اطلاعیه و پیامها | لینک ها | مقالات | بایگانی |
شماره جدید |
بررسی وضعیت حقوقی جوامع فارس و غیر فارس واحید قاراباغلی / روزنامه نگار و فعال حقوق بشر چگونه خواست حقوق برابر جوامع غیرفارس؛ کشور را به دریاچه خون تبدیل می کند؟ هدف این مقاله این نیست که بگوید ائتنیک های غیرفارس در ایران بايستي دولت خود را داشته باشند یا نه. بلکه هدف از نوشته تلاشی است برای تجزیه و تحلیل راه ها و ابزارهای اجرایی که ایدئولوژی دولتی برای سرکوب جوامع غیرفارس در ایران جهت انکار هویت و موجودیت آنها بکار ميگيرد. اکثر روشنفکران ایرانی در موضوعات و موارد مختلف از حکومت انتقاد می کنند، ولی وقتی موضوع مسأله ائتنیک ها مطرح می شود یا سکوت مي کنند و یا دقیقاٌ از موضع پان ایرانیستی سعی در ترساندن ائتنیک های غیرفارس دارند. اينان می گویند "مشکل ما در ایران حکومت دیکتاتوریست و ما تبعیض ائتنیکی نداریم، شرایط کنونی برای ائتنیک ها خوب است، دیگر زیادتر از این را نخواهید، وگرنه کشور به دریاچه خون تبدیل می شود". تفسیر این استدلال به هر نوعی، یک گفتمان پان ایرانیستی است.
جوابي به اين سوال داده نميشود که به چه دليل تعلق غیرفارس هائي چون آذربایجانیها به جامعه خود و خواست حقوق ابتدائی و ملي اشان کشور را به دریاچه خون تبدیل می کند. آيا بجاي اين حرفهاي تشویش کننده درست تر نيست که در اصل دولتی را که حقوق طبیعی آنها را غصب کرده به چالش کشید؟ عدم انتقاد این روشنفکران از دولت و ایدئولوژی رسمی آن در این خصوص و ترساندن ائتنیک هایی که حقوق طبیعی خود را طلب می کنند و خواستن از آنها برای صرف نظر از این حق اشان نگرشي نژاد پرستانه و استعمارگرانه است. اکثر روشنفکران ایرانی که مخالف فدرالیسم و یا استقلال هستند بیشتر بر این نکته تمرکز دارند که: "تقسیم بر اساس قومیت، منجر به قتل و عام در کشور می شود و جهان دیگر به بوجود آمدن دولت-ملت اجازه نمی دهد." استدلال ديگر اينها مبني بر اينکه " جهان دیگر به بوجود آمدن ملت -دولت اجازه نمی دهد" نيز از اساس نادرست است. این؛ موضعي است که روشنفکران ایرانی برای منحرف و مغتشش کردن ذهن ائتنیک هاي غير فارس در ايران اتخاذ مي کنند. در همين سال گذشته در ۲۰۱۱، شاهد اين بوديم که جنوب سودان دولت مستقل خود را برپا کرد. مونته نگرو و کوزوو نيز چند سال قبل از صربستان جدا شدند و دولت مستقل خود را ایجاد کردند. جدایی اریتره از اتیوپی و ایجاد کشور مستقل آن حتي ۲۰ ساله هم نشده است. همين را نيز شاهديم که جامعه بین المللی در تلاشی روز افزون برای استقلال اعراب فلسطین از حاکمیت اسرائیل و ایجاد دولت مستقل خود است. از این امر، هم ایران، هم کشورهای عربی و هم کشورهای اروپایی حمایت می کنند. در بازیهای المپیک ۲۰۰۴ آتن ۲۰۱ کشور اشتراک داشت. در حالي که در بازیهای ٢٠٠٨ پکن، ۲۰۴ دولت شرکت کرد. در بازیهای المپیک امسال لندن (۲۰۱۲)، احتمالا"کشورهای بیشتری حضور خواهند یافت. این واقعيتها کجا و ادعاي اينکه " جهان دیگر به بوجود آمدن ملت دولت اجازه نمی دهد " کجا! در حال حاضر تعداد ۲۰۸ دولت مستقل وجود دارد که از آن ۱۹۳ کشور عضو سازمان ملل متحد است. بیش از ۴۰ عضو کمتر از یک میلیون نفر جمعیت دارند. در ميان اينها دولت هایي به چشم میخورند که حتی جمعیت شان کمتر از هزارنفر است. مانند کشورهایی چون بحرین، قطر، جیبوتی، با کمتر از یک میلیون جمعیت. در شورای ۴۷ عضوی اروپا، آندورا، سان مارینو، موناکو، لیختن اشتاین دولتهایی هستند که جمعیتی بین سی هزار و چهل هزار دارند و عضو سازمان ملل متحد هم هستند. در اتحادیه ۲۷ عضوی اروپا جمعیت لوکزامبورگ، مالت، قبرس زیر یک میلیون است. لوکزامبورگ و مالت در حدود نیم میلیون جمعیت دارند. در قبرس؛ جمع یونانیها و ترکها هنوز به یک میلیون هم نمی رسد. در اتحادیه اروپا، کشورهایی چون اسلوانیا، اسلاوکی، استونیا، لئتونیا ممالکي هستند که ۲-۳ میلیون جمعیت دارند. اينها را اگر با وضعيت ترکان در ايران مقايسه کنيم نتايج اسفناکي بدست ميايد. با جمعیتی بالغ بر بیست میلیون نفر در ایران، آنها حتي از داشتن حکومت محلی هم محروم ميباشند. همين مساله در مورد ديگر ائتنیکهاي غيرفارس نيز صادق است. در مقايسه جمعيت ترکها در ايران با کشورهاي عضو اتحادیه اروپا، تنها کشورهاي آلمان، فرانسه، ایتالیا، انگلیس، و فرانسه جمعیتی بیش از ترکان ایران را دارند. جمعيت ۱۲ عضو دیگر این اتحادیه، چون بلژیک، هلند، دانمارک، یونان، پرتغال، ایرلند، بلغارستان، رومانی، اتریش، مجارستان، سوئد، فنلاند و چک نصف جمعیت ترکها در ایران و در مورد بعضی از آنها حتی یک سوم هم نیست. جالب است که عرض جغرافیایی برخی از این کشورها به اندازه یکي از استانهاي آذربایجاني هم نمیرسد. آقای اکبر گنجی در چهار نوشته ای که اخیرا" در خصوص مساله ملي در ايران منتشر کرده با احساس به خطر افتادن "تمامیت ارضی" ایران، ضمن زدن حرف های پان ایرانیستی توام با ادعای اومانیستی با ترفندهای مختلفی سعی بر این داشته تا استقلال ائتنیک های غير فارس را غیرممکن جلوه دهد. يکي از استدلال هاي وي اينست که گويا "اکثریت مردم کشورهای موجود جهان براین نظرند که مردم یک منطقه نمی توانند درباره ی جدا کردن بخشی از قلمرو کشور "به تنهایی" تصمیم بگیرند، بلکه "کل مردم کشور" باید در این تصمیم گیری مشارکت داشته باشند، چون کشور ملک مشاع همه ی مردم یک سرزمین است(کردستان همان قدر به خراسانی ها تعلق دارد، که خراسان به کردستانی ها. خوزستان همان قدر به تبریزی ها تعلق دارد، که تبریز به خوزستانی ها). ممکن است کسی بگوید این نظریه ناموجه است، اما ناموجه بودن یک موضوع است و وجود اعتقاد به این مدعا موضوعی |