ارتباط با ما

اطلاعیه و پیامها لینک ها

درباره آزادگی

مقالات

شماره جدید آزادگی 


 

نیشگونه

ملا حسنی

بایگانی

سید ابراهیم نبوی

صدا

دانشجو

 
 

آوار را از پهلو كنار بزنند نه‌ از بالا ضمن‌ اين‌ كه‌ ما از طريق‌ دستگاه‌هايي‌ كه‌ مي‌توانند که موجود زنده‌ را تشخيص‌ دهند و البته‌ نمونه‌ اين‌ دستگاه‌ را هم‌ در كشور و در مركز خواص‌ و كاربرد مواد دانشگاه‌ صنعتي‌ شريف‌ داريم‌ و تاكنون‌  نزديك‌ به‌ 30 ساعت‌ بعد از حادثه ‌بايد اين‌ دستگاه‌ها مي‌رسيد و اين‌ كار را فقط‌ سگهاي‌ تعليم‌ ديده‌ انجام‌ نمي‌دهند.يعني‌ امدادرساني‌ بايد همه‌ سويه‌ باشد و از همه‌ امكانات‌ استفاده‌ شود.

 من‌ در مناطقي‌ كه‌ مجروحان‌ قرار داده‌ مي‌شوند، زباله‌هاي‌ بسيار ديده‌ام‌. در حالي‌ كه‌ زباله‌ها را بايد در مناطقي‌ قرار دهند كه‌ جهت‌ باد آنها را از منطقه‌ خارج‌ كند و گرنه‌ عفونت‌ به‌ منطقه‌ باز خواهد گشت‌. دكتر طباطبايي‌ ادامه‌ مي‌دهد:

نمي‌دانم‌ آيا واحدهاي‌ دفن‌ زباله‌ راه‌اندازي‌ شده‌اند يا نه‌.نمي‌دانم‌ براي‌ تاسيسات‌ اضطراري‌ مثل‌ حمام‌هاي‌ چند گوشه‌ كه‌ تاثير بسياري‌ در بهداشت‌ دارند، فكري‌ شده‌ يا نه‌...

وي‌ عازم‌ منطقه‌ استقراري‌ امدادگران‌ مي‌شود و مي‌گويد:

از هلال‌ احمر به‌ من‌ زنگ‌ زدند كه‌ بلافاصله‌ خودم‌ را به‌ منطقه‌ برسانم‌.

 اما اينجا نه‌ كسي‌ مرا مي‌شناسد، نه‌ مرا به‌ آنها معرفي‌ كرده‌اند و...

گروه‌هاي‌ امدادرسان‌ از بسياري‌ شهرها پي‌در پي‌ از راه‌ مي‌رسند.

روز شنبه‌ جاده‌ كرمان‌ بم‌ شاهد ترافيكي‌ سنگين‌ است‌. اما سرگرداني‌ در بسياري‌ از گروه‌ها آزار دهنده‌ است‌.

نيروهاي‌ جوان‌ بدون‌ بيل‌ و كلنگ‌ قادر به‌ كنار زدن‌ آوار نيستند و واقعيت‌ تلخ‌ اين‌ است‌ كه ‌آنها كه‌ جان‌ بدر برده‌اند كه‌ هيچ‌، اما آنها كه‌ زير آوار رفته‌اند، تقريبا همگي‌ جان‌ سپرده‌اند.يك‌ دانشجوي‌ دانشگاه‌ باهنر كه‌ بسيار عصباني‌ است‌، با انتقاد از نداشتن‌ سازماندهي‌ و هماهنگي‌ مي‌گويد:

مرا مسوول‌ تغذيه‌ امداد رسانان‌ كرده‌اند.

ولي‌ ما غذا نداريم‌ به‌ زلزله‌ زدگان‌ برسانيم‌، من‌ چگونه‌ به‌     500مدادگر صبحانه‌ بدهم‌.وي‌ ادامه‌ مي‌دهد:  

اوضعيت‌ امكانات‌ امدادرساني‌ از روز نخست‌ بهتر شد:

 

دكتر بغص‌ مي‌كند و بعد آرام‌ به‌ من‌ مي‌گويد:

احتمال‌ زنده‌ماندنش‌ كم‌ است‌. با هواپيما منتقلش‌ كرديم‌. گفتم‌:

خب‌، اين‌ بچه‌ها را هم‌ با او مي‌فرستاديد.

