اطلاعیه و پیامها | لینک ها | مقالات | بایگانی |
شماره جدید |
در میان لایههای بالاتر فرقه که عموماً دارای قدرت اقتصادی،سیاسی، امنیتی یا اجتماعی هستند، پیوند خوردن با فرقه را به نوعی ضامن بقا و افزایش قدرت خود میدانند و در سایه مطلق شدن مراد فرقه، خود نیز به نوعی مطلقیت میرسند، اینگونه افراد که دارای مناصب اجتماعی از عهدهداری امامت جمعه یا جماعات یا مداحی هیأتهای مشهور یا مدیریت بنگاههای بزرگ اقتصادی و مناصب سیاسی، نظامی یا امنیتی میباشند، در واقع از سطح تحلیل بالاتری برخوردارند اما منافع، آنان را به پیوستن به این فرقه ترغیب میکند. مشکل بزرگتر اینجاست که تمام آنچه در فوق ذکر گردید تنها یک روی سکه است تحت تاثیر شرایط عاطفی و روانی حاکم بر جامعه در یک سال و نیم گذشته زمینه رشد این فرقه گرایی در میان سبزها آماده گشته این موضوع را در عکس العمل تند نسبت به یک ملاقات ساده یکی از هنرمندان کشور با رییس دولت می توان به وضوح مشاهده کرد امروز در منظر مخالفین حاکمیت هر اقدامی که دولت انجام دهد ولو به ظاهر خدمت باشد عین خیانت است هرکس که با این دولت کوچکترین همکاری بکند خائن به اسلام و میهن است هرگونه سلام و علیک با شخصیتهای حکومتی نفاق و نان به نرخ روز خواری ست و تمامی طرفداران دولت و رهبری یک مشت ساندیس خور هستند که پول نفت مملکت را بالا می کشند ناگفته پیداست اگر روزی این تفکر تفریطی بر کشور حاکم شود اوضاعی بهتر از امروز نخواهیم داشت
البته در میان هر دو طیف حامیان و مخالفان حاکمیت انسانهای معتدل به وفور یافت می شوند اما لااقل میدان را برای مطلق گراها باز گذاشته اند از آنجا که مطلقگراهای امروزی عمدتا دغدغه ها دینی را توجیه گر رفتار خود قررار می دهند در ادامه به بررسی این موضوع می پردازم که از اساس آموزههای دینی تا چه میزان با معتقدات «فرقه مطلقیه» سازگار است؟ در سیره امامان شیعه (ع) با وجود آنکه ائمه دارای عصمت بوده و از هر گونه خطا و اشتباه مصونند و هم چنین دارای علم لدنی و اتصال به غیب هستند، نه تنها هیچگاه در تعامل با پیروانشان برای خود جایگاه مطلقی در نظر نگرفتهاند، بلکه همواره در صدد بودهاند شیعیان را به گونهای تربیت کنند که راه هر نوع مطلقانگاری نسبت به هر وجودی غیر از خداوند مسدود شود،تصریح اینکه اگر حدیثی از ائمه را مغایر با قران یافتید آن را به دیوار بکوبید خود شاهدی دیگر بر سبک تربیتی نقادپرور تشیع است. امیرالمومنین(ع) در عباراتی مکرر در نهجالبلاغه این مفهوم را یادآور میشوند و میفرمایند: «مردم از بینحق ومشورت در عدالت بازنایستندزیرا خود را برتر از انکه خطا کنم ویا از خطا ایمن باشم نمی دانم»یا یکی از حقوق اساسی حاکمان بر مردم را تذکر خطاها و اشتباهاتشان به صورت انتقاد تعیین میکند. امام علی(ع) در خطبه ای در جمع مردم فرمودند: پیش از آنکه فقید و گمشده شما شوم از من پرسش کنید "سلونی قبل ان تفقدونی"، در آن جمع مرد عرب زبان یهودی مسلک برخواست و گفت: "هان ای کسی که سخن به گزاف می گویی؟! من پرسشی دارم و از تو پاسخ می خواهم". امام(ع) پس از اینکه یاران نگران و پریشان خود را آرام کرد فرمود: نمی توان آدمی را با برخوردهای قهری رام و آرام نمود. سپس به آن مرد خطاب کرد و گفت: گوش من در اختیار توست، هر چه می خواهد دل تنگت بگو. در خطبه دیگری می فرمایند: فرد هرچه بزرگ و برتر باشد ولی فراتر از آن نیست که نیاز به نقد نداشته باشد و نیز هرچه کوچک و کمتر باشد، فروتر از آن نیست که حق نقد و نظر نداشته باشد و نیز می فرماید: چونان که با زورگویان سخن می گوئید با من مگوئید و چونان که از تندخویان کناره می گیرید، دوری مجوئید و پروا مگیرید و از سر سازش و نیایش با من معاشرت و رفتار نکنید. گمان مبرید که گوشم از شنیدن حق سنگینی می کند و جانم تشنه بزرگی و شیفته قدر قدرتی است و دل تمنای قوی شوکتی دارد. زیرا کسی که شنیدن حق برایش سنگین و نمودن عدل برایش گران آید، طبعاً عمل به آن دو برایش بسی ناگوارتر و دشوارتر باشد. پس زبان از گفت حق و بیان از سفت عدل بر نبندید و باز نایستید چرا که من نه برتر از خطایم و نه در کار خود از آن در امانم مگر اینکه خدای تواناتر از من، جانم را کفایت و حمایت کند. "یک جا در اول خلافت، یک عدهاى آمدند دور امیرالمؤمنین - اشاره میکردند به بعضى - آقا! تکلیف اینها را یکسره کن. اصرار میکردند. امیرالمؤمنین در جواب، اینها را نصیحت به صبر کرد و از جملهى چیزهائى که فرمود، این بود: این نظرى که شما دارید، یک نظر است. «فرقه ترى ما ترون»؛ یک عده همین نظر شما را قبول دارند. «و فرقه ترى ما لاترون»؛ یک عده حرفى را قبول دارند که شما معتقد به او نیستید، او را قبول ندارید. «و فرقه لاترى هذا و لا ذاک»؛ یک عدهاى هم نه آنطرفى و نه آنطرفى، یک نظر سومى دارند. «فاصبروا»؛ صبر کنید تا امیرالمؤمنین با حکمت کار خود را انجام بدهد." امام خمینی(ره)، بنیانگذار جمهوری اسلامی نیز مکرر همین موضع را اتخاذ میکند. ایشان در وصیتنامه سیاسی الهی خود که طبیعتاً مهمترین و مورد توجهترین اثرشان محسوب میشود، تصریح میکنند که در دوران ده ساله رهبری انقلاب مرتکب اشتباهاتی شده و یا زمانی که وزیر وقت کشور تقاضای برخورد با گروه نهضت آزادی را به جهت مخالفت این گروه با ایشان طرح میکند، امام خمینی(ره) میفرمایند: مخالفت به من چه اشکالی دارد |