اطلاعیه و پیامها | لینک ها | مقالات | بایگانی |
شماره جدید |
|
بود گزارش داد: متجددين حتما با آب دوش خودشان را می شويند و با حوض و خزانه ولو آنكه آب آن هم معطر باشد استحمام نمینمايند و متدينين حتما با آب كثيف خزانهها كه داراى انواع كثافات ميباشد و شرعا استحمام در آن مكروه يا حرام باشد غسل میكنند و آب دوش را مطهر نمىدانند و غسل با آن نمىكنند در صورتى كه در شرع و احاديث شريعه تكليف شده است كه غسل و وضو با ماء اسن يعنى آبى كه رنگ آن تغيير كرده و آبى که اولو العاهات [ذویالعاهات] باشد یعنی مبتلايان به امراض جلدى در آن غسل مىكنند غسل و وضو نشود و حمامهاى صدر اسلام خزينههاى روباز نداشته و فقط با يك شير از خزانۀ سربسته استفاده مىكردندهاند. چنین کسان اغلب در پی یافتن پاسخی مناسب برای دشوارۀ همسازی دانش و دین و هماهنگی احکام طهارت و بهداشت پاستوری بودند. برخلاف نگرش علم سالار، بسیاری از روشنفکران ایرانی تفکیک خرافات از دین و هماهنگی علم و مذهب را ممکن و لازم می دانستند. طرح «انقلاب مذهبی» و «انقلاب روحانی» در نیمۀ نخستین دهۀ ۱۳۰۰ از پیامدهای این تفکیک و هماهنگی بود. تلاش برای همگون ساختن دانش و دین در نوشتههای محمد حسین ذکاءالملک فروغی (۱۲۵۵-۱۳۲۵ ق / ۱۸۳۹-۱۹۰۷ م)، دکتر امیراعلم، حسين كاظمزاده ايرانشهر، دکتر تومانیانس، احمد کسروی، غلامرضا سعیدی، عطاءالله شهاب پور، و مهدی بازرگان و نشریاتی چون تربیت، ایرانشهر، پیمان، همایون، نور دانش بازتاب یافته است. کاظم زاده ایرانشهر و تجدد دینی، کسروی و بغرنج اروپاییگرایی، حکمیزاده و نقش روحانیت، شهابپور و تبلیغات دینی، و بازرگان و قانون طبیعت، همگی آراءشان بر پرسش بنیادین تقارن دانش و دین استوار بود. در این میان مجتهدانی همچون سید اسدالله خارقانی (۱۲۵۴-۱۳۵۵ هـ ق)، میرزا رضا شریعت سنگلجی (م. ۱۳۲۲ هـ ش)، شیخ محمد خالصیزاده (۱۲۶۷-۱۳۴۲ هـ ش)، شیخ محمد مردوخ کردستانی (۱۲۵۶-۱۳۵۴ هـ ش) که در پی همسازی دانش و دین بودند اغلب مورد غضب همکاران خویش قرار گرفتند و عامدانه فراموش شدند. اگرچه برخی پیرایش دین را دینزدایی انگاشتند، اما جنبش «تقارن دین و دانش» و «تفکیک خرافات از دین» بنیان تازهای برای گفتمان دینی پی انداخت که به تدریج عبودیت و جبر را به آرمانخواهی و آیندهنگری اسلامی تبدیل کرد. این هنجار جدید که منطبق بر انقلاب میکروبی بود به پیدایش نگرشی پاستوری از اسلام انجامید که دین را درمان و داروی بیماریها و درهایهای اجتماعی می انگاشت. ۴. امراض اجتماعی و «آمپول تدین» گسترش شهرنشينى و بهسازى عرصۀ همگانی در نیمۀ نخستین سدۀ بیستم با توسعۀ اماكن عمومى چون قهوهخانه، مهمانخانه، هتل، رستوران، كافه، بار، کلوب، كاباره، نمایشخانه، تاتر، و سینما همراه بود. با بهرهجوئی از تکنولوژی رسانشی همچون گرامافون، رادیو و فیلم، اين اماكنِ غالبا نوظهور محافلی را برای آمیزش و آشنایی افراد بیرون از حریم خانواده و برای فراگیری ادب مدنی و آداب شهروندی فراهم آوردند. آفرینندگان این اماکن جدید سینماتوگراف را «وسیلۀ جالب توجهی برای تربیت و تنویر افکار تودۀ اهالی»میدانستند، نمایش را برای «تغییر روحیات جامعه و سوق مردم به طرف تجدد حیاتی میشمردند و «تئاتر را وسیلهای مییافتند که میتواند «در موقع استراحت هم به اهالی محترم درس اخلاق و تربیت بدهد.» از همین رو، رونق تماشاخانه و سینماکه وسیلهای برای آشنائی با تجدد اخلاقی شناخته میشد نسبتا پرشتاب بود. به عنوان نمونه، در سال ۱۳۱۷، در ایران ۱۳۴۰ واحد