اطلاعیه و پیامها | لینک ها | مقالات | بایگانی |
شماره جدید |
اما اين تازه آغاز ماجراست. مدّتی مى گذرد. ناگهان در روز 17 فروردين ماه سال 1361 خبر دستگيری قطب زاده به جرم کودتا عليه جمهوری اسلامی و ترور آقای خمينی، دنيا را به حيرت وا مى دارد. اين ديگر جرمی نيست که بشود از آن به آسانی گذشت. اعلام می شود که کودتاگران با دفن مقدار زيادی مواد منفجره در اطراف منزل آيت اللّه خمينی در جماران، قصد توطئه به جان ايشان را داشته اند. نورالدّين کيانوری (دبير کل حزب تودهء ايران) در اين رابطه می گويد: «ما از قصد توطئهء قطب زاده آگاه شديم. لذا دو نفر از افسران حزب (سرهنگ عطاريان و سرهنگ کبيری) را در ستاد کودتا نفوذ داديم. اخبار را به صورت منظّم به خامنه اى و رفسنجانى می رسانديم. تا درست در حالی که تنها چند ساعت به شروع کودتا مانده بود، قطب زاده را دستگير کرديم.» جالب اينجاست که وزير اطلاعات نه تنها از آن دو افسر (عطاريان و کبيری) تشکّر نمى كند، که بلافاصله هر دوی آنها را اعدام مى كند! سيد احمد خمينی در زندان به ملاقات قطب زاده می رود و از او می خواهد که استغفار نامه ای که از قبل تنظيم شده را امضاء کرده و از آقای خمينی طلب مغفرت کند.
قطب زاده بر می آشوبد و می گويد: کسی که بايد عذر خواهی کند، خود خمينی ست نه من. بالاخره قطب زاده بر روی صفحهء تلويزيون ظاهر می شود و اعتراف ميکند. اما مهم ترين نکته اين که نامی از آيت اللّه «سيد کاظم شريعتمداری» به ميان می آورد که همين مسأله موجب نابودی اين مرجع تشيع مى گردد. بسياری بر اين باور هستند که آقای خمينی با اين عمل مرجع اعلاء زمان خود را از دور خارج ساخت تا خود به تنهايی در قدرت بماند. فراموش نکنيم که آيت اللّه شريعتمداری در سال 1342 درجهء مرجعيّت را به آقای خمينی اعطاء کرد تا جان او را در برابر حکومت وقت نجات دهد. اما بعدها خود قربانی اين تصميم شد. اين معما زمانی پيچيده تر مى شود که خاطرات آيت اللّه حسينعلى منتظری را در همين رابطه مى خوانيم : «وقتی که آقای قطب زاده را بازداشت کردند، ما شنيديم که ايشان سوء قصدی راجع به مرحوم امام داشته و در چاهی نزديک محل سکونت ايشان موادی کار گذاشته اند که کشف شده و آقای شريعتمداری هم از اين موضوع اطلاع داشته اند. روزی آقای احمد آقا در قم به منزل ما آمد و در حالی که آقای حاج سيد هادی نيز حضور داشت، با نحوهء تهديد آميز گفت: امشب قطب زاده در تلويزيون مطالبی را راجع به آقای شريعتمداری می گويد. شما مواظب باشيد حرفی نزنيد و چيزی نگوييد! بعد شب، مصاحبهء آقای قطب زاده از تلويزيون پخش شد و در اين راستا بود که به سراغ آقای شريعتمداری رفتند، و من از صحّت و سقم قضايا بی اطّلاع بوده و هستم. بعداً شنيدم آقای حاج احمد آقا در زندان سراغ قطب زاده رفته و به او گفته است: شما مصلحتاً اين مطالب را بگوييد و اقرار کنيد و بعد امام شما را عفو می کنند. اما بالاخره او را اعدام کردند. و باز بعدها از طريق موثقی شنيدم که جريان ريختن مواد منفجره در چاه نزديک محل سکونت مرحوم امام، به کلّی جعلی ست و واقعيت نداشته است و منظور، فقط پرونده سازی برای مرحوم شريعتمداری بوده است.» روزنامه های آن روز برای تأکيد بر فساد اخلاقی قطب زاده، نوشتند: قطب زاده در حالی که با معشوقهء فرنگی خود در منزلش بود، دستگير شد. در واقع اين دختر، نامزد قطب زاده بود. نامش «کرول جروم» ، اهل کشور کانادا و خبرنگار شبکه سی بی سی بود. او بعدها کتابی در مورد قطب زاده نوشت به نام “مردی در آينه”. خودش چنين می گويد: «صادق می دانست که به سراغش خواهند آمد. به او گفتم: من و دوستانم تو را از کشور خارج خواهيم کرد. اما او جواب داد: نه. اين انقلاب کابوسی بود که من برای اين ملت رقم زدم. من مقصر هستم. می مانم و با سرنوشتم روبرو می شوم. وقتی که سوار ماشين شد که برود، هرگز نميدانستم که ديگر او را نخواهم ديد. باور نمی کردم که آقای خمينی پسر خود را خواهد کشت.» مى گويند يكى از كسانى كه در رابطهء با اين كودتا دستگير و زندانى مى شود، شخصى است كه قطب زاده او را پير و مرشد خود مى دانست. حتى اعتقاد داشت كه اين شخص داراى كرامت است و ضمير افراد را مى خواند. گويا ايشان بنا داشته اند با اصول تصوف و طريقت لاهوتى، راه اصلاح دنيا را فراهم سازند. كسى به نگارنده گفت: «شخصى در گروه قطب زاده نفوذ مى كند، اما چون هرگز استاد قطب زاده او را نديده بود تا با قدرت ماورائي خود، به ذاتش پى ببرد، لذا طرح آنها عقيم ماند و همگى قربانى اين دسيسه شدند.» الله اعلم ! محمد محمدى رى شهرى (اولين وزير اطلاعات جمهورى اسلامى) در اين باره ميگويد : قطب زاده براى كودتا يك سال و نيم فعاليت كرده بود و پس از دستگيرى اعلام كرده كه «آماده ام حرف هايم را در مصاحبهء تلويزيونى بگويم اما به شرط اينكه مرا فوراً يا اعدام كنيد يا عفوم كنيد.» قطب زاده فوراً اعدام يا عفو نشد. او پنج ماه در زندان اوين (به زندانبانی اسداللّه لاجوردی) روز های پر محنتی را سپری کرد. دادگاه او در مرداد همان سال تشکيل شد و بعد از 20 روز محاکمه، سرانجام در سحرگاه روز بيست و چهارم شهريور ماه سال 1361 به جوخهء اعدام سپرده شد. گروهی بر اين باورند که او هرگز اعدام نشد. بلکه جايی در همين نزديکی مخفی شده. به هر روى كتاب فرزند خوش قد و بالاى انقلاب اسلامى اين گونه بسته شد و باز يك انقلاب ديگر، يك فرزند ديگر را طعمهء خويش ساخت. داستان صادق قطب زاده يکی از معما های چند دههء اخير به شمار می رود. گروهی او را به سان فرشته ای پاک و منزّه مى دانند و گروه ديگر او را ابليسی تمام عيار می شمرند. او هر چه که بود، قسمتی انکار نشدنی از تاريخ معاصر ما بود. ميرزا جهانگيرخان صور اسرافيل |