبات مطهرات و مستحبات بهداشت اسلامی که از تطهیر اعضای سفلای بدن شروع شده به تنظیف منازل و رفت و روب معابر ختم گردید، دیدید. بالاخره قیافۀ یک مسلمان واقعی و منورۀ یک شهر اسلامی معلوم شد: نور نظافت باید از سر و روی آن بتابد و اگر غیر از این باشد در اسلامیت آن باید تردید کرد. احكام طهارت و بهداشت چون قلعه مستحكمى ميباشد كه اگر درست رعايت شود هيچگونه ناخوشى را به بلاد مسلمانان راه نخواهد داد. در باور بازرگان، که در فرانسه به تحصیل در رشته ترمودینامیک پرداخته بود، «احكام مطهرات اسلام از حدود سفارشات اخلاقى، كه به اقتضاى عقل سليم و طبع لطيف ممكن است در ميان ملتى رایج شده باشد، بالاتر بوده مبنى بر يك سلسله قوانين طبيعى صحيح و نكات علمى دقيق ميباشد كه حكايت از بينايى كامل واضع آن به رموز طبيعت و اسرار خلقت مينمايد.»(52) وی که همچون شیخ محمد مردوخ کردستانی (۱۲۵۶-۱۳۵۴ هـ خ) در جستجوی «خدا در طبیعت» بود، علوم جدید را وسیله ای برای شناختن احکام الهی می دانست: در اين كتاب كه نه داعيۀ اكتشاف داريم و به دم از الهام ميزنيم ميخواهم خوشهاى از ثمرۀ علوم جديد را با گوشهاى از احكام قديم تطبيق نمائيم و به فقها و علماى محترم خود بنمائيم كه تحقيقات جديد نيز دريچههاى وسيعى به اطوار صنع خلقت و انوار خاندان نبوت باز ميكند و گاهى بيشتر از ابواب حادى عشر(55) و اذكار حشر و نشر انسان مجاهد را به مصداق آيات محكمى كه در قرآن امر صريح به تفكر در عوالم طبيعت مينمايد به مقام يقين ميرساند. در همين علوم كه ايشان به نظر ضلالت و يا حقارت نگريسته و از نزديك شدن به آن سخت گريزانند حقايقى نهفته است كه براى رسيدن به جزء كوچكى از آن قدما سالها رنج ميبردند و خروارها كتاب مينوشتند.(56) از ان رو که نوسازان فرهنگی در پى بازسازى پيشفرضهاى علمى باورهاى دينى بودند، تفسيرهایشان از احكام با دروس حوزوى كه بر مدار علوم قديمه استوار بود سازگاری نداشت. على اكبر حكمىزاده که از چهرههای شاخص تجدد دینی در دهۀٔ ۱۳۱۰/۱۹۳۰ بود در شرح اين ناسازگاری فرهنگى چنین نوشته است: يك نفاق زشت و ننگين تازه به نام تجدد و تقدم پيدا شد كه اثرهاى شوم آن كمتر از آن نزاعهاى گذشته نيست. اين است كه امروزه وقتى در روحيات و افكار مردم اين سامان نگاه كنيم مىبينيم فاصله آنها با يكديگر به اندازۀ فاصلۀ ميان مغرب و مشرق است. و در توصيف اين جدال می افزاید که:يكى گفتههاى پيشينيان را نمىپذيرد گرچه مطابق عقل باشد ديگرى گفتۀ امروزيان را نمىپذيرد گرچه مطابق آيات و اخبار باشد . . . يكى به فكل و كروات ميخندد ديگرى ريش و عمامه را مسخره ميكند. يكى روضهخوانى را از اصل بىنتيجه ميداند ديگرى دروغ و ريا هم را در او جايز ميداند. یكى عزادارى را يكسره ديوانگى ميداند ديگرى مىگويد چون تعظيم شعاير است فعل حرام نيز در او جايز است. يكى علوم قديمه را مسخره ميكند ديگرى علوم جديده را. يكى مطلبى را ضرورى دين ميداند ديگرى عقيده به آن را كفر میخواند. شيخ محمد خالصىزاده (۱۲۷۰-۱۳۴۲ هـ ش) یکی دیگر از مجتهدان نواندیش نیز، که کوشیدهاند نامش را از ذهنها بزدایند، رویاروئی متجدّدان و متدیّنان را چنين تشریح میکند: «متجددين متدينين را خرافى و بیعقل و وحشى و ابله و مرتجع میدانند و متدينين متجددين را كافر مشرك و ملحد و دشمن خدا و پيغمبر و ائمه اطهار میدانند.» وی كه همچون حكمىزاده از پیشتازان فراموش شدۀ تجدد دينى بود در ادامه می نویسد:متجددين اغلب به طهارت و نجاست قائل نيستند و هر پليدى و نجسى را استعمال ميكنند و متدينين اينقدر دست و روى خودشان را به آبهاى كثيف حوض میشويند كه پوست دست و صورت كنده مىشود.. متجددين ايستاده ادرار ميكنند و با كاغذ محل غايط را پاك میكنند و از مضرات ترشحات بول و غایط احتراز نميكنند و متدينين با چندين آفتابه آب خودشان را مىشويند و توهم ميكنند كه پاك نشدهاند.. خالصیزاده در ادامۀ شرح این چالشها که پیامد دو نگرش متفاوت به پاکی و پاکیزگی |