تماشاخانه و سینما ساخته شده بود که ۲۳۰ واحد آن در تهران، ۲۰۲ واحد در خراسان، ۱۸۵ واحد در گیلان، ۱۳۸ واحد در خوزستان، ۱۳۱ واحد در آذربایجان شرقی، و ۱۱۴ واحد در فارس بود. این اماکن که در آغاز اغلب مردانه بودند به تدریج به حوزههای مختلطی تبدیل شدند. آمیزش زن و مرد در این گونه اماکن به شکستن مرزهای متعارف اندرون و بیرون انجامید و حریم محرمیت و مفهوم زنانگی و مردانگی را دگرگون کرد. گرچه متجددان نمایشخانه و سینما و دیگر وسایل و اماکن عمومی جدید را وسیلهای برای «تجدد حیاتی» و «تجدد اخلاقی» میدانستند، اما افزایش این اماکن و وسایل و ترویج آداب شهری که با حضور زنان در عرصۀ همگانی چشمگیر شده بود متدینان را نگران میکرد. به عنوام مثال، الاسلام که از نخستین نشریات مذهبی پس از انقلاب مشروطیت بود گرامافون يا «جعبهٔ ناقل الصوت» را در «عداد آلات لهو و لعب محسوب [کرد] و خريد و فروش آن را حرام» دانست. علی اکبر حکمیزاده، صاحب امتیاز همايون یکی از نشريه های مبلغ تجدد دینی که درسالهای 1۳۱۳-۱۳۱۴ منتشر میشد، «رمان، سینما و گرامافون» را در «تبدیل آن روحیات قدیم به اخلاق کنونی» مهم شمرد ولی افسوس خورد که «بیشترش باعث فساد اخلاقی است.» وی سینما را از جمله «مجالس شهوتانگيز» قلمداد كرد كه «وسايل آشنايى و ارتباط زن و مرد در اين مجالس از هر جهت فراهم است.» در نگرش وی «زن و مرد گرچه هر دو از يك جنس اند ولی آميزش آنها با يكديگر زيانش بيشتر است از آميزش گرگ با گوسفند زيرا اين يك مرتبه جان را میگيرد و آن بهتدريج هستى را.» حكمىزاده تاثير منفی گرامافون را از رمان و سينما بيشتر میدانست: «رمان را تنها مردم باسواد مىتوانند بخوانند و سينما را تنها مردم متمدن شهرى میتوانند ببينند ولی گرامافون هركسى در هر جا میتواند نتيجه بگيرد.» وی هشدار می دادكه «اين كمپانیهاى متعدد گرامافون . . . صفحات مفسداخلاق و زيانآور خود را میدهند و نه تنها ثروت ما را میگيرند بلكه درس بىپردگى و بىدينى و نفاق به جوانان ما میآموزند.» به همین دلیل نیز حاج عبدالکریم حایری (۱۲۳۸؟-۱۳۱۵ هـ ش) پخش «صوت گرامافون در قهوهخانهها» را ممنوع اعلام کرد. با توجه به همین حساسیتها دولت نیز نظامنامهای در ۱۳۰۷ و ۱۳۱۲ هـ ش برای نظارت بر اماکن عمومی وضع کرد. نظامنامه خاصی نیز در سال ۱۳۱۴ هـ ش برای سینماها و تماشاخانهها تهیه شد. بر اساس آییننامه سینماها و موسسات نمایشی ۱۳۲۲، کمسیون نمایش موظف بود که «نمایش هرگونه فیلمی را که منافی اصول اخلاقی، فرهنگی، اجتماعی، مذهبی، سیاسی و یا انتظامی تشخیص دهد ممنوع داشته و یا قسمتی از آن را حذف نماید. . .با وجود این قوانین اخلاقی، در تعارضهای فرهنگی دهۀ ۱۳۲۰ به بعد اماکن عمومی چون سینما، تماشاخانه و تـئاتر اشاعهدهندۀ «بیماریهای اجتماعی» و «مرض بیدینی» شناخته شدند. نه تنها چنین سرگرمی های عمومی بلکه فرهنگ جدید شهری نیز اغلب تقلیدی و «اروپاییگرا» و منافی ارزشهای اسلامی معرفی شدند. این نقد دو سویۀ فرهنگ جدید شهری که با رسالۀ ناصریه حاج محمدکریم کرمانی در دهۀ ۱۸۵۰ میلادی آغاز شد، با رد اروپاییگرایی در آیین احمد کسروی در دهۀ سوم سدۀ بیستم به بدیلی فرهنگی- اخلاقی تبدیل شد. بر این مبنا و با پشتوانۀ کوششهایی که پیشتر برای تطبیق دانش و دین صورت گرفته بود، نشریات مذهبی نور دانش، آئین اسلام، پرچم اسلام، و ندای حق که در دهۀ ۱۳۲۰ منتشر شدند گفتمانی دینی-درمانی را به میان آوردند که اسلام را «دوای دردهای اجتماعی این جهان سرگردان» تشخیص میداد. |