اطلاعیه و پیامها | لینک ها | مقالات |
شماره جدید آزادگی |
نظر دارند و بر شيوه مبارزه مسالمت آميز برای دست يافتن به اين حقوق همصدا هستند. در پايان برگزار كنندگان ای سمينار اظهار اميدواری كردند تا بتوانند كنفرانس بزرگی را با شركت اكثريت سازمانها و احزاب سراسری ايرانی و اقوام ايرانی در ماه اكتبر امسال در لندن برگزار كنند. بعد از سمينار، ميهمانان سمينار بهمراه سخنرانان و برگزاركنندگان برای صرف شام به يكی از رستورانهای غرب لندن رفتند. اين ميهمانی شام از طرف برگزاركنندگان و به افتخار ميهمانان سمينار و سخنرانان ترتيب داده شده بود. سمينار قوميت ديروز، امروز ، آينده عادل عباسی ربیخه هفته جاري دانشگاه زنجان شاهد برگزاري ميزگردي با حضور فعالان سياسي قوميت ها حول محور "نقش قوميتها در آينده سياسي ايران" بود.اين سمينار با همكاري "جمعيت اسلامي دانشجويان ترك دانشگاه زنجان" و "كانون فرهنگي ادبي دانشجويان كرد دانشگاه زنجان(قه ژين)" برگزار گرديد. مدعوين اين سمينار عبارت بودند از: دكتر صلاح الدين خديو(ژورناليست و فعال سياسي از كردستان)، دكتر توكل غني لو(استاد دانشگاه و فعال سياسي از زنجان) ، عبدالكريم اهوازي (شاعر –محقق و عضو جامعه عربهاي مقيم مركز" بيت العرب")،عبدالله حمادي(فعال سياسي از خوزستان) متن كامل بيانات ابراد شده در اين سمينار را در زير مي خوانيم:
دکتر صلاح الدين خديو قبل از شروع سخنانم لازم مي دانم در مورد عنوان همايش نکاتي را عرض کنم. "نقش خلق ها در آينده ي سياسي ايران " مشخصا واژه ي "خلق" را مي گويم. سخن گفتن از طبقات اجتماعي ، يا از قوميت ها يا از گروههاي اجتماعي به سادگي صحبت کردن از جريان کالاها،انتخابات سياسي،رزمايشهاي نظامي، گونه هاي جانوري يا پديده هاي جغرافيايي، که آنها نيز پيچيدگيهاي خاص خود را دارند، نيست. زيرا در موضوع طبقات يا قوميتها ، تعيين حدود گروههاي انساني مورد نظر، اندازه گيري، ارائه و مقايسه ي آنها با يکديگر کاري بسيار ظريف شمرده مي شود. تشخيص و تمييز يک حقوق بگير از يک خرده بورژوا يا تشخيص يک کرد از يک ترک، کاري نيست که بتوان با همان سهولت تشخيص مثلا يک تن آهن از يک تن فولاد انجام داد. تمام مشکل از آنجا ناشي مي شود که گروههاي اجتماعي و قومي در واقع در مقوله ي مجموعه هاي گنگ جاي مي گيرند. به همين خاطر لازم است تاکيد کنم که در حوزه ي علوم انساني ما با مجموعه هاي مبهم و گنگ روبرو هستيم و بايد ملاحظاتي را که ميان "عين در خود" و "ذهن براي خود" فاصله مي اندازند، را در نظر بگيريم و بسياري از پيش داوري هاي عاطفي را از ميان برداريم. در حال حاضر در حوزه مطالعات قوم شناسي، ملاحظات سياسي و عاطفي به شدت برواقعيات اجتماعي تاثيز گذاشته است. تقابل ضمني، اما ريشه ا ي ميان ملت و قوم که به شدت بر گفتمان هاي سياسي، رسانه اي و حتي علمي تاثير گذاشته است و حتي بر عقل سليم و ايدئولوژّيهاي غالب نيز موثر بوده، دقيقا ناشي از مسائل فوق است. دو واژه ي ملت و قوم، براي مشخص کردن مردم، جمعيت ها، گروهها و اجتماعاتي به کار مي روند که کاملا با يکديگر قابل مقايسه اند. با وجود اين از مقايسه ي آنها با يکديگر، از قراردادن