مجروح‌ آنقدر زياد است‌ كه‌ نمي‌توانيم‌ دو بچه‌ را بفرستيم‌. آنها كجا بروند، بيمارستان‌، اگر مادرشان‌ مرد چه‌ كنند؟

جوابي‌ براي‌ دكتر ندارم‌. حرفش‌ منطقي‌ است‌. اما فرزانه‌ و برادرش‌ منطق‌ را چه‌ مي‌شناسند. آنها فقط‌ مادرشان‌ را مي‌خواهند.آن‌سوتر مردي‌ با دو عصا زيربغل‌، پاي‌ فلجش‌ را به‌ اين‌ سو و آن‌ سو مي‌كشد. با گريه‌ مي‌گويد:

« خانم‌ تو را به‌ خدا پسرم‌ را پيدا كن‌. من‌ از كهنوج‌ تا اينجا آمده‌ام‌ عليرضا را پيدا كنم‌. پسرم‌ دانشجوي‌ مديريت‌ بازرگاني‌ بود. اگر هم‌ مرده‌ جنازه‌اش‌ را بدهيد. من‌ فقط‌ همين‌ پسر را دارم‌.»

هواپيماهاي‌ نظامي‌، پي‌ در پي‌ در فرودگاه‌ بم‌ مي‌نشينند و بر مي‌خيزند. يكي‌ پشت‌ ديگري‌.

 اما تو داخل‌ هواپيما نرو، نه‌ براي‌ خبر، نه‌ براي‌ عكس‌. پايت‌ را كه‌ كف‌ هواپيما بگذاري‌، مجروحان‌ با ترس‌سرشان‌ را بالا مي‌آورند. گويا هراس‌ زلزله‌ در همه‌ سلولهايشان‌ نفوذ كرده‌ است‌. پتويي‌ كه‌ تكان‌ مي‌خورد. نگاهي‌ با وحشت‌ به‌ تو دوخته‌ مي‌شود. در هر ساعت‌ يكي‌ دوبار، پس‌ لرزه‌، زيرپايت‌ مي‌غرد.نمي‌ فهميم‌ سپيده‌ صبح‌ كي‌ دميد.

ولي‌ ديديم‌ كه‌ افقي‌ سرخ‌ و سرد داشت‌.

 

 امدادهاي‌ اوليه‌

زلزله‌ بم‌ هشدار ديگري‌ است‌ به‌ همه‌ ما نسبت‌ به‌ اين‌ كه‌ وضعيت‌ امداد اوليه‌ در كشورمان‌ چيزي‌ فراتر از واژه‌هايي‌ مثل‌ «بد» يا «وحشتناك‌» است‌.زلزله‌ صبح‌ جمعه‌ آمده‌ است‌ و 24 ساعت‌ بعد كه‌ ما در بم‌ مثل‌ اشباح‌ سرگردان‌ به‌ اين‌ سو و آن‌ سو مي‌رويم‌، آوارها تقريبا دست‌ نخورده‌اند.بعد از گذشت‌ يك‌ روز تازه‌ نيروهاي‌ امداد سر و ساماني‌ مي‌يابند.

در ذهن‌ بسياري‌ از خبرنگاراني‌ كه‌ با ما از تهران‌ آمده‌اند، يك‌ چيز مي‌گذرد:«بم‌ با ساختمان‌هاي‌ يك‌ طبقه‌ و خيابان‌هاي‌ پهنش‌ چنين‌ فاجعه‌ بار مي‌شود، پس‌ بر تهران‌ چه‌ خواهد رفت‌!»دكتر طباطبايي‌ مي‌گويد كه‌ مديريت‌ بحران‌ در زلزله‌ طبس‌ به‌ عهده‌ وي‌ بوده‌ است‌.او را در فرودگاه‌ بم‌ ديدم‌ كه‌ به‌ دنبال‌ جمع‌ آوري‌ اطلاعاتي‌ در مورد وضع‌ امدادرسانان‌ بود.

او با تاسف‌ مي‌گويد:

من‌ در امدادرساني‌ بيشتر زلزله‌هاي‌ ايران‌ حضور داشته‌ام‌، بعد از اين‌ همه‌ تجربه‌، ما واقعا نبايد وضع‌ امدادرساني‌ اوليه‌مان‌ اينطور باشد.در حالي‌ كه‌ مثلا بايد به‌ گروه‌هاي‌ امداد آموزش‌ داده‌ شود كه‌  

 

قبلی

برگشت

بعدی