آنها به موازات هم، و از برابر دانستن آنها با يکديگر خودداري مي شود. در ايران واژه ي ملت مقدس و با شکوه پنداشته شده و متقابلا واژه ي قوم هم، در بطن خود باري ئتحقير آميز دارد. و همين امر که از ملاحظات سياسي نشات مي گيرد، حساسيتهاي زيادي را سبب شده استک. در اين همايش دوستان دانشجويمان از واژه ي خلق استفاده کرده اند که واژه ي خلق بر پيچيدگي و ابهام موضوع مي افزايد. خلق واژه اي است که ريشه در ادبيات مارکسيستي و چپ چند دهه ي پيش دارد. وامروز متروک و مهجور شده است و عموما از آن استفاده نمي شود. مارکسيستهاي چند دهه ي پيش هم از اصطلاح خلق ايران استفاده مي کردند به جاي ملت ايران و هم خلق هاي ايران. پس هم به جاي ملت به کار رفته، هم به جاي خلق، ولي در اينجا معلوم نيست کدام معنا از آن مدنظر بوده است. به نظر من عدم دقت در به کارگيري اين واژه ها بر ابهام جاري در اين حوزه افزوده و پارادوکسهاي جديدي را مي آفريند. امروزه واژه ي ملت عموما به جاي دولت و معرفي دولتهاي ملي به کار مي رود. متقابلا واژه ي فوم به صورت هر چه گسترده تري درباره ي گروههاي خاصي به کار مي رود که به دلايلي چون ابهام در حدود آنها، فقدان نهادهاي سرزميني، عدم توسعه و قرابت آنها، اين امکان را ايجاد کرده که اصولا وجودشان زير سوال برود. بنابراين به نظر بنده فارغ از بار تحقيرآميز مستتر در آن و پيش داوري هاي سياسي متعاقبش براي ناميدن گروههاي انساني غير فارس در ايران صحيح تر است از واژه ي قوم استفاده کنيم. چون ملت بيشتر با مفهوم تشکيل دولت پيوند خورده است و با آن تعريف مي شود. هر چند امروزه در جامعه شناسي متاخر از ملتهاي بدون دولت هم بحث مي شود مانند کردها و باسک ها. البته همه ي اين بحث ها به نوبه ي خود با بحث هويت سياسي مربوط است که آن هم پديده اي مدرن است که به دنبال کنگره ي وستفالي ابتدا در اروپا ظهور کرد و سيس در عرض چند قرن سراسر جهان را در بر گرفت. که آن هم نتيجه ي ظهور ناسيوناليسم به عنوان يک ايدئولوژي مدرن بود که به رواج سيستم دولت- ملت انجاميد. 1- رواج سيستم دولت- ملت به ميزان زيادي مرهون توسعه و استيلاي سوژه ي مدرن است.در انديشه دكارت دو قطبي" سوژه- ابژه" معرفي شد.كانت طبيعت را ابژه تصور كرد و معتقد بود كه سوژه بايد ابژه را مسخر كند. اما امروزه در پرتو تحولاتي كه در صحنه جهاني به وجودآمده است از قبيل انقلاب در تكنولوژي ارتباطات؛ جهاني شدن؛ فراگير شدن گفتمان حقوق بشر ودموكراسي و... خوانش وبازخواني مسئله ي اقليت ها وقوميت هاي به حاشيه رانده شده به يك ضرورت انكار نا پذير تبديل شده است. در واقع جهانگير شدن گفتمان حقوق بشر با آزادي ودموكراسي به عنوان جنبه هاي نرم افزاري و تحول در تكنولوژي ارتباطات و انقلاب انفور ماتيك به عنوان جنبه هاي سخت افزاري؛ وجود وماهيت دولت- ملت را به عنوان يك ساختار كلاسيك و سنتي با چالشهاي جدي روبرو كرده اند.طبعاً كشور ما هم به عنوان يك جامعه ي متنوع و كثيرالمله از اين تاثيرو تاثرها بر كنار نيست. سيري كوتاه در تاريخ ايران بعد از تشكيل دولت مدرن در دوره ي پهلوي بيانگر آن است كه گفتمان حاكم بر قدرت و روشنفكران مركز نشين به نفع |